English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
jar U کوزه دهن گشاد
jarred U کوزه دهن گشاد
jars U کوزه دهن گشاد
mason jar U کوزه دهن گشاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
krater U کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
Other Matches
straddles U گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddled U گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddle U گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
time and tide wait for no man <proverb> U کوزه بودش آب می نامد به دست آب را چون یافت خود کوزه شکست
To walk with ones feet wide apart. U گشاد گشاد راه رفتن
She stared at him with wide eyes. U با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
jug U کوزه
jugs U کوزه
potters U کوزه گر
pitcher U کوزه
vases U کوزه
vase U کوزه
jugful U بک کوزه پر
costrel U کوزه
cruse U کوزه
pitchers U کوزه
urns U کوزه
urn U کوزه
potter کوزه گر
jorum U کوزه ابخوری
sherd U کوزه شکسته
stinkpot U کوزه گلی
pottery U کوزه گرخانه
ceramics U کوزه گری
fictile clay U گل کوزه گری
potted U در کوزه ریخته
shards U کوزه شکسته
shard U کوزه شکسته
pottery U کوزه گری
ceramic clay U خاک رس کوزه گری
figuline U خاک کوزه گری
potter's clay [خاک رس کوزه گری]
potter's clay خاک کوزه گری
potter lath U چرخ کوزه گری
potter's wheel U چرخ کوزه گری
They put the blane on him . he was the scapegoat. U کاسه کوزه ها سر اوشکست
lathe U چرخ کوزه گری
clay U خاک کوزه گری
lathes U چرخ کوزه گری
potted U کوزه کرده ذدزفرف ریخته
While there is water in the pitcher we wander thir. <proverb> U آب در کوزه و ما تشنه لبان مى گردیم .
bats U گل اماده برای کوزه گری
bat U گل اماده برای کوزه گری
batted U گل اماده برای کوزه گری
greybeard U کوزه سنگی برای باده
ewers U کوزه تنگ ابخوری اطاق خواب
He makes a hundred jugs of which not one has a han. <proverb> U صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
ewer U کوزه تنگ ابخوری اطاق خواب
pallet U ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
pallets U ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
ear U هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
potter wheel U صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
ears U هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
widest U گشاد
wide U گشاد
reamer U گشاد کن
loose fitting U گشاد
straddles U گشاد با زی
loose-fitting U گشاد
wider U گشاد
straddle U گشاد با زی
broad U گشاد
broader U گشاد
broadest U گشاد
loose U گشاد
straddled U گشاد با زی
looser U گشاد
loosest U گشاد
straddles U گشاد نشستن
bigmouthed U دهن گشاد
dilatant U گشاد شونده
wide mouthed U دهن گشاد
bell mouthed U دهن گشاد
straddled U گشاد نشستن
straddle U گشاد نشستن
slip on U لباس گشاد
spacious U جامع گشاد
stretchiest U گشاد شونده
ream U گشاد کردن
stretchier U گشاد شونده
reaming U گشاد کردن
dilating U گشاد کردن
dilates U گشاد کردن
dilate U گشاد کردن
slop U شلوار گشاد
slopped U شلوار گشاد
stretchy U گشاد شونده
slopping U شلوار گشاد
pajamas U شلوار گشاد
slip-ons U لباس گشاد
dalmatic U خرقه استین گشاد
dolman sleeve U استین گشاد و اویخته
oxbags U شلوار خیلی گشاد
mother hubbard U لباس گشاد زنانه
clump block U قرقره دهان گشاد
varicosity U گشاد شدگی سیاهرگ
varix variously U سیاهرگ گشاد شده
oxford bags U شلوار خیلی گشاد
to let out U افشاکردن گشاد کردن
slackest U کساد کردن گشاد
slacks U کساد کردن گشاد
blouses U پیراهن یاجامه گشاد
slack U کساد کردن گشاد
jarred U شیشه دهن گشاد
jars U شیشه دهن گشاد
capacious U گنجایش دار گشاد
Wellington U چکمه دهان گشاد
robe U لباس بلند و گشاد
robes U لباس بلند و گشاد
astraddle U دارای پای گشاد
sack U پیراهن گشاد و کوتاه
carboy U تنگ دهن گشاد
sacked U پیراهن گشاد و کوتاه
sacks U پیراهن گشاد و کوتاه
blouse U پیراهن یاجامه گشاد
wide-eyed U دارای چشم گشاد
wide eyed U دارای چشم گشاد
jar U شیشه دهن گشاد
risk U گشاد بازی بخطر انداختن
scrawls U خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling U خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawled U خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawl U خط خطی کردن گشاد نشستن
To spend recklessly ( prodigally ) . U گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
To widen a road . U جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
risked U گشاد بازی بخطر انداختن
risking U گشاد بازی بخطر انداختن
sprawls U گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawling U گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawl U گشاد نشستن هرزه روییدن
straddles U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
carronade U یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
straddle U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddled U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
risks U گشاد بازی بخطر انداختن
rochet U جبه کتانی گشاد اسقفان وراهبان
raglan U پالتو استین گشاد سبک و فراخ
These shoes are too big for me . U این کفشها برایم گشاد است
The shoes are a size too big for my feet. U کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
My shoes stretched after wearing them for a couple of days . پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
She likes loose - fitting dresses . U از لباس های گشاد خوشش نمی آید
pajamas U جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
varicosity U جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
chimere U خرقه بدون استین ویا بااستین گشاد وبزرگ
bloomer U شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
slopping U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slop U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopped U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
The position is over his head . he cannot cope with it . U این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot. <proverb> U در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
bayed U دهانه خلیج دهانه گشاد
bay U دهانه خلیج دهانه گشاد
bays U دهانه خلیج دهانه گشاد
baying U دهانه خلیج دهانه گشاد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com