English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bistable U که در موقعیت ممکن روشن و خاموش دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
blinks U روشن خاموش شدن چراغها
blink U روشن خاموش شدن چراغها
blinked U روشن خاموش شدن چراغها
flash U شدت حرف که روشن و خاموش شود
flashed U شدت حرف که روشن و خاموش شود
flashes U شدت حرف که روشن و خاموش شود
The lights of the aircraft were blinking. U چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
ambiguous U آنچه دو معنای ممکن دارد
centralized U آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
blinking U روشن و خاموش شدن در نتیجه تغییر شدت حرف نمایش داده شده
three state logic U دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
She has everything a woman can wish for. U اوتمام چیزهایی را که یک زن ممکن است آرزوکند دارد
gate U دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
gates U دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
warnings U که روشن میشود تا نشان دهد یک چیز خط رناک ممکن است رخ دهد
warning U که روشن میشود تا نشان دهد یک چیز خط رناک ممکن است رخ دهد
hardest U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
snowing U واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snow U واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snows U واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snowed U واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
aeolist U انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
perpetuting testtimony U تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
addax U یکنوع بز کوهی که رنگ روشن دارد و در افریقاو سیبری دیده میشود
opah U یکجور ماهی بزرگ خال مخالی در اقیانوس اطلس که رنگهای روشن دارد
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
bit map U ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
back U نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
backs U نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
fail U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
resets U سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
reset U سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
shutdowns U دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdown U دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
cartesian coordinates U سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
daylight U روز روشن روشن کردن
daylit U روز روشن روشن کردن
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
relative plot U موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
air position U موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
sites U موقعیت
occasioning U موقعیت
berth U موقعیت جا
occasioned U موقعیت
occasions U موقعیت
sited U موقعیت
site U موقعیت
locations U موقعیت
location U موقعیت
occasion U موقعیت
lodgment U موقعیت
orientation U موقعیت
line of position U خط موقعیت
situations U موقعیت
condition U موقعیت
situation U موقعیت
positioned U موقعیت
position U موقعیت
berthed U موقعیت جا
berthing U موقعیت جا
berths U موقعیت جا
situs U موقعیت
lodgment or lodge U موقعیت
thinkable U ممکن
feasible U ممکن
achievable <adj.> U ممکن
possible [doable, feasible] <adj.> U ممکن
manageable <adj.> U ممکن
feasible <adj.> U ممکن
doable <adj.> U ممکن
contrivable <adj.> U ممکن
makable [spv. makeable] <adj.> U ممکن
conceivable U ممکن
posses U ممکن
practicable <adj.> U ممکن
makable <adj.> U ممکن
possible U ممکن
workable <adj.> U ممکن
makeable <adj.> U ممکن
posse U ممکن
executable <adj.> U ممکن
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
hist U خاموش
on/off U خاموش
on/off light U خاموش
mumchance U خاموش
silent U خاموش
h! U خاموش
on-off button U خاموش
off U خاموش
soundless U خاموش
extinguished U خاموش
uncommunicative U خاموش
quiescent U خاموش
whist U خاموش
monopoly position U موقعیت انحصاری
situation U موقعیت حالت
pertinence U موقعیت شایستگی
situations U موقعیت حالت
position U شکل موقعیت
page orientation U موقعیت صفحه
firing position U موقعیت احتراق
positioned U شکل موقعیت
footing U موقعیت وضع
ground position U موقعیت زمینی
pertinence or nency U دخل موقعیت
positioning U تثبیت موقعیت
radar location U موقعیت رادار
razor edge U موقعیت بحرانی
rest position U موقعیت سکون
sign position U موقعیت علامت
situation of a building U موقعیت ساختمان
social situation U موقعیت اجتماعی
cases U وضعیت موقعیت
case U وضعیت موقعیت
stimulus situation U موقعیت محرک
print position U موقعیت چاپ
position finding U موقعیت یابی
position buoy U بویه موقعیت
pertinency U موقعیت شایستگی
point U محل یا موقعیت
point guard U موقعیت گارد
plotted U نقطه موقعیت
lied U موقعیت چگونگی
plots U نقطه موقعیت
plot U نقطه موقعیت
social status U موقعیت اجتماعی
storage location U موقعیت انباره
forward position U موقعیت رو به جلو
exoposition U موقعیت اگزو
endo position U موقعیت اندو
bit position U موقعیت ذره
benzylic position U موقعیت بنزیلی
lies U موقعیت چگونگی
configuration U وضعیت یا موقعیت
configurations U وضعیت یا موقعیت
lie U موقعیت چگونگی
circumstantial U مربوط به موقعیت
advantage ground U موقعیت خوب
status U اهمیت یا موقعیت
orientation U تعیین موقعیت
orientation U تشخیص موقعیت
d. of a situation U موقعیت باریک
to be posible U ممکن بودن
interactive U را ممکن میکند
ternary U با سه حالت ممکن
impossible U غیر ممکن
warning U توجه به خط ر ممکن
available U ممکن الحصول
warnings U توجه به خط ر ممکن
possibilities U چیز ممکن شق
probable error U خطای ممکن
possible capacity U گنجایش ممکن
perchance U ممکن است
perhaps U ممکن است
unfeasible <adj.> U غیر ممکن
mayhap U ممکن است
impracticable <adj.> U غیر ممکن
inexecutable <adj.> U غیر ممکن
possibility U چیز ممکن شق
as far as possible U هر چه ممکن است
multilevel U با مقادیر ممکن
to stand mute U خاموش ماندن
hush U خاموش کردن
inextinguishable U خاموش نشدنی
to hold one's tongue U خاموش شدن
suffocating U خاموش کردن
extinguisher U خاموش کننده
to keep silence U خاموش شدن
suffocates U خاموش کردن
to keep silence U خاموش بودن
to put out U خاموش کردن
suffocate U خاموش کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com