Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
koh i noor
U
کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shaken
U
وابسته به شکسپیر شاعر نامی انگلیس
prince royal
U
پسر ارشد پادشاه انگلیس
princessroyal
U
بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
HMS
U
مخفف در خدمت پادشاه انگلیس
jacobite
U
طرفدارسلطنت جیمز اول پادشاه مخلوع انگلیس
yeoman of the guard
U
گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
lord chancellor
U
بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
magna carta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
king dom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
India
U
هندوستان
Indo-
U
هندوستان و ...
Indo-
U
پیشوند هندوستان
indo aryan
U
به زبانهای اریایی و هندوستان
rupees
U
واحد پول نقره هندوستان
Bidonville
U
[نوعی کلبه در کلکته هندوستان]
He has relapsed into his old ways.
U
فیلش یاد هندوستان کرده
rupee
U
واحد پول نقره هندوستان
Indian rug
U
قالی یا قالیچه مربوط به هندوستان
Goa
U
ایالتی ساحلی در غرب هندوستان
overland route
U
راه سفر به هندوستان از دریای مدیترانه
The elephant has remembered India.
<proverb>
U
فیلش یاد هندوستان کرده است .
diamondiferous
U
الماس زا
bort
U
الماس
adamantean
U
الماس
adamantean
U
الماس وش
diamond
U
الماس
rose diamond
U
الماس فلامک
diamond structure
U
ساختار الماس
diamond cutter
U
الماس تراش
diamantiferous
U
الماس خیز
riviere
U
طوق الماس
rough d.
U
الماس بی تراش
brilliant
U
الماس درخشان
black diamond
U
الماس سیاه
carbon
U
الماس بیفروغ
diamondiferous
U
الماس دار
diamondiferous
U
الماس خیز
imitation diamond
U
الماس بدل
lasque
U
الماس پهن و بد شکل
carbonado
U
نوعی الماس کدر
glass cutter
U
الماس شیشه بری
lasque
U
الماس رگه دار
diamond cutting tool
U
الماس شیشه بری
diamond dust
U
خرده یاسوده الماس
diamond cut
U
دارای تراش الماس
achondrite
U
سنگ الماس بدون ذرات گرد
pulsator
U
ماشینی که الماس را از خاک جدا میکند
briolette
U
نوعی الماس بیضی یا گلابی شکل
presented
U
اکنون
presenting
U
اکنون
present
U
اکنون
at the present moment
U
اکنون
presents
U
اکنون
at present
U
اکنون
at the moment
U
اکنون
now
U
اکنون
for the present
U
اکنون
at present
U
اکنون
depravement
U
بد نامی
depravation
U
بد نامی
calumny
U
بد نامی
ignominy
U
بد نامی
illustrious
U
نامی
calumnies
U
بد نامی
the present and the past
U
اکنون و گذشته
not now or ever
U
نه اکنون و نه در آینده
now f.it
U
اکنون دیگراغازکنیم
nominal length
U
طول نامی
nominal diameter
U
قطر نامی
nominal frequency
U
فرکانس نامی
design size
U
اندازه نامی
nominal size
U
اندازه نامی
patronymic
U
پدر نامی
allocated time
U
زمان نامی
famous
U
معروف نامی
rated fatigue limit
U
حد دوام نامی
rated value
U
مقدار نامی
rated output
U
توان نامی
matronymic
U
مادر نامی
You are free to go now.
U
اکنون آزادید بروید.
We just received word that . . .
U
هم اکنون اطلاع رسید که …
he is now at rest
U
اکنون اسوده است
it is quite another story now
U
اوضاع اکنون دگرگون
here
U
در این موقع اکنون
i am busy at the moment
U
اکنون کار دارم
traducement
U
بدنام سازی بد نامی
impedance voltage
U
ولتاژاتصال کوتاه نامی
frequency range
U
حیطه فرکانس نامی
rated pay load
U
بار مفید نامی
to be called
U
به نامی خوانده شدن
maximum current rating
U
جریان نامی حداکثر
toponymic
U
وابسته به مکان نامی
nominal bandwidth
U
پهنای باند نامی
maximum ratings
U
مقدار نامی حداکثر
motor rating
U
توان نامی موتور
anomia
U
زبان پریشی نامی
frequency range
U
محدوده فرکانس نامی
they sing small now
U
اکنون دیگر صداشان در نمیاید
i now know the v of exercise
U
اکنون قدر ورزش را میفهمم
heraclidae
U
اولادهرکول پهلوان نامی یونان
maximum load rating
U
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
hosts
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosting
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hercules
U
پهلوان نامی اساطیریونان و روم
hosted
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
cock a doodle doo
U
نامی که بچه بخروس میدهد
color anomia
U
زبان پریشی نامی رنگها
host
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
i sold it to one abdullah
U
به عبدالله نامی انرا فروختم
guilder
U
نام سکه زرهلندی که اکنون درکارنیست
guilders
U
نام سکه زرهلندی که اکنون درکارنیست
present work
U
عملیاتی که اکنون انجام شده است
I never saw anything like it.
U
من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
we are now quits
U
اکنون با هم برابر شدیم دیگرحسابی نداریم
at this stage
<adv.>
U
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
at this time
<adv.>
U
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
virgilian
U
به شیوه virgil شاعر نامی روم
toponymy
U
ذکر اسامی نواحی مکان نامی
The plan is now in action ( underway ) .
U
طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
potentates
U
پادشاه
monarchs
U
پادشاه
our sovereingn
U
پادشاه
Shah
U
پادشاه
king
U
پادشاه
kingless
U
بی پادشاه
o king
U
ای پادشاه
Shahs
U
پادشاه
sovereigns
U
پادشاه
monarch
U
پادشاه
potentate
U
پادشاه
head of state
U
پادشاه
queen
U
زن پادشاه
queenconsort
U
زن پادشاه
constitutional monarch
U
پادشاه
sovereign
U
پادشاه
kings
U
پادشاه
rex
U
پادشاه
queens
U
زن پادشاه
the porch
U
رواق یا ایوان نامی اتن وشاگردانش بیشتربدانجامیرفتند
log in name
U
نامی که توسط ان سیستم کامپیوتر استفاده کننده را می شناسد
symbolic
U
نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
Glasgow School
U
[نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
symbolic i/o assignment
U
نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
symbolically
U
نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
kingling
U
پادشاه کوچک
fit for a king
U
لایق پادشاه
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
U
پادشاه یا دولت
kings palace
U
قصر پادشاه
sign manual
U
امضا پادشاه
kings palace
U
کاخ پادشاه
regicide
U
قتل پادشاه
king of england
U
پادشاه انگلستان
oberon
U
پادشاه پریان
rial
U
پادشاه ملکه
regicides
U
قتل پادشاه
the english
U
انگلیس ها
Britain
U
انگلیس
albion
U
انگلیس
rontgen
U
نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
privy seal
U
مهر شخصی پادشاه
princess of the blood
U
دختر یا نوه پادشاه
raja or rajah
U
راجه-امیریا پادشاه
royal prerogative
U
حق امتیاز ویژه پادشاه
lord lieutenant
U
نماینده پادشاه در ایالات
regent
U
نماینده پادشاه رئیس
regents
U
نماینده پادشاه رئیس
king of birds
U
پادشاه مرغان :دال
king's counsel
U
قاضی دادگاه پادشاه
his britannic majesty
U
اعلیحضرت پادشاه انگلستان
croesus
U
کراسوس : پادشاه یونان
aeolus
U
پادشاه تسالی یونان
Britisher
U
تبعه انگلیس
Britishers
U
تبعه انگلیس
the british legation
U
سفارت انگلیس
englishism
U
انگلیس مابی
englander
U
اهل انگلیس
british possessions
U
متصرفات انگلیس
Downing Street
U
دولت انگلیس
British
U
اهل انگلیس
Whitehall
U
دولت انگلیس
Great Britain
U
کشور انگلیس
Briton
U
خاک انگلیس
Britons
U
خاک انگلیس
iguanodon
U
سوسمار بزرگ گیاه خوار که اکنون بشکل سنگواره دیده میشود
kinglet
U
پادشاه کوچک و بی اهمیت امیر
dauphiness
U
عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
privy purse
U
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
gordian
U
وابسته به پادشاه فریجیه لاینحل
sovereignty
U
اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
regius professor
U
استاد منصوب ازطرف پادشاه
herod
U
هبرودیس :نام پادشاه یهودیه
the u kingdom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
the u states
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
they attended the king
U
ایشان درخدمت پادشاه بودند
briticism
U
اصطلاحات خاص انگلیس
john bull
U
لقب ملت انگلیس
hundredweights
U
وزنهای که در انگلیس با 211رطل
Union Jack
U
پرچم ملی انگلیس
hundredweight
U
وزنهای که در انگلیس با 211رطل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com