English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tilt and swivel U که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brand leader U بهترین علامت تجاری بهترین مارک
axial position U حالت محوری قرارگاه محوری
variable stroke U پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
epicycloid U منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
cogently U چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
recognition U و تبدیل به حالتی که بتواند وارد کامپیوتر شود
I dont feel well. I feel under the weather. U حالش طوری نیست که بتواند کار کند
acetiam U برای عملی تا قاضی بتواند رای خود را بدهد
fast talker <idiom> U گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
to get in somebody's way U مانع کردن کسی [چیزی] که بتواند کارش را انجام دهد
bears U تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
bear U تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
executable form U برنامهای که به کد ماشین ترجمه یا کمپایل شده باشد تا پردازنده بتواند اجرا کند
operator U اپراتور
operators U اپراتور
operators U اپراتور ها
users U اپراتور ها
user U اپراتور
operator U اپراتور
password U کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
passwords U کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
gilt-edged U بهترین
best U بهترین
gilt edge U بهترین
tiptop U بهترین
first class U بهترین
pride U بهترین
the best of all U بهترین
priding U بهترین
prides U بهترین
foremost U بهترین
prided U بهترین
gilt edged U بهترین
of the first water U بهترین
impedance operator U اپراتور مقاومت
operator console U پیشانه اپراتور
exclusive or U اپراتور بولی
wireless operator U اپراتور بی سیم
computer operator U اپراتور کامپیوتر
arithmetic operator U اپراتور محاسباتی
operator console U کنسول اپراتور
machine operator U اپراتور ماشین
console operator U اپراتور کنسول
logic operator U اپراتور منطقی
best U به بهترین وجه
best U بهترین کار
optimum U بهترین امکان
top-notch <idiom> U عالی ،بهترین
best efforts U بهترین مساعی
quality U بهترین کیفیت
qualities U بهترین کیفیت
In the best possible manner. U به بهترین وجه
monadic boolean operator U اپراتور بولی با یک اپراند
cache memory U بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
cache U بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
caches U بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
pingpong U جایگرینی دو یا چند دستگاه ذخیره بنحوی که که پردازش بتواند روی یک مجموعه فایل انتهایی صورت گیرد
triaxial U سه محوری
axial U محوری
uniaxial U یک محوری
axile U محوری
rotated U محوری
monaxial U یک محوری
adaxial U محوری
rotate U محوری
rotates U محوری
pivotal U محوری
electronic U سیستم ذخیره سازی پیام ارسالی توسط پست الکترونیکی تا وقتی که فرد مورد نظر بتواند آن را بخواند
skimeister U بهترین اسکی باز
tip top U بهترین اعلی درجه
(live off the) fat of the land <idiom> U بهترین از هرچیز را داشتند
dressed to kill <idiom> U بهترین لباس را پوشیدن
back on one's feet <idiom> U به بهترین سلامتی رسیدن
classic U مطابق بهترین نمونه
lion share U بزرگترین یا بهترین بخش
second best theory U نظریه بهترین دوم
classics U مطابق بهترین نمونه
first-class U درخورمردم طبقه یک بهترین
napping U بهترین شرکت کننده
nap U بهترین شرکت کننده
napped U بهترین شرکت کننده
naps U بهترین شرکت کننده
primed U کمال بهترین قسمت
primes U کمال بهترین قسمت
best move U بهترین حرکت شطرنج
prime U کمال بهترین قسمت
designated tournament U مسابقه بهترین بازیگران
automatic lathe operator U اپراتور ماشین تراش خودکار
operator of heavy machinery U اپراتور ماشین الات سنگین
operator of light machinery U اپراتور ماشین الات سبک
monadic operator U اپراتور منط قی فقط با یک عملوند
axial position U وضعیت محوری
xenocentrism U بیگانه محوری
orbital overlap U همپوشانی محوری
axial section U برش محوری
axial runout U ضربه محوری
axial runout U شوک محوری
axial load U بار محوری
axial runout U رانش محوری
axial stress U تنش محوری
axial rake angle U زاویه محوری
thrusts U فشار محوری
axial thrust U فشار محوری
sociocentrism U جامعه- محوری
pluriaxial U چند محوری
pivoting window U پنجره محوری
compass swing U چرخش خط محوری
triaxial shear test U ازمایش سه محوری
axially parallel U در راستای محوری
trochoid U محوری فرفرهای
thrust U فشار محوری
uniaxial bending U خمش یک محوری
uniaxial force U نیروی تک محوری
axially symmetric U متقارن محوری
axially parallel U موازی محوری
axial vector U بردار محوری
axial thrust U بار محوری
thrusting U فشار محوری
end thrust U فشار محوری
axial ligation U لیگاندپوشی محوری
axial flow U جریان محوری
axisymmetric U متقارن محوری
egocentricism U خود محوری
axial compression U فشار محوری
axial bond U پیوند محوری
egocentricity U خود محوری
nutation U رقص محوری
anthropocentrism U انسان محوری
axial flow impulse turbine U توربین محوری
axial flow turbine U توربین محوری
The best advice is, not to give any <idiom> U بهترین اندرز ندادن آن است
honesty is the best policy U راستی ودرستی بهترین رویه
best governed country U کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
flight U بهترین نتیجه دور مقدماتی
beluga U نام بهترین نوع خاویار
hit it off with someone <idiom> U بهترین همراه با کسی داشتن
dress up <idiom> U بهترین لباس خود را پوشیدن
the best thatone can do U بهترین کاری که میتوان کرد
History is the best testimony. U تاریخ بهترین شاهد است
You are counted among my best friends. U شما را از بهترین دوستانم می شمارم
control line U ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
one address computer U دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
radials U محوری مربوط به رادیو
thrusts U بار محوری ضربه
shaft extension U قسمت الحاقی محوری
uniaxial U دارای یک محور یک محوری
cylinder roller thrust bearing U یاطاقان غلطکی محوری
tog method U روش دیدبانی محوری
angular contact thrust ball bearing U بلبرینگ طولی محوری
pivot journal U یاطاقان گرد محوری
armature end play U بازی محوری ارمیچر
radial U محوری مربوط به رادیو
triaxial deformation U تغییر شکل سه محوری
thrust U بار محوری ضربه
triaxial compression test U ازمایش فشار سه محوری
offset distance U فاصله برون محوری
axial mining U مین گذاری محوری
thrusting U بار محوری ضربه
axial rotation symmerty U تقارن چرخشی محوری
axial feed method U روش تغذیه محوری
i had best to leaveit U بهترین کاران است که ان راول کنیم
the best game out U بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
Which is the best way to Tehran ? U بهترین راه به تهران کدام است ؟
I wish you the best of luck. U بهترین موفقیتها رابرایتان آرزومی کنم
optima legum ilerpres est consuetudo U عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است
ground badge U علامت بهترین درجه دار یاسرباز
make the best of <idiom> U دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
give someone the benefit of the doubt <idiom> U همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
golden shoe U بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
worked U فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
work U فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
ferromagnetic material U هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
double thrust ball bearing U بلبرینگ با فشار محوری دوبل
double thrust bearing U یاطاقان با فشار محوری دوبل
buttress centres U فاصله محوری پشت بندها
rotation about ... U دوران دور ... [محوری یا جایی]
parataxic mode U شیوه ادراکی خود- محوری
drilling thrust U فشار محوری مته کاری
manual U انجام شده توسط اپراتور و بدون کمک ماشین
alternated U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
menus U انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
alternate U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
menu U انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
inclusive or U اپراتور بولی که مقدار جدول صحت را بیان میکند
alternates U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
automatics U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
automatic U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
money player U ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
heisman trophy U جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
cover search U جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
rachis U اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
sympodium U منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
end play U حرکت محوری یا خطی ناخواسته شفت
panels U یچ ها که به اپراتور امکان کنترل عملیات کامپیوتر یا وسیله جانبی را میدهد
panel U یچ ها که به اپراتور امکان کنترل عملیات کامپیوتر یا وسیله جانبی را میدهد
internal U زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست
to make the most of U به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
least cost design U بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
sullivan award U جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com