Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
spike
U
کوفتن توپ به زمین بعد از کسب امتیازابشار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
knock at the door
U
در کوفتن
footslog
U
پا کوفتن
contuse
U
کوفتن
forges
U
بر سندان کوفتن
forge
U
بر سندان کوفتن
reforge
U
دوباره برسندان کوفتن
represses
U
باز کوفتن فرونشاندن
oppressing
U
ستم کردن بر کوفتن
oppresses
U
ستم کردن بر کوفتن
oppress
U
ستم کردن بر کوفتن
repress
U
باز کوفتن فرونشاندن
repressing
U
باز کوفتن فرونشاندن
represses
U
سرکوب کردن در خود کوفتن
repressing
U
سرکوب کردن در خود کوفتن
repress
U
سرکوب کردن در خود کوفتن
spearing
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spears
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spear
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
speared
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
slams
U
صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slamming
U
صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slammed
U
صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slam
U
صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
ground
[British]
[floor]
U
کف زمین
lackland
U
بی زمین
floor
U
کف زمین
earth
U
زمین
land
U
زمین
real estate
U
زمین
land n
U
زمین
acres
U
زمین
grass roots
U
کف زمین
acre
U
زمین
ground surface
U
کف زمین
earths
U
زمین
ground line
U
خط زمین
norland
U
زمین
grazed
U
زمین
graze
U
زمین
globes
U
زمین
tellus
U
زمین
globe
U
زمین
floor
U
کف زمین
floored
U
کف زمین
geodetically
U
زمین
cinder track
U
زمین دو
cinder tracks
U
زمین دو
floors
U
کف زمین
soils
U
زمین
soiling
U
زمین
field
U
زمین
earthing
U
زمین
fielded
U
زمین
fields
U
زمین
domain
U
زمین
domains
U
زمین
terrain
U
زمین
soil
U
زمین
extra terrestrial
U
زمین
this earthly round
U
زمین
rooter
U
زمین کن
ground
U
: زمین
ground
U
زمین
ground
U
کف زمین
aerospace
U
جو زمین
grazes
U
زمین
earth socket
پریز زمین
compartments of terrain
U
قسمتهایی از زمین
earth science
U
زمین شناسی
earth excavating
U
حفاری زمین
earth terminal
U
ترمینال زمین
courtside
U
کنارههای زمین
core of the earth
U
هسته زمین
broken country
U
زمین دوعارضه
continous earth
U
زمین دائمی
earthing
U
اتصال زمین
contour line
U
خط برجستگی زمین
to stamp
[your foot]
U
پا به زمین کوبیدن
earth's crust
U
پوسته زمین
earth's axis
U
محور زمین
earth's attraction
U
ربایش زمین
broken ground
U
زمین ناهموار
cadastral survey
U
ممیزی زمین
go off into the blue
U
آب شد و به زمین رفت
earth electrode
U
الکترد زمین
change court
U
تعویض زمین
cohesive soil
U
زمین چسبناک
cultivated land
U
زمین محیات
circumnavigate
U
زمین رادورزدن
dead group
U
زمین بیروح
dead earth
U
اتصال زمین
to vanish into thin air
<idiom>
U
آب شد و به زمین رفت
difficult terrain
U
زمین دو عارضه
demesne
U
تملک زمین
ground connection
U
اتصال زمین
downfield
U
زمین حریف
champaign
U
زمین مرتفع
drill harrow
U
زمین صاف کن
cricket field
U
زمین کریکت
center line
U
خط میانی زمین
center line
U
خط وسط زمین
certificate of land
U
قباله زمین
earth current
U
برق زمین
compartments of terrain
U
دهلیزهای زمین
earth crust
U
پوسته زمین
collective land
U
زمین مشاع
center stripe
U
خط میانی زمین
midfield line
U
خط میانی زمین
collctive land
U
زمین مشاع
deer lick
U
زمین شوره
broken country
U
زمین مضرس
field hockey
U
زمین هاکی
crust
U
پوسته زمین
floors
U
محدوده زمین
floored
U
محدوده زمین
floor
U
محدوده زمین
paralysis
U
زمین گیری
speculation
U
زمین خواری
bogs
U
زمین باطلاقی
bog
U
زمین باطلاقی
crusts
U
پوسته زمین
landslide
U
واریز زمین
end
U
زمین حریف
stamp one's foot
U
پا به زمین زدن
geological
U
زمین شناختی
geological
U
زمین شناسی
geology
U
زمین شناسی
ends
U
زمین حریف
ended
U
زمین حریف
lairds
U
صاحب زمین
laird
U
صاحب زمین
terrain
U
عوارض زمین
landward
U
بسوی زمین
terrestrial
U
زمین خاکی
sidelining
U
خط کنار زمین
sidelines
U
خط کنار زمین
sidelined
U
خط کنار زمین
sideline
U
خط کنار زمین
grounding
U
ایجاد زمین
grounding
U
زمین کردن
terrain
U
زمین ناحیه
terrain
U
نوع زمین
terrain
U
زمین عملیات
borderlands
U
زمین سرحدی
uplands
U
زمین کوهستانی
uplands
U
زمین بلند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com