English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
retard U کند ساختن معوق کردن
retarding U کند ساختن معوق کردن
retards U کند ساختن معوق کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
deferred U معوق
outstandingly U معوق
delayed U معوق
outstanding U معوق
pending U معوق
overdue U معوق
arrear U معوق
suspending U معوق گذاردن
procrastinates U معوق گذاردن
to stand over U معوق ماندن
to hang up U معوق گذاشتن
lie over U معوق ماندن
hang up U معوق گذاشتن
procrastinate U معوق گذاردن
stand over U معوق ماندن
hang-up U معوق گذاشتن
hang-ups U معوق گذاشتن
suspends U معوق داشتن
suspends U معوق گذاردن
suspending U معوق داشتن
suspend U معوق گذاردن
suspend U معوق داشتن
default interest U بهره معوق
deferred gratification U کامروایی معوق
table U معوق گذاردن
tables U معوق گذاردن
tabled U معوق گذاردن
balance due U مانده معوق
arrear U بدهی معوق
tabling U معوق گذاردن
back order U سفارش معوق
procrastinated U معوق گذاردن
arrears U پرداختهای معوق
deferred payment U پرداخت معوق
procrastinating U معوق گذاردن
deferred reaction U واکنش معوق
hang-up U معوق شدن توقف
retarder U کند ساز معوق
hang-ups U معوق شدن توقف
hang up U معوق شدن توقف
outstanding accounts حساب های معوق
deferred payment credit U اعتبار برای پرداختهای معوق
string along U وفق داشتن معوق گذاردن
pocket veto U رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
revivor U تعقیب دعوایی که به علتی معوق مانده بوده است
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
work up U ترکیب کردن ساختن
gets U مجاب کردن ساختن
getting U مجاب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
get U مجاب کردن ساختن
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
provide U میسر ساختن تامین کردن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
provides U میسر ساختن تامین کردن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
franks U باطل کردن مصون ساختن
franking U باطل کردن مصون ساختن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
frank U باطل کردن مصون ساختن
franked U باطل کردن مصون ساختن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
franker U باطل کردن مصون ساختن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
please U خشنود ساختن کیف کردن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com