English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bill of indicment U کیفر خواست
bill of indictment U کیفر خواست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
arraign U با تنظیم کیفر خواست متهمی را بمحاکمه خواندن
peine for et dure U مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
Other Matches
pains and penalties U کیفر
punishment U کیفر
penalty U کیفر
retribution U کیفر
penalties U کیفر
death penalty U کیفر اعدام
with impunity U بی کیفر بهدر
under pain of death U با کیفر اعدام
disciplinary punishment U کیفر انضباطی
punishable U سزاوار کیفر
punishment U کیفر مجازات
to be duly punished for U به کیفر ..... رسیدن
the penalty of death U کیفر اعدام
actionable <adj.> U مستحق کیفر [حقوقی]
culpable <adj.> U مستحق کیفر [حقوقی]
punishable <adj.> U مستحق کیفر [حقوقی]
penal <adj.> U مستحق کیفر [حقوقی]
punishable <adj.> U سزاوار کیفر [حقوقی]
penal <adj.> U سزاوار کیفر [حقوقی]
indictable <adj.> U سزاوار کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.> U سزاوار کیفر [حقوقی]
lextalionis U قانون کیفر عینی
actionable <adj.> U سزاوار کیفر [حقوقی]
indictable <adj.> U مستحق کیفر [حقوقی]
culpable <adj.> U سزاوار کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستحق کیفر [حقوقی]
culpable <adj.> U مستوجب کیفر [حقوقی]
actionable <adj.> U مستوجب کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستوجب کیفر [حقوقی]
penal <adj.> U مستوجب کیفر [حقوقی]
punishable <adj.> U مستوجب کیفر [حقوقی]
indictable <adj.> U مستوجب کیفر [حقوقی]
desideratum U خواست
wished U خواست
volition U خواست
demanded U خواست
wanted U خواست
demands U خواست
wishes U خواست
wish U خواست
will U خواست
willed U خواست
wills U خواست
demand U خواست
want U خواست
disposition U خواست
pay off U جزای کیفر نتیجه نهایی
punish U کیفر دادن قصاص کردن
punishes U مجازات کردن کیفر دادن
punishes U کیفر دادن قصاص کردن
punished U کیفر دادن قصاص کردن
punished U مجازات کردن کیفر دادن
punish U مجازات کردن کیفر دادن
to makes suit U در خواست کردن
tantalizing U خواست انگیز
traverse of an indictment U رد کفیر خواست
voluntary U داوطلبانه به خواست
impetration U در خواست التماس
subpoena U خواست برگ
interpellation U باز خواست
subpoenaing U خواست برگ
subpoenaed U خواست برگ
subpoenas U خواست برگ
tantalizingly U خواست انگیز
of one's own volition U از روی خواست خود
He asked permission to come in. U اجازه خواست بیاید تو
summonsing U خواست برگ احضارنامه
on demand U به در خواست به مجرد تقاضا
in an a to escape he U چون خواست بگریزد
the precatory form U صیغه تمنی یا در خواست
to serve with a summons U با خواست برگ خواندن
he wished to be private U می خواست در خلوت باشد
summonses U خواست برگ احضارنامه
summonsed U خواست برگ احضارنامه
summons U خواست برگ احضارنامه
to pray permission U در خواست اجازه کردن
Sara always wanted a puppy. U سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
suits U خواست دادن تعقیب کردن
suited U خواست دادن تعقیب کردن
suit U خواست دادن تعقیب کردن
his appeal met no response U پاسخی پدر خواست که اوترسید
demand [of] U درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
backgrounds U اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
background U اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
to serve a subpoena on U با خواست برگ فراخواندن احضاریه برای
This is the very thing I wanted. U این همان چیزی است که دلم می خواست
the inquisition U دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
She had the never to ask for cash . U اینها همه هیچ تازه پول نقد هم می خواست
address for service of a summons [address where a summons may be served] U آدرس کسی که با خواست برگ قابل خواندن باشد [حقوق]
contempt U در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
signaled U پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signalled U پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signal U پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
constructive trust U منظور مسئولیتی است که از حکم قانون ناشی میشود و ارتباطی به خواست شخص ندارد
best fit U 1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
plebiscites U مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscite U مردم خواست رای قاطبه مردم
corporal punishment U کیفر بدنی مجازات بدنی
capital punishment U کیفر اعدام مجازات اعدام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com