English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rejected child U کودک مطرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abject U مطرود
outcasts U مطرود
outcast U مطرود
forbid U مطرود
forbids U مطرود
despicable U مطرود
outcaste U مطرود
accursed U ملعون و مطرود
rejcet U مطرود وازده
cast away U کشتی شکسته مطرود
infant U کودک
baby U کودک
babies U کودک
kinchin U کودک
tike U کودک
infants U کودک
tyke U کودک
toddler U کودک نو پا
toddlers U کودک نو پا
it U ان کودک
chits U کودک
child U کودک
chit U کودک
bantling U کودک
child study U کودک پژوهی
child centered U کودک محور
suckling U کودک شیرخواره
child development U رشد کودک
child law U حقوق کودک
child psychiatry U روانپزشکی کودک
infantilism U کودک ماندگی
feral child U کودک وحشی
day care center U مهد کودک
pediatrics U پزشکی کودک
schoolchildren U کودک دبستانی
schoolchild U کودک دبستانی
childproof U کودک ایمن
carrycot U صندلی کودک
puerilism U کودک خویی
puerilism U کودک منشی
pedology U کودک شناسی
kindergarten U باغ کودک
nurseries U مهد کودک
nursery U مهد کودک
suckled U کودک شیرخوار
kidding U کودک بچه
suckles U کودک شیرخوار
infanticide U کودک کشی
suckle U کودک شیرخوار
kidded U کودک بچه
babyish U کودک مانند
kid U کودک بچه
child psychology U روانشناسی کودک
kindergartens U باغ کودک
carrycots U صندلی کودک
pedometer U رشد سنج کودک
wolf child U کودک گرگ پرورده
pedimeter U رشد سنج کودک
problem child U کودک مشکل افرین
eros U صورت کودک بالدار
backward child U کودک عقب مانده
child abuse U بهره کشی از کودک
child guidance clinic U درمانگاه راهنمایی کودک
suckling U کودک شیر خوار
child rearing practices U شیوههای پرورش کودک
enelicomorphism U بزرگسال انگاری کودک
babes U کودک شخص ساده و معصوم
toddler U کودک تازه براه افتاده
pedagogy U فن اموزش وپرورش کودک للگی
weanling U کودک تازه از شیر گرفته
babe U کودک شخص ساده و معصوم
toddled U کودک تازه براه افتاده
toddle U کودک تازه براه افتاده
toddles U کودک تازه براه افتاده
toddling U کودک تازه براه افتاده
toddlers U کودک تازه براه افتاده
dewy-eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
childlike U ساده وبی الایش کودک مانند
dewy eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
nurser U شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
cupids U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
teething ring U حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
Cupid U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com