English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
oast U کورهای که رازک را دران خشک می کنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
indirect speech U گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
hopped U میوه رازک رازک زدن به
hopping U میوه رازک رازک زدن به
hop U میوه رازک رازک زدن به
hops U میوه رازک رازک زدن به
forg welding U جوشن کورهای
furnace forge U اهنگری کورهای
chimney shaft U دودکش کورهای
hops U رازک
hop U رازک
hopping U رازک
hopped U رازک
stand U بستهای فولادی کورهای بلند
hopped U رازک باراوردن
hopping U رازک باراوردن
hops U رازک باراوردن
hop U رازک باراوردن
crematory U کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
fire blight U زنگ یایرقان رازک
lupulin U گرد زرد رازک
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> U کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
incinerator U کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
incinerators U کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
multiprocessor U تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility U دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
multiprocessing system U سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> U برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
modes U حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode U حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
collision detection U پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
MMU U مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
companding U دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
therein U دران
thereabout U دران حدود
therabout U دران حدود
slideway U راهی که دران سر
offing U دران نزدیکی ها
then U انگاه دران هنگام
it is not subject to review U دران روا نیست
nautch U که دران رقاص میرقصند
therewith U دران هنگام بدانوسیله
thereis not a p of truth init U ذرهای راستی دران نیست
polytony U ایجادچند لحن دران واحد
i had no voice in that matter U من دران قضیه رایی نداشتم
scrinium U لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
polytonality U ایجاد چندلحن دران واحد
pot liquor U اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
swimming bath U تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
errors slipped in U اشتباهاتی دران راه یافت
thumbhole U حفرهای که شست دران جابگیرد
dish wash U ابی که دران فرف شسته باشند
flashpoints U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashingpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dish water U ابی که دران فرف شسته باشند
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
mainstream U مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
actinology U دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
crate U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
crates U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
dripping pan U فرفی که چکیده کباب دران میریزد
gill net U دامی که چون ماهی دران بیافتد
cellaret U گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
effective beaten zone U منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
vortex filament U خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
heaths U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
heath U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
there is nothing in it U چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
book message U نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
slugfest U مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
clearinghouse U سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
he is a proficient that art U در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
coulisse U ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
turbulent flow U جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
fence month U ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
lyophobic U دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
isocracy U حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
the room was seated for 00 U جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
bearbaiting U نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
ringthe bull U بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
registers U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
register U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
vasculum U کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
tragi comedy U نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
tie in sales U حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
registering U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
catastasis U بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
jardiniere U جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
ready reckoner U کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
polygram U طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
fugues U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
group contracts U قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
paranoia or noea U دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
pantechnicon U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
fugue U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
pantechnicons U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
light trap U اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
to prove an a U اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
handy dandy U بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
sachets U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachet U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
pot pourri U کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
rigging position U وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
marinades U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinading U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
funeral home U محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
marinade U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ex quay U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
ex ship U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
portmark U علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
marinaded U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
free trade U شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
ostensory U فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
log rolling U دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
dramatic monologue U نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
compound bending U خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
hemophilia U بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
esturm U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
estrus U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
positive economics U شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
open cycle reactor system U سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
delivered at frontier U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
replenishing phase U بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal U وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
vortex tube U وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
grand larceny U سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
boostrap operation U عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
solariums U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
isocratic U دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
solarium U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
incorporating mill U کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
precatory words U عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
they mingle their tears U با هم گریه می کنند
he warned them to obey U اطاعت کنند
PRI U پشتیبانی کنند
he is well spoken of U از او تعریف می کنند
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
compound compression U فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
the trumpets blows U شیپورها صدا می کنند
daisy chain U سومین را و... فراخوانی می کنند
had it trans ted U بدهید ترجمه کنند
i hear him complain U میشنوم که شکایت می کنند
Murray code U - بیت استفاده می کنند
My feet hurt. U پاهایم درد می کنند.
charnel house U مردگان راتوده می کنند
they make much noise U خیلی صدا می کنند
they make much noise U زیاد شلوق می کنند
they dispute about nothing U درسرهیچ نزاع می کنند
compatible U با هم درست کار می کنند
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
turboprop U توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
cyclotron U دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
screen coordinator U هماهنگ کنند پوشش دریایی
the iron interest U کسانی که در اهن کار می کنند
fillister U رندهای که با ان کنش کاودرست کنند
they went to r. themselves U رفتند که نامه نویسی کنند
watch pocket U جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
Those who agree,raise their hands. U موافقین دستهایشان رابلند کنند
fire support coordinator U هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
They act after their kind. جنس خود رفتار می کنند.
they are in full retreat U سخت عقب نشینی می کنند
knife board U میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
exhibitionism U نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
fleas i. doges and cats U کیک هاسگ و گربه را اذیت می کنند
ccd U که دستیابی ترتیبی یا تصادفی را ممکن می کنند
The story goes that … U آورده اند که (چنین روایت کنند )…
collaret U یقه زنانه که ازتوریاخزیاچیزهای دیگردرست می کنند
combatable U قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
company grade U پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
who are your reference? U چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
Birds of a feather flock together . <proverb> U پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
Providence watches over him. U از عالم غیب اورا حفا ظت می کنند
She is the talk of the town . U همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
They fight like cat and dog . U باهم مثل سگ وگربه دعوا می کنند
pontoons U کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
oleomargarine U کره تقلیدی که از گوشت گاودرست می کنند
numerical U داده ذخیره شده کار می کنند
mouses U که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
mouse U که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com