Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
remissive
U
گذشت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forbearing
U
با گذشت
ungenerous
U
بی گذشت
forgivingness
U
گذشت
forgiveness
U
گذشت
illiberal
U
بی گذشت
forbearingly
U
با گذشت
generously
U
یا گذشت
forgave
U
از ... گذشت
uncharitable
U
بی گذشت
big-hearted
U
با گذشت
unforgiving
U
بی گذشت
amnesties
U
گذشت
passing
U
در گذشت
amnesty
U
گذشت
period/stretch/lapse of time
U
گذشت زمان
waived
U
گذشت کردن از
pardons
U
امرزش گذشت
period
U
گذشت زمان
obituary
U
اگهی در گذشت
time period
U
گذشت زمان
pardoning
U
امرزش گذشت
time is up
U
وقت گذشت
waives
U
گذشت کردن از
pardon
U
امرزش گذشت
time lapse
U
گاه گذشت
pardoned
U
امرزش گذشت
time span
U
گذشت زمان
waive
U
گذشت کردن از
forbearingly
U
از روی گذشت
obituaries
U
اگهی در گذشت
With passage of time .
U
با گذشت زمان
intolerant
U
بی گذشت متعصب
lapsing
U
گذشت زمان
I had an awful time .
U
به من خیلی بد گذشت
lapses
U
گذشت زمان
lapse
U
گذشت زمان
remission
U
گذشت تخفیف
forbears
U
گذشت کردن
tolerances
U
مرز گذشت
tolerance
U
مرز گذشت
it is all up
U
گذشت ورفت
it crossed my mind
U
بخاطری گذشت
with each passing year
U
با گذشت هر سال
forbear
U
گذشت کردن
remittal
U
گذشت پرداخت
i was too indulgent to him
U
زیاد به او گذشت کردم
got through (the bill got through the ma
U
لایحه از مجلس گذشت
the bill got throught the majlis
U
لایحه از مجلس گذشت
reentry point
U
نقطه باز گذشت
last sunday
U
همین یکشنبه که گذشت
We had a very enjoyable time .
U
به ما خیلی خوش گذشت
Many years passed .
U
چندین سال گذشت
We had a very rough time.
U
نه ما خیلی سخت گذشت
We had a lovely ( nice ,enjoyable ) time .
U
به ما خیلی خوش گذشت
generosity
<adj.>
U
گذشت
[صفت اخلاقی]
My holiday did me a world of good.
U
درتعطیلات یک دنیا به من خوش گذشت
It has been a very enjoyable stay.
در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
remise
U
انتقال دادن گذشت کردن
close call/shave
<idiom>
U
خطراز بیخ گوشش گذشت
I stayed in concealment until the danger passed.
U
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
we had a good time
U
خوش گذشت وقت خوشی داشتیم
to try to stop the march of time
U
تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
snows of yesteryear
[water under the bridge]
<idiom>
U
هر چه گذشت گذشته.
[غیر قابل تغییراست]
[اصطلاح]
to turn the corner
<idiom>
U
بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی
[اصطلاح روزمره]
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
ageing
U
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
age hardening
U
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
In the fullness lf time .
U
به موقع خود ( به موقع مقرر همگام با گذشت زمان )
non uniformal surfacee
U
سطح نایکنواخت
[ذرتی بودن سطح فرش در اثر پرداخت ناموزون اولیه و یا پاخوردگی با گذشت زمان.]
remission of taxes
U
صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
In for a penny, in for a pound.
U
آب که ازسر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
She procrastinated until it was too late .
U
آنقدر دفع وقت (وقت کشی ) کرد که دیگه کار از کار گذشت
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
U
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
When the water rise above ones head ,one fathom is.
<proverb>
U
آب که از سر گذشت چه یک نیزه چه صد نیزه .
in for a penny, in for a pound
<idiom>
U
آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
U
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit
U
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
U
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
U
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
U
کج کننده واژگون کننده
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flares
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner
U
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
supporting arms
U
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker
U
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant
U
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff
U
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket
U
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
U
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumpers
U
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper
U
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
U
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
mitigatory
U
کم کننده
whisperer
U
پچ پچ کننده
attenuant
U
اب کننده
prater
U
پچ پچ کننده
mumbler
U
من من کننده
bandwidth
U
یچ کننده
bender
U
خم کننده
jaberer
U
پچ پچ کننده
thinner
U
کم کننده
solvent
U
اب کننده
wheezy
U
خس خس یا خر خر کننده
fizzy
U
کف کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com