English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
direct lift control U کنترل مستقیم برا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
internal U زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست
manage U مستقیم یا تحت کنترل
managed U مستقیم یا تحت کنترل
manages U مستقیم یا تحت کنترل
managing U مستقیم یا تحت کنترل
conditional U دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند
ansi U برنامه مستقیم نرم افزاری کوچک که کدهای کنترلی صفحه نمایش ANSI را تفسیر میکند و صفحه نمایش را کاملا کنترل میکند
direct control U کنترل مستقیم
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
Other Matches
dasd U Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
cascade control U چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
basics U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
directs U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directed U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation U کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
tasks U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
token U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tokens U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
apt U زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor U پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel U صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
loops U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executives U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
looped U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
executive U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
circulation control U کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible U کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
IRQ U سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
controls U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control U کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controlling U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
ctrl U کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet U صفحه کنترل چارت کنترل
control statement U حکم کنترل دستور کنترل
block plot U صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine U تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
remote control U کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
climb mode U روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
control officer U افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
simple network management protocol U سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode U روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
quality control tests U ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
flight control U دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
airlift control element U عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody U مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
direct <adj.> U مستقیم
directs U مستقیم
bee line U خط مستقیم
attributive U مستقیم
directed U مستقیم
firsthand U مستقیم
levels U مستقیم
levelled U مستقیم
beeline U خط مستقیم
on line U مستقیم
straight U مستقیم
first-hand U مستقیم
straighter U مستقیم
straightest U مستقیم
righting U مستقیم
right U مستقیم
righted U مستقیم
straight line code U کد مستقیم
straight line U خط مستقیم
straight line code U کد خط مستقیم
upstanding U مستقیم
unintermediate <adj.> U مستقیم
leveled U مستقیم
straight line U مستقیم
level U مستقیم
straightish U مستقیم
direct file U پرونده مستقیم
direct object U مفعول مستقیم
ambagious U غیر مستقیم
straight line U بخط مستقیم
line storm U طوفان مستقیم
proximate U بیفاصله مستقیم
straight line U دارای خط مستقیم
directness U مستقیم بودن
rectilinear U مستقیم الخط
direct fire U تیر مستقیم
forward voltage U ولتاژ مستقیم
direct hit U اصابت مستقیم
direct coupling U جفتگری مستقیم
direct fire U اتش مستقیم
straightening flute drill U مته مستقیم
air line U خط مستقیم هوایی
direct coupling U کوپلینگ مستقیم
proximate cause U علت مستقیم
straight left U چپ مستقیم در بوکس
uncurl U مستقیم شدن
wall pass U پاس مستقیم
direct file U فایل مستقیم
close supervision U نظارت مستقیم
aright U مستقیم مستقیما
uniaxial bending U خمش مستقیم
visual fire U تیر مستقیم
direct damage U ضرر مستقیم
specific cost U هزینه مستقیم
direct dye U رنگینه مستقیم
sonna deung koot U دست مستقیم
airline U خط مستقیم هوایی
airlines U خط مستقیم هوایی
backstair U غیر مستقیم
as the crow files U بخط مستقیم
through call U مکالمه مستقیم
random access U دستیابی مستقیم
forward resistance U مقاومت مستقیم
rectiliner U مستقیم الخط
straight edge U لبه مستقیم
direct labour U دستمزد مستقیم
straight position U فرم مستقیم
sideway U غیر مستقیم
direct cost U هزینه مستقیم
highroads U صراط مستقیم
highroad U صراط مستقیم
video disk U دسترسی مستقیم
direct load U بارگذاری مستقیم
direct taxes U مالیاتهای مستقیم
direct outlet U ابگیر مستقیم
spur offtake U ابگیر مستقیم
indirect U غیر مستقیم
direct material U مواد مستقیم
direct taxation U مالیات مستقیم
direct tax U مالیات مستقیم
direct address U نشانی مستقیم
direct pressure U فشار مستقیم
on line help U کمک مستقیم
straightest U قسمت مستقیم
direct observation U دیدبانی مستقیم
direct current U جریان مستقیم
direct lighting U روشنایی مستقیم
direct selection U انتخاب مستقیم
direct access U دستیابی مستقیم
direct selling U فروش مستقیم
hotter U خط تلفن مستقیم
direct support U پشتیبانی مستقیم
direct support U کمک مستقیم
direct reading U قرائت مستقیم
direct process U فرایند مستقیم
d.c. U جریان مستقیم
dressing U مستقیم کنی
direct relationship U ارتباط مستقیم
hot U خط تلفن مستقیم
intuition U درک مستقیم
direct relationship U وابستگی مستقیم
positive relation U رابطه مستقیم
direct hits U اصابت مستقیم
direct aggression U پرخاشگری مستقیم
direct access U دسترسی مستقیم
hottest U خط تلفن مستقیم
direct conversion U تبدیل مستقیم
straight U قسمت مستقیم
intuitions U درک مستقیم
direct processing U پردازش مستقیم
straighter U قسمت مستقیم
d.c U جریان مستقیم
dressings U مستقیم کنی
Go straight ahead. مستقیم بروید.
direct address آدرس مستقیم
straight bar U میل گرد مستقیم
straightening anvil U سندان مستقیم کنی
staight thrust U حمله ساده مستقیم
direct current U جریان برق مستقیم
impluse stage U طبقه فشار مستقیم
on line information service U سرویس اطلاعاتی مستقیم
syzygy U استقرارسه ستاره در خط مستقیم
indirect damage U ضرر غیر مستقیم
consequential damage U خسارت غیر مستقیم
straight line method of depreciation U استهلاک به روش خط مستقیم
indirect consumption U مصرف غیر مستقیم
impluse wheel U چرخ فشار مستقیم
straight blow U ضربه مستقیم در بوکس
bilinear U دارای دوخط مستقیم
straightening roll U غلطک مستقیم کنی
straight right U راست مستقیم در بوکس
indirect tax U مالیات غیر مستقیم
indirect laying U تیر غیر مستقیم
fire U شوت محکم و مستقیم
fired U شوت محکم و مستقیم
stiffest U مستقیم چوب شده
stiffer U مستقیم چوب شده
stiff U مستقیم چوب شده
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com