English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
remittal U گذشت پرداخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
non uniformal surfacee U سطح نایکنواخت [ذرتی بودن سطح فرش در اثر پرداخت ناموزون اولیه و یا پاخوردگی با گذشت زمان.]
Other Matches
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
forbearingly U با گذشت
unforgiving U بی گذشت
illiberal U بی گذشت
big-hearted U با گذشت
forgiveness U گذشت
generously U یا گذشت
forgivingness U گذشت
amnesty U گذشت
amnesties U گذشت
forgave U از ... گذشت
forbearing U با گذشت
ungenerous U بی گذشت
uncharitable U بی گذشت
passing U در گذشت
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
period/stretch/lapse of time U گذشت زمان
time span U گذشت زمان
lapses U گذشت زمان
waive U گذشت کردن از
period U گذشت زمان
lapse U گذشت زمان
tolerances U مرز گذشت
forbear U گذشت کردن
time lapse U گاه گذشت
time is up U وقت گذشت
With passage of time . U با گذشت زمان
I had an awful time . U به من خیلی بد گذشت
remission U گذشت تخفیف
remissive U گذشت کننده
lapsing U گذشت زمان
pardons U امرزش گذشت
pardoning U امرزش گذشت
pardoned U امرزش گذشت
pardon U امرزش گذشت
tolerance U مرز گذشت
waives U گذشت کردن از
waived U گذشت کردن از
forbears U گذشت کردن
it is all up U گذشت ورفت
it crossed my mind U بخاطری گذشت
intolerant U بی گذشت متعصب
time period U گذشت زمان
obituaries U اگهی در گذشت
with each passing year U با گذشت هر سال
obituary U اگهی در گذشت
forbearingly U از روی گذشت
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
i was too indulgent to him U زیاد به او گذشت کردم
generosity <adj.> U گذشت [صفت اخلاقی]
We had a lovely ( nice ,enjoyable ) time . U به ما خیلی خوش گذشت
reentry point U نقطه باز گذشت
the bill got throught the majlis U لایحه از مجلس گذشت
got through (the bill got through the ma U لایحه از مجلس گذشت
Many years passed . U چندین سال گذشت
last sunday U همین یکشنبه که گذشت
We had a very rough time. U نه ما خیلی سخت گذشت
We had a very enjoyable time . U به ما خیلی خوش گذشت
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
close call/shave <idiom> U خطراز بیخ گوشش گذشت
My holiday did me a world of good. U درتعطیلات یک دنیا به من خوش گذشت
remise U انتقال دادن گذشت کردن
we had a good time U خوش گذشت وقت خوشی داشتیم
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
to try to stop the march of time U تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
snows of yesteryear [water under the bridge] <idiom> U هر چه گذشت گذشته. [غیر قابل تغییراست] [اصطلاح]
to turn the corner <idiom> U بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی [اصطلاح روزمره]
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
ageing U ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
In the fullness lf time . U به موقع خود ( به موقع مقرر همگام با گذشت زمان )
remission of taxes U صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
dividend warrant U چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
In for a penny, in for a pound. U آب که ازسر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
She procrastinated until it was too late . U آنقدر دفع وقت (وقت کشی ) کرد که دیگه کار از کار گذشت
glaze U پرداخت
finishing U پرداخت
payment U پرداخت
settlements U پرداخت
furbisher U پرداخت گر
glazes U پرداخت
expenditure U پرداخت
remitment U پرداخت
finishing touches U پرداخت
glosser U پرداخت گر
payments U پرداخت
refinishing U پرداخت
polish U پرداخت
finish U پرداخت
polishes U پرداخت
lustreer U پرداخت
renderings U پرداخت
finishes U پرداخت
making good U پرداخت
defrayal U پرداخت
pt U پرداخت
outlay U پرداخت
rendering U پرداخت
trim U پرداخت
settlement U پرداخت
discharging U پرداخت
pay U پرداخت
refund U پس پرداخت
refunded U پس پرداخت
refunding U پس پرداخت
paying U پرداخت
refunds U پس پرداخت
pays U پرداخت
discharge U پرداخت
discharges U پرداخت
disbursement U پرداخت
bleaching U پرداخت
burnisher U پرداخت گر
remittance U پرداخت تادیه
imprest U پیش پرداخت
spot cash U پرداخت نقدی
burnishing U پرداخت کاری
pre payment U پیش پرداخت
indemnification U پرداخت غرامت
rendition U پرداخت تحویل
remittances U پرداخت تادیه
smoothing plane U رنده پرداخت
lustre U صیقل پرداخت
unpolished U پرداخت نشده
to finish off U پرداخت کردن
lump sum payment U پرداخت نقدی
subscriptions U تعهد پرداخت
renditions U پرداخت تحویل
outstandingly U پرداخت نشده
outstanding U پرداخت نشده
the d. of a debt U پرداخت بدهی
terms of payment U شرایط پرداخت
subscription U تعهد پرداخت
settlement terms U شرایط پرداخت
diamond polishing U پرداخت الماسی
payment by instalments U پرداخت به اقساط
casual payment U پیش پرداخت
payment in advance U پیش پرداخت
payment in due cource U پرداخت به موقع
payment in full U پرداخت تمام
payment in full U پرداخت کامل
payment in kind U پرداخت غیرنقدی
payment in kind U پرداخت جنسی
by payment U از طریق پرداخت
earnest money U پیش پرداخت
payment stopped U توقف پرداخت
payer U پرداخت کننده
lump sum payment U پرداخت یکجا
demand for payment U تقاضای پرداخت
money back U تضمین پرداخت
deferred payment U پرداخت اتی
deferred payment U پرداخت معوق
monthly payment U پرداخت ماهانه
non payment U عدم پرداخت
on account payment U پیش پرداخت
overpayment U پرداخت اضافی
part payment U پرداخت اقساطی
date of payment U موعد پرداخت
date of maturity U موعد پرداخت
pay off U پرداخت کردن
d. note U درخواست پرداخت
payable at sight U پرداخت دیداری
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
payment terms U شرایط پرداخت
payor U پرداخت کننده
prompt payment U پرداخت فوری
punctual payment U پرداخت در سر وعده
reimbursable U قابل پرداخت
final payment U پرداخت نهایی
remittable U قابل پرداخت
payees U پرداخت شونده
payee U پرداخت شونده
paid U پرداخت شده
finisher U پرداخت کننده
remitter U پرداخت کننده
advance payment U پیش پرداخت
progress payments U پرداخت تدریجی
bilk U گذاشتن از پرداخت
period of grace U مهلت پرداخت
back freigt U پرداخت کرایه
average payment U پرداخت متوسط
interim financing U پرداخت موقت
payment by installments U پرداخت قسطی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com