Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fish ball
U
کوفته ماهی وسیب زمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fish and chips
U
خوراک ماهی وسیب زمینی سرخ کرده
colcannon
U
خوراک کلم وسیب زمینی
rissole
U
کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
rissoles
U
کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
fish cake
U
نان شیرینی که از ماهی خورد کرده وپوره سیب زمینی درست کنند
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
ground liaison
U
گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock
U
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
rissole
U
کوفته
rissoles
U
کوفته
to beat black and blue
U
کوفته یاکبودکردن
bruising
U
کوفته شدن
bruises
U
کوفته شدن
bruised
U
کوفته شدن
bruise
U
کوفته شدن
croquette
U
کوفته برنجی
croquettes
U
کوفته برنجی
worn-out
U
خسته و کوفته
worn out
U
خسته و کوفته
spent
U
از پا درامده کوفته
contuse
U
کوفته کردن
quenelle
U
کوفته ریزه
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
livid
U
کبود شده کوفته
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
pomfret
U
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse
U
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck
U
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
He fell off his bike and bruised his knee.
U
او
[مرد]
از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته
[کبود]
شد.
escolar
U
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
haddock
U
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
fishes
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppy
U
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
mackerel
U
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
guppies
U
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fished
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
ground signals
U
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
yam
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yams
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
grayfish
U
نوعی ماهی روغن سگ ماهی
wayworn
U
خسته و مانده در اثر سفر خسته و کوفته
sea calf
U
گوساله ماهی سگ ماهی
pickerel
U
اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
teleost
U
ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
earth-bound
U
زمینی
landed a
U
زمینی
tellurian
U
زمینی
earthly
U
زمینی
territorial
U
زمینی
predial or prae
U
زمینی
agrarian
U
زمینی
tumbling
U
زمینی
sublunary
U
زمینی
terrestrial
U
زمینی
terrene
U
زمینی
sub astral
U
زمینی
subaerial
U
رو زمینی
sublunar
U
زمینی
terraneous
U
زمینی
land tail
U
بنه زمینی
land force n
U
نیروی زمینی
hypogeous
U
زیر زمینی
groundnut
U
بادام زمینی
potato
U
سیب زمینی
mail gram
U
پست زمینی
potatoes
U
سیب زمینی
land mine
U
مین زمینی
murphy
U
سیب زمینی
groundnuts
U
بادام زمینی
army general staff
U
ستادنیروی زمینی
army attache
U
وابسته زمینی
ground force
U
نیروی زمینی
apogee
U
اوج زمینی
praties
U
سیب زمینی
ground antenna
U
انتن زمینی
earth antenna
U
انتن زمینی
perigee
U
حضیض زمینی
overland mail
U
پست زمینی
tater
U
سیب زمینی
ground forces
U
نیروی زمینی
antenna ground
U
انتن زمینی
land forces
U
نیروی زمینی
land combat
U
نبرد زمینی
infernal regions
U
دیارزیر زمینی
earthy
U
زمینی دنیوی
ground nut
U
بادام زمینی
bonus pass
U
پاس زمینی
ground liaison
U
رابط زمینی
army forces
U
نیروهای زمینی
peanuts
U
پسته زمینی
ground forces
U
نیروهای زمینی
peanuts
U
بادام زمینی
ground fire
U
تیر زمینی
ground control
U
کنترل زمینی
ground circuit
U
مدار زمینی
peanut
U
پسته زمینی
graze burst
U
ترکش زمینی
peanut
U
بادام زمینی
ground observation
U
دیدبانی زمینی
earth nut
U
بادام زمینی
ground observer
U
دیدبان زمینی
hypogean
U
زیر زمینی
terrestrial
U
وضعیت زمینی
hypogeal
U
زیر زمینی
groundling
U
گیاه زمینی
ground waves
U
امواج زمینی
ground wave
U
موج زمینی
ground track
U
مسیر زمینی
ground surveillance
U
تجسس زمینی
ground surveillance
U
مراقبت زمینی
ground speed
U
سرعت زمینی
ground return
U
برگشت زمینی
ground return
U
بازتاب زمینی
ground position
U
موقعیت زمینی
ground position
U
ایستگاه زمینی
floor lamp
U
اباژور زمینی
gully
U
دالان زمینی
gullies
U
دالان زمینی
gulleys
U
دالان زمینی
landmines
U
مین زمینی
tellurian matter
U
ماده زمینی
terrestrial radiation
U
تابشهای زمینی
armies
U
نیرو زمینی
terrain corridor
U
دالان زمینی
monkey nut
U
بادام زمینی
terrain return
U
اکوی زمینی
army
U
نیرو زمینی
terraqueous
U
زمینی ودریایی
landmine
U
مین زمینی
terrestrial refraction
U
شکست زمینی
standard lamps
[British]
U
آباژورهای زمینی
suberranean
U
زیر زمینی
subterraneous
U
زیر زمینی
standard lamp
[British]
U
آباژور زمینی
floor lamp
[American]
U
آباژور زمینی
floor lamps
[American]
U
آباژورهای زمینی
subway
U
راه زیر زمینی
gnome
U
جنی زیر زمینی
crisper
U
سیب زمینی برشته
geomorphic
U
شبیه بزمین زمینی
hotpots
U
آبگوشت سیب زمینی
geocentric latitude
U
عرض جغرافیایی زمینی
extraterrestrial radiation
U
تابشهای ماوراء زمینی
hotpot
U
آبگوشت سیب زمینی
ground loom
U
دار زمینی
[قالی]
gnomes
U
جنی زیر زمینی
subway
U
ترن زیر زمینی
sweet potatoes
U
سیب زمینی شیرین
rootstock
U
ساقه زیر زمینی
terrestrial
U
زمینی مربوط به زمین
subways
U
راه زیر زمینی
crisp
U
سیب زمینی برشته
sweet potato
U
سیب زمینی شیرین
crispest
U
سیب زمینی برشته
subways
U
ترن زیر زمینی
crisps
U
سیب زمینی برشته
floor exercise
U
حرکات زمینی ژیمناستیک
potato salad
U
سالاد سیب زمینی
surveyed
U
نقشه برداری زمینی
survey
U
نقشه برداری زمینی
asphaltum
U
قیر زمینی اسفالت
army staff
U
ستاد نیروی زمینی
army reserve
U
احتیاط نیروی زمینی
army post office
U
پستخانه نیروی زمینی
chipmunk
U
موش خرمای زمینی
chipmunks
U
موش خرمای زمینی
ground survey
U
نقشه برداری زمینی
army artillery
U
توپخانه نیروی زمینی
army aviator
U
خلبان نیروی زمینی
army base
U
پایگاه نیروی زمینی
army base
U
پادگان نیروی زمینی
army corps
U
سپاههای نیروی زمینی
cadastral survey
U
نقشه برداری زمینی
surveys
U
نقشه برداری زمینی
field survey
U
نقشه برداری زمینی
dower
U
سوراخ زیر زمینی
department of the army
U
وزارت نیروی زمینی
potato
U
انواع سیب زمینی
potatoes
U
انواع سیب زمینی
peanut butter
U
خمیر بادام زمینی
landmark
U
علامت مشخصه زمینی
landmarks
U
علامت مشخصه زمینی
army depot
U
امادگاه نیروی زمینی
tumbler
U
ژیمناست زمینی کار
pignut
U
یکنوع بادام زمینی
surface mission
U
ماموریت دفاع زمینی
tumblers
U
ژیمناست زمینی کار
groundwater
U
ابهای زیر زمینی
table water
U
سفره اب زیر زمینی
groundwave
U
موجهای رادیویی زمینی
task group
U
گروه ماموریت زمینی
army
U
ارتش نیروی زمینی
telluric
U
دارای تلوریوم زمینی
jerusalem a
U
سیب زمینی ترشی
tellurous
U
دارای تلوریوم زمینی
latitude band
U
نوار عرضی زمینی
kidney potato
U
سیب زمینی سرخ
land carriage
U
بار کشی زمینی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com