Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 248 (44 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to strain
U
کوشش سخت کردن
[برای رسیدن به هدف]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
strain
U
کوشش زیاد کردن
strains
U
کوشش زیاد کردن
struggle
U
تقلا کردن کوشش کردن
struggled
U
تقلا کردن کوشش کردن
struggles
U
تقلا کردن کوشش کردن
struggling
U
تقلا کردن کوشش کردن
assay
U
کوشش کردن
assays
U
کوشش کردن
labored
U
کوشش کردن
labors
U
کوشش کردن
labour
U
کوشش کردن
attempt
U
کوشش کردن
attempted
U
کوشش کردن
attempting
U
کوشش کردن
attempts
U
کوشش کردن
strive
U
کوشش کردن
strived
U
کوشش کردن
striven
U
کوشش کردن
strives
U
کوشش کردن
striving
U
کوشش کردن
tries
U
کوشش کردن
try
U
کوشش کردن
peg
U
کوشش کردن درجه
pegs
U
کوشش کردن درجه
bend
U
کوشش کردن
labor
U
کوشش کردن
make a push
U
کوشش کردن عجله کردن
to beat the air
U
کوشش بیهوده کردن
to bend effort
U
کوشش کردن
to break butterfly on wheel
U
کوشش بیهوده کردن
to catch at something
U
برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
to endeavor after anything
در پی چیزی کوشش کردن
to exert oneself
U
کوشش کردن
to f. a dead horse
U
کوشش بی فایده کردن
to guess at a riddle
U
کوشش درحل معمایی کردن
to lavisheffort
U
زیاد تلاش یا کوشش کردن
to make an effort
U
کوشش کردن
to milk the ram
U
کوشش بیهوده کردن
to plough sands
U
کوشش بیهوده یا بی فایده کردن
to plough the sand
U
کوشش بیهوده یا بی فایده کردن
to run one's head aginst a w
U
کوشش بیفایده کردن
to stain every nervers
U
منتهای کوشش خود را کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
within reach of gunshot
U
کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to slog one's guts out
<idiom>
U
با کوشش سخت کار کردن
[اصطلاح]
to cultivate good manners
U
کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
to affect something
[cultivate for effect]
U
کوشش کردن برای به نتیجه ای رسیدن
Other Matches
stretched
U
کوشش
endeavor
U
کوشش
attempt
U
کوشش
endevour
U
کوشش
stretches
U
کوشش
effortlessly
U
بی کوشش
efforts
U
کوشش
attempted
U
کوشش
agonism
U
کوشش
assay
U
کوشش
effortless
U
بی کوشش
fist
U
کوشش
fists
U
کوشش
muss
U
کوشش
work
U
کوشش
conatus
U
کوشش
scrambles
U
کوشش
attempting
U
کوشش
strugglingly
U
با کوشش
scrambling
U
کوشش
stru gglingly
U
با کوشش
trial
U
کوشش
worked
U
کوشش
scramble
U
کوشش
stretch
U
کوشش
scrambled
U
کوشش
effort
U
کوشش
trials
U
کوشش
assays
U
کوشش
attempts
U
کوشش
bustle
U
تقلا کوشش
bustles
U
تقلا کوشش
ineffectual struggle
U
کوشش بیهوده
labor
U
زحمت کوشش
bustled
U
تقلا کوشش
tugging
U
کشش کوشش
lostlabour
U
کوشش بیهوده
an abortive attempt
U
کوشش بیهوده
dead lift
U
کوشش بیهوده
dead pull
U
کوشش بیهوده
inapplocation
U
دریغ از کوشش
tugs
U
کشش کوشش
slog
U
کوشش سخت
trial and error
U
کوشش و خطا
slogged
U
کوشش سخت
slogging
U
کوشش سخت
tugged
U
کشش کوشش
tug
U
کشش کوشش
slogs
U
کوشش سخت
spasmodic efforts
U
کوشش متناوب
try
U
ازمون کوشش
catch trial
U
کوشش مچ گیری
strenuosity
U
کوشش بلیغ
tries
U
ازمون کوشش
industriousness
U
سعی و کوشش
diligence
U
کوشش پیوسته
steadily
U
باسعی و کوشش
labour
U
زحمت کوشش
labors
U
زحمت کوشش
flash in the pan
U
کوشش بیهوده
diligency
U
کوشش پیوسته
all out
U
بامنتهای کوشش
labored
U
زحمت کوشش
painstacking
U
زحمت سعی و کوشش
unsought
U
کوشش نشده ناخواسته
the utmost limits
U
دورترین منتهای کوشش
agonistic
U
پهلوانی کوشش امیز
to pull at a pipe
U
با کوشش اب از لولهای کشیدن
strain
U
کوشش درد سخت
utmost
U
منتهای کوشش حداکثر
try and came
U
کوشش کنید که بیائید
fizzle
U
کوشش مذبوحانه شکست
henpeck
U
کوشش درمداخلات جزئی
tugger
U
کسیکه کوشش وتقلامیکند
vicarious trial and error
U
کوشش و خطای نمادی
hands down
U
بدون کوشش بسهولت
strains
U
کوشش درد سخت
when it came to a push
U
چون هنگام کوشش
i did my best
U
منتهای کوشش خود را کردم
let us make a p for home
U
کوشش کنیم زودبخانه برسیم
crawling
U
کوشش بازیگر در بردن توپ
work in
U
با فعالیت و کوشش راه بازکردن
he did his utmost
U
نهایت کوشش را بعمل اوردن
to strain every nerve
U
منتهای کوشش را بعمل اوردن
conation
U
کوشش بدون هدف معین
to exhaust one's efforts
U
منتهای کوشش را بعمل اوردن
trial and error learning
U
یادگیری از راه کوشش و خطا
to have a run for one's money
U
از هزینه یا کوشش خود بهرهای بردن
i did my very best
U
منتهای کوشش خود را بعمل اوردم
to relax one's grasp
U
در کوشش خود سست شدن شل دادن
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
spurt
U
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
fence off
U
کوشش برای کسب مقام نخست شمشیربازی
spurts
U
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurting
U
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurted
U
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
one's light s
U
نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
to do ones endeavour
U
کوشش خودرابعمل اوردن وفیفه خودرا انجام دادن
puncher
U
مشتزنی که بیشتر کوشش درزدن ضربه دارد تا سرعت ومهارت
quick kick
U
کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
unearned icremrnt
U
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned increment
U
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
means ends analysis
U
نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
futilitarian
U
کسی که معتقد است کوشش بشر بی فایده وبی نتیجه است
i attmpted to sing
U
کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com