English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (43 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
brief U کوتاه کردن اگاهی دادن
briefed U کوتاه کردن اگاهی دادن
briefer U کوتاه کردن اگاهی دادن
briefest U کوتاه کردن اگاهی دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
apprising U اگاهی دادن
to give to understand U اگاهی دادن
inform U اگاهی دادن
to give the alarm U اگاهی دادن
to give notice U اگاهی دادن
to give intelligence U اگاهی دادن
informing U اگاهی دادن
notified U اگاهی دادن
notifies U اگاهی دادن
notify U اگاهی دادن
apprise U اگاهی دادن
notifying U اگاهی دادن
informs U اگاهی دادن
apprises U اگاهی دادن
foretells U ازپیش اگاهی دادن
foretelling U ازپیش اگاهی دادن
foretell U ازپیش اگاهی دادن
forecasts U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecast U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasted U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
to off an agreement U قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
dwarfed U کوتاه جلوه دادن
dwarfs U کوتاه جلوه دادن
dwarfing U کوتاه جلوه دادن
dwarf U کوتاه جلوه دادن
clicks U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
click U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicked U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
key signature U گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
short lunge U نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
shorter U کوتاه کردن
shortening in U کوتاه کردن
abridge U کوتاه کردن
stag U کوتاه کردن
to cut short U کوتاه کردن
truncate U کوتاه کردن
short U کوتاه کردن
truncated U کوتاه کردن
truncating U کوتاه کردن
formulating U کوتاه کردن
formulates U کوتاه کردن
formulated U کوتاه کردن
truncates U کوتاه کردن
clipping U کوتاه کردن
razee U کوتاه کردن
reef U کوتاه کردن
reefs U کوتاه کردن
formulate U کوتاه کردن
shortest U کوتاه کردن
stags U کوتاه کردن
to look in U کوتاه کردن
shortened U کوتاه تر کردن
detruncate U کوتاه کردن
curtailing U کوتاه کردن
shortens U کوتاه تر کردن
curtail U کوتاه کردن
curtailed U کوتاه کردن
cut off U کوتاه کردن
curtails U کوتاه کردن
abbreviating U کوتاه کردن
shear U کوتاه کردن
abbreviate U کوتاه کردن
shorten U کوتاه کردن
abbreviates U کوتاه کردن
correption U کوتاه کردن
shortened U کوتاه کردن
shortens U کوتاه کردن
shorten U کوتاه تر کردن
foreshortens U کوتاه نمودار کردن
dock U بریدن کوتاه کردن
shipshank U کوتاه کردن طولی
to make a long story short <idiom> قصه را کوتاه کردن
foreshortened U کوتاه نمودار کردن
truncation error U خطای کوتاه کردن
foreshorten U کوتاه نمودار کردن
heave short U کوتاه کردن زنجیر
poodles U پشم کوتاه کردن
to rub through or along U سخت کوتاه کردن
chain shortening U کوتاه کردن زنجیری
shorten in cable U کوتاه کردن زنجیر
docked U بریدن کوتاه کردن
clipping U عمل کوتاه کردن
poodle U پشم کوتاه کردن
syncopate U از میان کوتاه کردن
docks U بریدن کوتاه کردن
shorthorn U جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist U شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
clip U پشم چینی کوتاه کردن
clips U پشم چینی کوتاه کردن
clippings U پشم چینی کوتاه کردن
to bob one's head U کوتاه کردن موی سر کسی
To deprive someone of access. U دست کسی را کوتاه کردن
for brevity's sake U از بهر کوتاه کردن مطلب
clipped U پشم چینی کوتاه کردن
short ball U شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
final shaving U پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
To speak in a low voice. U آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
zeroes U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zero U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeros U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
vocoder U وسیله کوتاه کردن عرض باندفرکانس رادیویی
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
change of leg U وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
short quard U سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
noticed U اگاهی
cogency U اگاهی
awareness U اگاهی
informational U اگاهی
noticing U اگاهی
notices U اگاهی
intimation U اگاهی
intimations U اگاهی
monition U اگاهی
mindfulness U اگاهی
conizance U اگاهی
inkling U اگاهی
perception U اگاهی
perceptions U اگاهی
acquaintances U اگاهی
consciousness U حس اگاهی
consciousness U اگاهی
notice U اگاهی
i.e. U اگاهی
idea U اگاهی
ideas U اگاهی
advertisements U اگاهی
knowledge U اگاهی
appreciation [awareness] U حس اگاهی
information U اگاهی
awareness U حس اگاهی
conscience [archaic for: consciousness] U حس اگاهی
conscious mind U حس اگاهی
intelligence U اگاهی
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
learns U اگاهی یافتن
class consciousness U اگاهی طبقهای
precognition U پیش اگاهی
informants U اگاهی دهنده
cognizance U شناسایی اگاهی
knowlege representation U نمایش اگاهی
informatory U اگاهی بخش
foredknowlege U اگاهی از پیش
monitored U اگاهی دهنده
monitors U اگاهی دهنده
monitor U اگاهی دهنده
awakened U اگاهی یافته
prescience U اگاهی از پیش
to come to know U اگاهی یافتن
learn U اگاهی یافتن
forebedement U اگاهی از پیش
informant U اگاهی دهنده
the infinitive mood U مصدر اگاهی
knowledge base U پایگاه اگاهی
advertisers U اگاهی دهنده
advertiser U اگاهی دهنده
coconscious U اگاهی ثانوی
criminal i. department U اداره اگاهی
coconsciousness U اگاهی ثانوی
foreknowledge U اگاهی از پیش
the d. poliee U اداره اگاهی
conversance U اگاهی کامل
group consciousness U اگاهی گروهی
conversancy U اگاهی کامل
augury U پیش اگاهی
transinformation U اگاهی متقابل
meta knowledge U اگاهی غیرنمادین
letter of a U اگاهی نامه
auguries U پیش اگاهی
information theory U نظریه اگاهی
knowledge engineer U مهندسی اگاهی
knowledge domain U قلمرو اگاهی
criminal investigation department U اداره اگاهی
chopped U کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chop U کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
shave down U کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
immediacy U اگاهی حضور ذهن
science U علم طبیعی اگاهی
subliminal U خارج ازمرحله اگاهی
sciences U علم طبیعی اگاهی
alarms U : هشدار اگاهی از خطر
sensibleness U عملی بودن اگاهی
subliminally U خارج ازمرحله اگاهی
we are informed by him that U محترما` اگاهی میدهد که
alarmingly U : هشدار اگاهی از خطر
alarm U : هشدار اگاهی از خطر
foreknow U از غیب اگاهی داشتن
Scotland U اداره اگاهی در لندن
foretold U از پیش اگاهی داد
for your information U برای اگاهی شما
dopes U اگاهی داروی مخدر
alarum U : هشدار اگاهی از خطر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com