English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
irretraceable U که نتوان دوباره کشیدیا ترسیم کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
refresh rate U تعداد دفعات در ثانیه که یک تصویر بر روی CRT بایدمجددا" ترسیم شود تا چشمک نزند میزان دوباره سازی
an irrepressible person U نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
irretraceable U که نتوان ردانرا گرفت
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
irrepressible joy U ادمی که نتوان جلواوراگرفت
incomputably U بطوریکه نتوان شمرد
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
incommutably U بطوریکه نتوان معاوضه نمود
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
kittle cattle U ادم وسواسی که نتوان باواعتمادکردیابااوسازگارشد
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
ineffably U بطوریکه نتوان بیان کرد
You cannot make bricks without straw. <proverb> U بى کاه نتوان خشت ساخت .
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
no enemy is insignificant U دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
an inseparable prefix U سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
incomprehensibly U بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
incompressibly U بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
irrepressible joy U کسیکه نتوان از او جلو گیری کرد
You cannot put old heads on young shoulders . <proverb> U سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
illimitably U بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
indescribably U چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
irredeemably U جنانکه نتوان عوض دادیا باز خرید
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
plotted U ترسیم
drawings U ترسیم
plots U ترسیم
plot U ترسیم
tracing U ترسیم
depictions U ترسیم
lineation U ترسیم خط
drawing U ترسیم
tracings U ترسیم
depiction U ترسیم
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
irremissibly U چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
incommunicability U چگونگی چیزی که نتوان بکسی گفت یا با اودرمیان گذارد
incommunicableness U چیزی که نتوان بکسی گفت یابا اودرمیان گذارد
irreversibly U چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
kluged U ترسیم موقت
mechanical drawing U ترسیم مکانیکی
planography U فن ترسیم نقشه
draw program U برنامه ترسیم
maps U ترسیم کردن
map U ترسیم کردن
line drawings U ترسیم خطی
line drawing U ترسیم خطی
mirror tracing U ترسیم از ایینه
computer drawing U ترسیم کامپیوتری
charts U ترسیم اماری
chartography U ترسیم نقشه
charting U ترسیم اماری
stipple U ترسیم بانقطه
scatter plot U ترسیم توزیعی
scatter plot U ترسیم پراکنده
charted U ترسیم اماری
chart U ترسیم اماری
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
oversale U پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
identity of indiscernibles U یکی بودن چیزهایی که نتوان بین شان فرق گذاشت
traces U مقدار ناچیز ترسیم
traced U مقدار ناچیز ترسیم
art of drawing U هنر ترسیم رسم
trace U مقدار ناچیز ترسیم
freehand method U روش ترسیم ازاد
plotters U وسیله ترسیم مسیر
plotter U وسیله ترسیم مسیر
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
rescale U بمقیاس کوچکتری ترسیم کردن
macpaint U یک برنامه ترسیم برای ریزکامپیوتر
delineated U ترسیم نمودن معین کردن
delineate U ترسیم نمودن معین کردن
delineates U ترسیم نمودن معین کردن
delineating U ترسیم نمودن معین کردن
automated flowchart U ترسیم نمودار به صورت خودکار
trammel U الت ترسیم بیضی تعدیل
aircraft plotter U وسیله ترسیم مسیر هواپیما
t square U خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی
whatman U کاغذ اعلی مخصوص ترسیم وطراحی
To draw something in out line . U شکل کلی چیزی را ترسیم کردن
reprographics U ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
seismogram U منحنیهای ترسیم شده بوسلیه زلزله نگار
absorption representation U [حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
geodesic U کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه درروی سطح
geodetic U کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه در روی سطح
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
godroon U اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
an impossible hat U کلاهی که به هیچ روی نتوان بر سرگذاشت یا هیچ زیبنده نباشد
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
point set curve U منحنی ایکه توسط یک سری ازپاره خطهای ترسیم شده میان نقاط تعریف میشود
simulations U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
kinematics U فرایند مهندسی کامپیوتر برای ترسیم یا روح دادن اجزاماشین یا ساختار تحت طراحی سیستم
simulation U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
pareto optimality U حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
Fire cannot be extinguished by fire . <proverb> U آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
check plot U یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
demodulation U ترسیم سیگنال اصلی از موج تقسیم شده دریافت شده
dropped U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
epicycloid U منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
dropping U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drops U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drop U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
soft clip area U محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
trace U رسم کردن ترسیم کردن
traces U رسم کردن ترسیم کردن
traced U رسم کردن ترسیم کردن
quick format U که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد
bis U دوباره
again U دوباره
continually U دوباره و دوباره
revet U دوباره
on more U دوباره
anew U دوباره
de novo U دوباره
afresh U دوباره
rejoined U دوباره پیوستن به
rejoin U دوباره پیوستن به
recoat U دوباره اندودن
reworks U دوباره ورزیدن
rejoining U دوباره پیوستن به
rejoins U دوباره پیوستن به
reissuing U دوباره منتشرکردن
rewritten U دوباره نوشتن
reseat U دوباره نشاندن
rewriting U دوباره نویسی
reenagement U استخدام دوباره
reelect U دوباره گزیدن
reissues U دوباره منتشرکردن
rewrote U دوباره نوشتن
rewriting U دوباره نوشتن
rewrites U دوباره نویسی
reseated U دوباره نشاندن
rewrites U دوباره نوشتن
fox message U پیام دوباره
rewrote U دوباره نویسی
redintegrate U دوباره مستقرشونده
remake U دوباره سازی
remakes U دوباره سازی
recature U دوباره تسخیرکردن
reissue U دوباره منتشرکردن
rewrite U دوباره نویسی
reissued U دوباره منتشرکردن
refresh U دوباره پر کردن
rewrite U دوباره نوشتن
rewritten U دوباره نویسی
reseating U دوباره نشاندن
reworking U دوباره ورزیدن
reproduced U دوباره تولیدکردن
reproduce U دوباره تولیدکردن
retaken U دوباره گرفتن
plerosis U دوباره پرشدن
re construction U دوباره سازی
re count U دوباره شمردن
re echo U دوباره برگرداندن
re edify U دوباره ساختن
once more U دوباره باردیگر
reproduces U دوباره تولیدکردن
rebirth U تولد دوباره
reproduction U تولید دوباره
reproductions U تولید دوباره
recaptures U دوباره تسخیرکردن
recaptured U دوباره تسخیرکردن
recapture U دوباره تسخیرکردن
reproducing U دوباره تولیدکردن
retake U دوباره گرفتن
refreshingly U دوباره سازی
refreshing U دوباره سازی
refreshed U دوباره پر کردن
retaking U دوباره گرفتن
re establishment U دوباره برقرارسازی
re fuse U دوباره گداختن
repiece U دوباره سر هم دادن
digamy U عروسی دوباره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com