English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
preprogrammed U که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
non operable instruction U دستوری که تابعی انجام نمیدهد ولی شمارنده برنامه را افزایش میدهد
delay U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delaying U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delays U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
pla U CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
planning comission U هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
goto U دستور برنامه نویسی که جهش به نقط ه یا تابعی دیگر در برنامه دارد
diagnostics U تابعی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکندخطاهای کد برنامه را بیابد
helped U تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
help U تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
helps U تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
simplex method U روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming U برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
procedure U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
modula U زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
functional programming U برنامه نویسی تابعی
program function key U کلید تابعی ای برنامه
businesses U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
scheduled wave U امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
business U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m U زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
box U وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
key ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند
boxes U وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
pf key U key Function Program کلید تابعی ای برنامه
script U مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
diagnostic U تابعی در برنامه برای کمک به یافتن خطاها در سیستم کامپیوتری
devices U برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device U برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
open U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
bomb U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
opened U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
bombs U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
opens U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
bombed out U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
daisy chain U زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
driver U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
drivers U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device handler U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
function U مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
functioned U مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
functions U مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
routines U تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
routinely U تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
routine U تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
iron master U رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
subroutine U بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
planning <adj.> برنامه ریزی
schematization U برنامه ریزی
programming U برنامه ریزی
management U برنامه ریزی
managements U برنامه ریزی
eraser U در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود
erasers U در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود
production planning U برنامه ریزی تولید
social planning U برنامه ریزی اجتماعی
work out <idiom> U برنامه ریزی کردن
macroplanning U برنامه ریزی کلان
planning principles U اصول برنامه ریزی
programmed U برنامه ریزی شده
consolidated planning U برنامه ریزی تلفیقی
comprehensive planning U برنامه ریزی جامع
programming methods U روشهای برنامه ریزی
programs U برنامه ریزی کردن
adhoc planning U برنامه ریزی روزمره
agricultural planning U برنامه ریزی کشاورزی
goal programming U برنامه ریزی ارمانی
population planning U برنامه ریزی جمعیت
regional planning U برنامه ریزی منطقهای
schedules U برنامه ریزی کردن
quadratic programming U برنامه ریزی غیرخطی
schedule U برنامه ریزی کردن
quantitative programming U برنامه ریزی کمی
imperative planning U برنامه ریزی اجباری
develop U برنامه ریزی و تولید
square away <idiom> U برنامه ریزی کردن
product planning U برنامه ریزی محصولات
develops U برنامه ریزی و تولید
state planning U برنامه ریزی دولتی
centeralized planning U برنامه ریزی متمرکز
central planning U برنامه ریزی مرکزی
linear programming U برنامه ریزی خطی
program U برنامه ریزی کردن
centralized planning U برنامه ریزی متمرکز
scheduled U برنامه ریزی کردن
plan U برنامه ریزی کردن
development planning U برنامه ریزی توسعه
family planning U برنامه ریزی خانواده
corporate planning U برنامه ریزی شرکت
rural planning U برنامه ریزی روستائی
educational planning U برنامه ریزی اموزشی
planning cycle U دوره برنامه ریزی
contract scheduling U برنامه ریزی قرارداد
overall planning U برنامه ریزی کلی
financial planning U برنامه ریزی مالی
optimal planning U برنامه ریزی بهینه
plans U برنامه ریزی کردن
planning system U نظام برنامه ریزی
optimal planning U برنامه ریزی مطلوب
curriculum development U برنامه ریزی درسی
dietetics U برنامه ریزی غذایی
timing U برنامه ریزی زمانی
ex ante U برنامه ریزی شده
personnel development U برنامه ریزی استخدامی
dynamic programming U برنامه ریزی پویا
planning horizon U افق برنامه ریزی
economic planning U برنامه ریزی اقتصادی
planning model U الگوی برنامه ریزی
sectoral planning U برنامه ریزی بخشی
national planning U برنامه ریزی ملی
planning horizon U مدت برنامه ریزی
scheduled fire U اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
directive planning U برنامه ریزی هدایت شده
programmed check U بررسی برنامه ریزی شده
decentralized planning U برنامه ریزی غیر متمرکز
programmed computer U کامپیوتر برنامه ریزی شده
inter sectoral planning U برنامه ریزی بین بخشی
programmed switch U گزینه برنامه ریزی شده
programmed check U مقابله برنامه ریزی شده
financial planning system U سیستم برنامه ریزی مالی
material requirements planning U برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
programmable check U مقابله برنامه ریزی شده
production resource planning U برنامه ریزی منابع تولید
short run planning U برنامه ریزی کوتاه مدت
integer programming U برنامه ریزی عدد صحیح
programmable terminal U ترمینال قابل برنامه ریزی
manpower planning U برنامه ریزی نیروی انسانی
impulse buying U خرید بدون برنامه ریزی
long run planning U برنامه ریزی بلند مدت
production planning and control U برنامه ریزی و کنترل تولید
medium term planning U برنامه ریزی میان مدت
programmed label U برچسب برنامه ریزی شده
devising U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devises U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devised U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
gosplan U سازمان برنامه ریزی شوروی
planned saving U پس انداز برنامه ریزی شده
nonprogrammed halt U توقف برنامه ریزی نشده
devise U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
nonlinear programming U برنامه ریزی غیر خطی
multi level planning U برنامه ریزی چند سطحی
non numeric programming U برنامه ریزی غیر عددی
programmed instruction U دستورالعمل برنامه ریزی شده
generalized planning U برنامه ریزی تعمیم یافته
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
proms U Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
prom U Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
faulted U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
faults U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
redefining U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
blows U برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
planning programming budgetting U نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
sensitivity analysis U تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
redefines U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefined U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
hardest U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
development U برنامه ریزی تولید محصول جدید
redefine U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
blow U برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
programmed i/o U ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
developments U برنامه ریزی تولید محصول جدید
knock about <idiom> بدون برنامه ریزی سفر کردن
materials requirements planning U برنامه ریزی مواد مورد نیاز
centrally planned economy U اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
hard U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
harder U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
EAPROM U گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
fpla U ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
electrically U نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
timer switch U سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
to reprogram U دوباره برنامه ریزی [جدید] کردن [رایانه شناسی]
designs U برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
blasts U ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blast U ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
cursors U نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
design U برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
addressable U نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
cursor U نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
planned economies U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
plato U منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
balance U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balances U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
eds U وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
robotics U مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
eerom U دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
prom U حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
proms U حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
asynchronous U تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
business U کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com