English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unjustified U که مرتب نشده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
text U متن ای که مرتب نشده است . متنی که درحاشیه راست دندانه دار باشد
texts U متن ای که مرتب نشده است . متنی که درحاشیه راست دندانه دار باشد
Other Matches
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchanged U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm U الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchanges U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
unpremediated U پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
uncommitted U غیر متعهد نشده تعهد نشده
unbroke U رام نشده سوقان گیری نشده
unpicked U نچیده گزین نشده انتخاب نشده
undisciplined U تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unborn U هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unbaoked U سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unresolved U تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unobligated U اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
sorts U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
unasked U خواسته نشده پرسیده نشده
unsought U جستجو نشده کشف نشده
unsifted U الک نشده رسیدگی نشده
unset U جایگزین نشده جاانداخته نشده
untried U امتحان نشده محاکمه نشده
inconsummate U تکمیل نشده انجام نشده
undirected U رهبری نشده راهنمایی نشده
irredenta U انجام نشده جبران نشده
uncharged U محسوب نشده رسمامتهم نشده
unredeemed U جبران نشده سبک نشده
filing U 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
incomplete U انجام نشده پر نشده
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
formats U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
trim <adj.> U مرتب
indexed U مرتب کر دن
serials U مرتب
shipshape U مرتب
kilter U مرتب
indexes U مرتب کر دن
index U مرتب کر دن
irregular U نا مرتب
methodic U مرتب
serial U مرتب
orderlies U مرتب
systematic U مرتب
he was neat U مرتب
prissy U مرتب
businesslike U مرتب
regulars U مرتب
regular <adj.> U مرتب
orderly U مرتب
tidier U مرتب
trims U مرتب
well-groomed U مرتب
ordered U مرتب
neatest U مرتب
proper <adj.> U مرتب
presentable <adj.> U مرتب
trimmest U مرتب
tidying U مرتب
tidied U مرتب
tidies U مرتب
tidiest U مرتب
tidy <adj.> U مرتب
fair <adj.> U مرتب
in good order <adj.> U مرتب
straight <adj.> U مرتب
neater U مرتب
decent <adj.> U مرتب
well-ordered <adj.> U مرتب
uncluttered <adj.> U مرتب
neat <adj.> U مرتب
steady <adj.> U مرتب
business like U مرتب
well groomed U مرتب
cleanest U مرتب کردن
straighten up <idiom> U مرتب کردن
cleans U مرتب کردن
regularizing U مرتب کردن
Orderly . In good order . Tidy . Ship - shape . U مرتب ومنظم
trim U مرتب پاکیزه
regularised U مرتب کردن
collocating U مرتب کردن
unrehearsed U ازقبلآماده - مرتب
cleaned U مرتب کردن
regularising U مرتب کردن
order U مرتب کردن
regularises U مرتب کردن
regularize U مرتب کردن
regularized U مرتب کردن
ordered pair U جفت مرتب
clean U مرتب کردن
regularizes U مرتب کردن
collocates U مرتب کردن
partially ordered U پاره مرتب
Shipshape . In apple pie order. U مرتب ومنظم
arrange U مرتب کردن
marshal U مرتب کردن
marshaled U مرتب کردن
marshaling U مرتب کردن
marshalled U مرتب کردن
arranged U مرتب کردن
arranges U مرتب کردن
marshals U مرتب کردن
arranging U مرتب کردن
collated U مرتب کردن
straightest U راحت مرتب
straighter U راحت مرتب
collating U مرتب کردن
to map out U مرتب کردن
collates U مرتب کردن
collocated U مرتب کردن
put straight U مرتب کردن
queerly U بطور مرتب
collocate U مرتب کردن
tidying U مرتب کردن
sorting U مرتب نمودن
tidy U مرتب کردن
tidiest U مرتب کردن
tidies U مرتب کردن
tidier U مرتب کردن
trimmest U مرتب پاکیزه
tidied U مرتب کردن
collate U مرتب کردن
riptide U جریان اب نا مرتب
well ordered U مرتب و منظم
well conditioned U مرتب و منظم
trims U مرتب پاکیزه
straight U راحت مرتب
fix up U مرتب کردن
graduates U مرتب کردن
periodic U که مرتب رخ میدهد
to cleanvp U مرتب کردن
clear up U مرتب کردن
lineup U مرتب کردن
graduate U مرتب کردن
j'adoube U مرتب می کنم
concerts U مرتب کردن
graduating U مرتب کردن
set in order U مرتب کردن
concert U مرتب کردن
draw up U مرتب کردن
intrinsic U مرتب شایسته
duly <adv.> U بصورت مرتب
neatly <adv.> U بصورت مرتب
ordering U مرتب سازی
orderly <adv.> U بطور مرتب
tidily <adv.> U بطور مرتب
neatly <adv.> U بطور مرتب
duly <adv.> U بطور مرتب
to put to rights U مرتب کردن
orderly <adv.> U بصورت مرتب
tidily <adv.> U بصورت مرتب
periodical U که مرتب رخ میدهد
primp U مرتب ومنظم ساختن
external sort U مرتب سازی خارجی
selection sort U مرتب کردن گزینشی
indexical U مرتب بشکل فهرست
reorder U دوباره مرتب کردن
setting up U نهادن مرتب کردن
quicksort U مرتب کردن سریع
set U نهادن مرتب کردن
redd U مرتب کردن رهاساختن
sets U نهادن مرتب کردن
ripple sort U مرتب کردن موجی
sort field U فیلد مرتب سازی
distributive sort U مرتب کردن توزیعی
bag U تعدادی از اجزای نا مرتب
bags U تعدادی از اجزای نا مرتب
neat U شسته و رفته مرتب
neater U شسته و رفته مرتب
neatest U شسته و رفته مرتب
file U دسته کاغذهای مرتب
filed U دسته کاغذهای مرتب
sort field U میدان مرتب سازی
block sort U مرتب کردن بلاکی
ascending sort U مرتب سازی صعودی
ordered pair U زوج مرتب [ریاضی]
data processing U مرتب کردن داده ها
tabular U مرتب شده در یک جدول
tree sort U مرتب کردن درختی
collating sort U مرتب کردن داده
to fix up U مرتب کردن جادادن
descending sort U مرتب سازی نزولی
bubble sort U مرتب کردن حبابی
neatly U بطور مرتب و اراسته
major sort U مرتب سازی اصلی
She keep son bothering me . U مرتب مزاحم من است
ordered tree U درخت مرتب شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com