English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
monetary control U کنترل پولی
tight money U کنترل پولی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
european monetary agreement U موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
cascade control U چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
token U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tokens U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
apt U زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel U صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor U پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
looped U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executive U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executives U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
loops U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
circulation control U کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible U کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ U سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
control U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control U کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controlling U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
pocket U پولی
pockets U پولی
impecuniousity U بی پولی
mercenaly U پولی
impecuniosity U بی پولی
venal U پولی
moneyed U پولی
pecuniary U پولی
moneyary U پولی
monetary U پولی
ctrl U کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement U حکم کنترل دستور کنترل
control sheet U صفحه کنترل چارت کنترل
pecuniary liability U ضمانت پولی
monetary economy U اقتصاد پولی
monetary expansion U توسعه پولی
money order U حواله پولی
monetary incentive U مشوق پولی
monetary deflation U محدودیت پولی
monetary base U پایه پولی
reconvert U پولی را مجدداتسعیرکردن
money illusion U توهم پولی
monetary control U نظارت پولی
monetary convention U اتحاد پولی
polywag U پولی واگ
monetary deflation U انقباض پولی
polymyxin U پولی میکسین
backing U پشتوانه پولی
dealing for money U معاملات پولی
monetary base U مبنای پولی
pay patient U مریض پولی
monetary school U مکتب پولی
monetary sector U بخش پولی
monetary system U سیستم پولی
monetary targets U اهداف پولی
money wage U مزد پولی
monetary value U ارزش پولی
money capital U سرمایه پولی
money illusion U خطای پولی
money income U درامد پولی
monetary restriction U محدودیت پولی
monetary reserves U ذخائر پولی
monetary unit U واحد پولی
monetary inflation U تورم پولی
real U غیر پولی
unit of currency U واحد پولی
money orders U حواله پولی
monetary instruments U ابزارهای پولی
monetary policy U سیاست پولی
money matters U امور پولی
monetary authorities U مقامات پولی
monetary assets U دارائیهای پولی
polyethylene U پولی اتیلن
financial inventory U ذخایر پولی
loose pulley U پولی هرزگرد
financial property U اموال پولی
grooved pulley U پولی شیاردار
financial property U داراییهای پولی
block plot U صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
nonmonetary income U درامد غیر پولی
bimetallism U نظام پولی دو فلزی
tools of monetary policy U ابزار سیاست پولی
i am pushed for money U ازبی پولی درفشار
it was a U خوب پولی بود
national money income U درامد ملی پولی
nonmonetarists U اقتصاددانان غیر پولی
nonmonetary assets U دارائیهای غیر پولی
money rate of interest U نرخ بهره پولی
prices U ارزش پولی کالا
price U ارزش پولی کالا
european monetary fund U صندوق پولی اروپا
european monetary system U سیستم پولی اروپایی
financing U تامین هزینه پولی
finances U تامین هزینه پولی
financed U تامین هزینه پولی
finance U تامین هزینه پولی
bimetallic standard U پایه پولی دو فلزی
impecuniously U از روی بی پولی یا افلاس
i owe some money to you U یک پولی به شما بدهکارم
nonmonetary sector U بخش غیر پولی
tight money U سیاست پولی انقباضی
down and out <idiom> U هیچ پولی نداشتند
restrictive monetary policy U سیاست پولی انقباضی
free capital U سرمایه گذار پولی
hyperdeflation U انقباض پولی شدید
he is pressed for money U از بی پولی در مضیقه است
deflation U انقباض پولی رکود
strategic concentration by rail U سیستم پولی فلزی
not for the world <idiom> U دراعضای هیچ پولی
expansionary monetary policy U سیاست پولی انبساطی
pure monetary policy U سیاست پولی خالص
rate of money wage U نرخ مزد پولی
contractionary monetary policy U سیاست پولی انقباضی
gold currency system U نظام پولی طلا
money well spent <idiom> U پولی که هدر نرفته
gold standard U نظام پولی طلا
feel the pinch <idiom> U دچار بی پولی شدن
poly vinil chloride U کلرور پولی وینیل
dollar area U منطقه پولی دلار
pecuniary externalities U پی امدهای خارجی پولی
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
easy money U پولی که براحتی بدست اید
poundage U مقدار پولی برحسب لیره
polyester U الیاف یاپارچه پولی استر
i have no money about me U با خود هیچ پولی ندارم
international monetary reserves U ذخائر پولی بین المللی
strapped for cash <idiom> U هیچ پولی دربساط نداشتن
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
Monetary systems. U سیستم های پولی ( مالی )
Money entrusted to my care . U پولی که با مانت نزد من سپرده شد
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
e p u U 591 منحل و "e-m-a" یاموافقتنامه پولی اروپاجایگزین ان شد
To put some money aside . U پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
monetrarist keynesian debate U بحث طرفداران مکتب پولی وکینزی
apportionment U تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
burn a hole in one's pocket <idiom> U پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
army deposit fund U سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
the proceeds of the sale U پولی که از محل فروش بدست می اید
subroutine U تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
devaluation U تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
accountability U ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
commodity money U پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
to give U پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
transfer payment U پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
contributions U پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
prize money U پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
contribution U پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
chantry U پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
royalty U پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
To play for love . U عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
deat benefit U وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
corkage U پولی که درمهمانخانه ازکسی میگیرندتابادهای راکه مال خودمهمان
make it up to someone <idiom> U انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
royalties U پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
convertible U پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
convertibles U پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
disposable personal income U پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
blockade currency U پولی که تبدیل ان به پول دیگرقانونا " منع شده باشد
climb mode U روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
control officer U افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
remote control U کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
countershaft pulley U محور با پولی یا چرخ دندانه دار که به یک ماشین وصل میشود
pewage U پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
smart money U غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
slush funds U پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
appearance money U پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
slush fund U پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
simple network management protocol U سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
luck money U پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
luck penny U پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
accrued benefit U پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode U روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
haulage U پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
flight control U دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
quality control tests U ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
accumulated depreciation U کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
airlift control element U عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody U مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
accumulated profit U پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
monetary school U مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
monetrarist keynesian debate U اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
controlled net U شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
tactical air control center U مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
neo keynesians U اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com