English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
child study U کودک پژوهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
motion study U حرکت پژوهی
ergonomics U کار پژوهی
case study U مورد پژوهی
case studies U مورد پژوهی
Ergonomics U [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
babies U کودک
tyke U کودک
tike U کودک
infant U کودک
kinchin U کودک
baby U کودک
infants U کودک
child U کودک
chits U کودک
chit U کودک
it U ان کودک
toddlers U کودک نو پا
bantling U کودک
toddler U کودک نو پا
child centered U کودک محور
infantilism U کودک ماندگی
feral child U کودک وحشی
day care center U مهد کودک
child psychology U روانشناسی کودک
suckling U کودک شیرخواره
child psychiatry U روانپزشکی کودک
child development U رشد کودک
child law U حقوق کودک
carrycots U صندلی کودک
schoolchildren U کودک دبستانی
schoolchild U کودک دبستانی
childproof U کودک ایمن
carrycot U صندلی کودک
rejected child U کودک مطرود
puerilism U کودک خویی
puerilism U کودک منشی
pedology U کودک شناسی
pediatrics U پزشکی کودک
babyish U کودک مانند
nursery U مهد کودک
kindergarten U باغ کودک
kidded U کودک بچه
kindergartens U باغ کودک
suckles U کودک شیرخوار
suckled U کودک شیرخوار
kidding U کودک بچه
kid U کودک بچه
infanticide U کودک کشی
nurseries U مهد کودک
suckle U کودک شیرخوار
pedometer U رشد سنج کودک
child guidance clinic U درمانگاه راهنمایی کودک
pedimeter U رشد سنج کودک
wolf child U کودک گرگ پرورده
problem child U کودک مشکل افرین
suckling U کودک شیر خوار
child abuse U بهره کشی از کودک
enelicomorphism U بزرگسال انگاری کودک
child rearing practices U شیوههای پرورش کودک
eros U صورت کودک بالدار
backward child U کودک عقب مانده
weanling U کودک تازه از شیر گرفته
toddling U کودک تازه براه افتاده
babe U کودک شخص ساده و معصوم
toddle U کودک تازه براه افتاده
toddler U کودک تازه براه افتاده
toddled U کودک تازه براه افتاده
pedagogy U فن اموزش وپرورش کودک للگی
babes U کودک شخص ساده و معصوم
toddlers U کودک تازه براه افتاده
toddles U کودک تازه براه افتاده
childlike U ساده وبی الایش کودک مانند
dewy eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
dewy-eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
nurser U شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
Cupid U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
teething ring U حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
cupids U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com