English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
babe U کودک شخص ساده و معصوم
babes U کودک شخص ساده و معصوم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dewy-eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
dewy eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
childlike U ساده وبی الایش کودک مانند
simple design U طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
infallible U معصوم
immaculate U معصوم
sinless U معصوم
innocent U معصوم
angel U پاک و معصوم
inerrable U معصوم خطا نکننده
silent approval U سکوت علامت تائیدتوسط معصوم
basics U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
golden ages U دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden age U دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
mirror carpet U طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structures U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
baby U کودک
it U ان کودک
child U کودک
babies U کودک
tyke U کودک
tike U کودک
bantling U کودک
chit U کودک
kinchin U کودک
chits U کودک
toddler U کودک نو پا
toddlers U کودک نو پا
infants U کودک
infant U کودک
babyish U کودک مانند
child study U کودک پژوهی
suckled U کودک شیرخوار
nursery U مهد کودک
child psychology U روانشناسی کودک
pediatrics U پزشکی کودک
infanticide U کودک کشی
child psychiatry U روانپزشکی کودک
schoolchild U کودک دبستانی
suckles U کودک شیرخوار
kindergarten U باغ کودک
kindergartens U باغ کودک
nurseries U مهد کودک
feral child U کودک وحشی
suckle U کودک شیرخوار
day care center U مهد کودک
kid U کودک بچه
kidded U کودک بچه
pedology U کودک شناسی
kidding U کودک بچه
schoolchildren U کودک دبستانی
child law U حقوق کودک
suckling U کودک شیرخواره
puerilism U کودک خویی
carrycot U صندلی کودک
infantilism U کودک ماندگی
childproof U کودک ایمن
child development U رشد کودک
child centered U کودک محور
puerilism U کودک منشی
carrycots U صندلی کودک
rejected child U کودک مطرود
wolf child U کودک گرگ پرورده
suckling U کودک شیر خوار
pedimeter U رشد سنج کودک
child rearing practices U شیوههای پرورش کودک
problem child U کودک مشکل افرین
enelicomorphism U بزرگسال انگاری کودک
pedometer U رشد سنج کودک
backward child U کودک عقب مانده
eros U صورت کودک بالدار
child abuse U بهره کشی از کودک
child guidance clinic U درمانگاه راهنمایی کودک
toddlers U کودک تازه براه افتاده
toddling U کودک تازه براه افتاده
toddle U کودک تازه براه افتاده
toddled U کودک تازه براه افتاده
pedagogy U فن اموزش وپرورش کودک للگی
weanling U کودک تازه از شیر گرفته
toddler U کودک تازه براه افتاده
toddles U کودک تازه براه افتاده
nurser U شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
cupids U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
Cupid U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
teething ring U حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
fructose U ساده
positive U ساده
baldest U ساده
freestanding U ساده
untutored U ساده
incomplex U ساده
incomposite U ساده
free spoken U ساده گو
baldly U ساده
homespun U ساده
clodhoppers U ساده
unmeaning U ساده
charmless U ساده
taffetized U ساده
unaadorned U ساده
idiot U ساده
unsophisticated U ساده
artless U ساده
balder U ساده
bald U ساده
frugal U ساده
inexpensive U ساده
fraudless U ساده
fanciless U ساده
clodhopper U ساده
daff U ساده دل
downright U ساده
simplistic U ساده
sheepish U ساده دل
sheepishly U ساده دل
unassuming U ساده
idiots U ساده
expansive <adj.> U ساده دل
semplice U ساده
simplex U ساده
plains U ساده
simplest U ساده دل
simplest U ساده
plainer U ساده
good-humored U ساده دل
seemly <adj.> U ساده دل
innocent <adj.> U ساده دل
simple-hearted <adj.> U ساده دل
simple hearted U ساده دل
conversable <adj.> U ساده دل
unceremonious U ساده
unceremoniously U ساده
plain U ساده
simpler U ساده دل
slick U ساده
cleaned U ساده
unaffected U ساده
simple minded U ساده دل
slickest U ساده
plain hearted U ساده دل
clean U ساده
cleanest U ساده
cleans U ساده
explicit U ساده
naive U ساده
simple U ساده دل
simpleminded U ساده دل
naif U ساده
simpler U ساده
simple U ساده
plainest U ساده
lambs U ادم ساده
simple beam U تیر ساده
simple beam U تیره ساده
simplified U ساده شده
primary cell U پیل ساده
two time U دو حرکت ساده
simple structure U ساخت ساده
simple bending U خمش ساده
simple compression U فشار ساده
simple truss U خرپای ساده
simple average U میانگین ساده
simple attack U حمله ساده
simple interest U سود ساده
simple shear U برش ساده
simple parry U دفاع ساده
simple schizophrenia U اسکیزوفرنی ساده
simple oscillator U نوسانگر ساده
simplistic U ساده طبع
sementem U معنی ساده
lamb U ادم ساده
gowk U ساده لوح
underhand service U سرویس ساده
simpleminded U ساده لوح
simplex channel U مجرای ساده
reducible U ساده شدنی
simple stress U تنش ساده
basic circuit U مدار ساده
simplex transmission U مخابره ساده
gaby U ساده لوح
frugal food U خوراک ساده
martin U ساده لوح
free spokenness U ساده گویی
simple fraction U کسر ساده
lamblike U ساده لوح
simple eye U چشم ساده
naivete U ساده لوحی
natively U بطور ساده
simple distillation U تقطیر ساده
simple magnet U مغناطیس ساده
simple mean U میانگین ساده
king post truss U خرپای ساده
ingenue U دختر ساده
infrugal U غیر ساده
lamblkin U ساده لوح
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com