English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 222 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chalcographer U کنده کاری روی مس
chalcogrophy U کنده کاری روی مس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
engrave U کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engraved U کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engraves U کنده کاری کردن در حکاکی کردن
carve U کنده کاری کردن
carved U کنده کاری کردن
carves U کنده کاری کردن
carvings U کنده کاری کردن
cutting chisel U اسکنه کنده کاری
glyptics U کنده کاری
glyptics U کنده کاری در روی سنگهای گران بها
graving U کنده کاری
ingraving U کنده کاری
intagliated U کنده کاری شده
ivory carving U کنده کاری روی عاج
lithoglyptics U کنده کاری روی گوهر حکاکی روی جواهر
router U ابزار کنده کاری لیسه نجاری
sidero graphy U کنده کاری روی پولاد
zincograph U روی کنده کاری شده
angle-leaf U [یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
ivory carving U کنده کاری روی عاج
Other Matches
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stub U کنده
log U کنده
stubbing U کنده
bilboes U کنده
block aead U سر کنده
stubbed U کنده
blocs U کنده
chunks U کنده
logs U کنده
stubs U کنده
dugout dewelling U کنده
blocks U کنده
bloc U کنده
timber U کنده
knockstone U کنده
clogs U : کنده
clogged U : کنده
clog U : کنده
stocked U کنده
stock U کنده
pulled U کنده
blocked U کنده
graven U کنده
chump U کنده
anvil stock U کنده
chunk U کنده
block U کنده
chumps U کنده
entry block U کنده مدخل
wooden anvil stock U کنده چوب
in plain english U پوست کنده
control block U کنده کنترل
plummer block U کنده محور
engravers U کنده کار
engraver U کنده کار
building block U بنا کنده
building blocks U کنده ساخت
building blocks U بنا کنده
deblock U شکستن کنده
deblocking U کنده شکنی
dugout U کنده شده
unstuck U کنده شده
dugouts U کنده شده
building block U کنده ساخت
log U کنده چوب
logs U کنده چوب
aboveboard U پوست کنده
peeled U پوست کنده
block mark U نشان کنده
block size U اندازه کنده
blockette U کنده کوچک
stumpy U پر از کنده درخت
trunk U کنده درخت
frankly U رک وپوست کنده
block length U درازای کنده
inside sarma U انواع کنده رو
olympic lift U کنده یک چاک
plummer block U کنده شفت
grits U جوپوست کنده
husked U پوست کنده
picked U پوست کنده
near leg pickup and turnover U نوعی کنده رو
near leg and craddle U کنده گوسفندانداز
in intaglio U بشکل کنده
logrolling U کنده غلتانی
carver U کنده کار
trunks U کنده درخت
stumped U کنده درخت
hulled U پوست کنده
leg lift and side roll U کنده سرانبون
stumping U کنده درخت
leg pickup U کنده کشی
stump U کنده درخت
rear crotch and near arm U نوعی کنده رو
stumps U کنده درخت
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
olympic lift and cross face U کنده حصیر مال
shelled almond U بادام پوست کنده
Bluntly. Without mincing words. U صاف وپوست کنده
ptisan U گندم پوست کنده
logged U از کنده پاک شده
quarried U ازکان کنده شده
blocks U کنده مانع ورادع
trunk U الوار کنده چوب
blocked U کنده مانع ورادع
groats U گندم یاجوپوست کنده
I had a very hard time ot it. U دراینکار پوستم کنده شد
block U کنده مانع ورادع
dug in U سنگر کنده شده
talk turkey <idiom> U رک و پوست کنده گفتن
loggets U کنده کوچک دیرک
plains U ساده پوست کنده
rock hewn U از کوه کنده شده
plainest U ساده پوست کنده
plainer U ساده پوست کنده
break ground U لنگر از زمین کنده شد
plain U ساده پوست کنده
loggats U کنده کوچک دیرک
trunks U الوار کنده چوب
flump U تلوتلوخوردن کنده زدن
stubby U پراز کنده درخت
record blocking U کنده یی کردن مدارک
make no bones about something <idiom> U رک و پوست کنده گفتن
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
aweigh U لنگر اززمین کنده شده
to stub a piece U از کنده یاریشه پاک کردن
anchor's aweight U لنگر از زمین کنده شده
ditched U ابرو کنار راه کنده
as fresh as a rose <idiom> U مثل هلوی پوست کنده
man-to-man <idiom> U مستقیم یارک وپوست کنده
ditches U ابرو کنار راه کنده
ditch U ابرو کنار راه کنده
stew in one's own juice <idiom> U افتادن درچاهی که خود کنده
point takedown with inside standing leg U زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
she is a peach U هلوی پوست کنده است
The handle of the bucket has come off. U دسته سطل کنده شده
plainspoken U صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
sawlog U کنده درخت مناسب اره کردن
groat U بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
near leg pickup and leg block U زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
My buttons mave come off. U تکمه های لباسم کنده شده
To give it straight from the shoulder. U مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
saw yer U درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
departure end U نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
hominy grits U ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight U صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
divot U چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
These oranges peel easily. U این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
olympic lift U بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
straight from the shoulder <idiom> U راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
log U :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
a corduroy road U جاده باتلاقی [که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
logs U :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
hominy U ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
driven well U چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
dumb well U چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
frumenty U گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
log U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
fishbone mine U سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
ablate U کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave. U اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
logs U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
backlogs U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlog U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
abated U [سطح سنگ تراشیده شده یا کنده شده]
plumbery U سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics U موزاییک کاری معرق معرق کاری
over break U خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
effective U کاری
intent on doing anything U کاری
curries U کاری
curry U کاری
flower piece U گل کاری
impotency U کاری
inaction U بی کاری
parget U گچ کاری
slobbery U تف کاری
electroplating U اب کاری
plasterwork U گچ کاری
hypofunction U کم کاری
plastering U گچ کاری
curry powder U کاری
malfunctions U کژ کاری
curry powders U کاری
impotence U کاری
active U کاری
under employment U کم کاری
currie U کاری
feckful U کاری
malfunctioned U کژ کاری
malfunction U کژ کاری
scale U فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
anaplasty U پیوند کاری
an active remedy U درمان کاری
amalgamates U ملغمه کاری
hydrotreating U هیدروژن کاری
hunkerism U محافظه کاری
latticing U شبکه کاری
amalgamate U ملغمه کاری
lattice work U شبکه کاری
amalgamated U ملغمه کاری
acrography U گچ کاری برجسته
active cell U خانه کاری
an active man U مرد کاری
misconduct U خلاف کاری
elegance U ریزه کاری
glazing U شیشه کاری
plumbing U سرب کاری
insagacity U ندانم کاری
acting U فعال کاری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com