English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
peel U گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
peels U گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hoop U دروازه کروکه
hoops U دروازه کروکه
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
deciding U نزدیک به دروازه حریف
headmen U پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
headman U پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
icing U ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
tries U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
try U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
byes U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
bye U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
touchdown U حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
touchdowns U حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
croquet U بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
team handball court U مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout U پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
kick save U نجات دروازه با پای دروازه بان
association croquet U کروکه انگلیسی
croquet U بازی کروکه
hoops U میله عمودی کروکه
hoop U میله عمودی کروکه
head and arm U هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
pegs U میله وسط زمین کروکه
striker U کروکه بازی که نوبت اوست
peg U میله وسط زمین کروکه
strikers U کروکه بازی که نوبت اوست
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
mallet U چوب چکش مانند بازی کروکه
goal judge U داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
element U دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
elements U دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
goalpost U تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalposts U تیر دروازه تیر عمودی دروازه
survived U گذراندن
survive U گذراندن
to rime away one's time U گذراندن
to make a shift U گذراندن
avert U گذراندن
to be at ease U به گذراندن
averted U گذراندن
passes U گذراندن
averting U گذراندن
averts U گذراندن
surviving U گذراندن
passed U گذراندن
to have a rough time U بد گذراندن
survives U گذراندن
pass U گذراندن
filtering U از صافی گذراندن
to enjoy oneself U خوش گذراندن
to gain time U به بهانه گذراندن
play away U به بازی گذراندن
niggles U وقت گذراندن
to laugh away U با خنده گذراندن
piddled U وقت گذراندن
niggle U وقت گذراندن
idles U وقت گذراندن
idlest U وقت گذراندن
niggled U وقت گذراندن
interlace U ازهم گذراندن
aestivate U تابستان را گذراندن
piddle U وقت گذراندن
piddles U وقت گذراندن
belate U ازموقع گذراندن
to rub through or along U بسختی گذراندن
temporizing U وقت گذراندن
idle U وقت گذراندن
idled U وقت گذراندن
temporalize U وقت گذراندن
temporizes U وقت گذراندن
temporized U وقت گذراندن
temporising U وقت گذراندن
leach U از صافی گذراندن
temporises U وقت گذراندن
temporize U وقت گذراندن
Sunday U یکشنبه را گذراندن
Sundays U یکشنبه را گذراندن
To overstep the mark. To go too far. U از حد معمول گذراندن
filrate U از صافی گذراندن
token passing U گذراندن نشانه
filtration U از صافی گذراندن
to sleep away one's time U بخواب گذراندن
to rough it U سخت گذراندن
laugh away U با خنده گذراندن
temporised U وقت گذراندن
get through U به پایان رساندن گذراندن
grip U بریدگی برای گذراندن اب
hang around وقت را به بطالت گذراندن
dillydally U بیهوده وقت گذراندن
procrastinates U بدفع الوقت گذراندن
gripping U بریدگی برای گذراندن اب
pass U گذراندن تصویب شدن
fared U گذراندن گذران کردن
gripped U بریدگی برای گذراندن اب
passed U گذراندن تصویب شدن
procrastinating U بدفع الوقت گذراندن
procrastinated U بدفع الوقت گذراندن
To pass a bI'll through parliament . U لایحه یی را از مجلس گذراندن
get on U گذران کردن گذراندن
grips U بریدگی برای گذراندن اب
loaf U وقت را بیهوده گذراندن
outwear U کهنه شدن گذراندن
dawdles U بیهوده وقت گذراندن
dawdling U بیهوده وقت گذراندن
fare U گذراندن گذران کردن
procrastinate U بدفع الوقت گذراندن
fares U گذراندن گذران کردن
faring U گذراندن گذران کردن
dawdled U بیهوده وقت گذراندن
jauk U بیهوده وقت گذراندن
moons U بیهوده وقت گذراندن
infltrate U از سوراخهای صافی گذراندن
passes U گذراندن تصویب شدن
moon U بیهوده وقت گذراندن
To review the past in ones minds eye . U گذشته را از نظر گذراندن
to loaf a way one's time U بیهوده وقت گذراندن
to lop a bout U بیهوده وقت گذراندن
to mope a way U به افسردگی و پکری گذراندن
to muck a bout U بیهوده وقت گذراندن
temporises U بدفع الوقت گذراندن
temporised U بدفع الوقت گذراندن
while U سپری کردن گذراندن
temporized U بدفع الوقت گذراندن
temporizing U بدفع الوقت گذراندن
while away the time <idiom> U زمان خوشی را گذراندن
temporizes U بدفع الوقت گذراندن
temporising U بدفع الوقت گذراندن
To go too far . To exceed the limit . To overexend oneself . U از حد گذراندن ( شورش را در آوردن )
weekends U تعطیل اخرهفته را گذراندن
weekend U تعطیل اخرهفته را گذراندن
serve one's term of imprisonment U حبس خود را گذراندن
temporize U بدفع الوقت گذراندن
dawdle U بیهوده وقت گذراندن
lobbied U برای گذراندن لایحهای
lobbies U برای گذراندن لایحهای
temporalize U بدفع الوقت گذراندن
lobby U برای گذراندن لایحهای
to talk away U بصحبت یاگفتگو گذراندن
to stay overnight U مدت شب را [جایی] گذراندن
to p at or in an occpation U بیهوده بر سر کاری وقت گذراندن
To bring something to someones attention . U چیزی را ازنظر کسی گذراندن
pass U گذرگاه کارت عبور گذراندن
passed U گذرگاه کارت عبور گذراندن
to loaf a way one's time U وقت خود را ببطالت گذراندن
testamur U گواهی نامه گذراندن امتحانات
hang out <idiom> U به بطالت گذراندن روزگار کردن
To get a pass. U امتحانی را گذراندن ( قبول شدن )
passes U گذرگاه کارت عبور گذراندن
reeve U طناب را ازشکاف یا سوراخ گذراندن
dally U وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
dallies U وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
convalescing U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesced U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesce U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
snoozing U خواب کوتاه بیهوده وقت گذراندن
snoozes U خواب کوتاه بیهوده وقت گذراندن
snoozed U خواب کوتاه بیهوده وقت گذراندن
dallied U وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
snooze U خواب کوتاه بیهوده وقت گذراندن
dallying U وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
convalesces U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
served U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
serve U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
to pull any one across a river کسی را با کرجی پارویی ازرودخانه گذراندن
serves U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
to d. a way one's time U وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
stand-offs U دفع کردن بدفع الوقت گذراندن
stand-off U دفع کردن بدفع الوقت گذراندن
stand off U دفع کردن بدفع الوقت گذراندن
pass U گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
passed U گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
pase U گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
passes U گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
to keep a person company U پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
portal U دروازه
hoops U دروازه
barbacan U دروازه
barbican U دروازه
portals U دروازه
port U دروازه
gateway U دروازه
goals U دروازه
gate U دروازه
hoop U دروازه
goal area line U خط دروازه
gateways U دروازه
goal U دروازه
gates U دروازه
make a living <idiom> U پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
reeve U ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
gatekeepers U دروازه بان
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com