English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
biological control U کنترل زیست شناختی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
biological U زیست شناختی
biologically U زیست شناختی
biologism U زیست شناختی نگری
psychobiology U روانشناسی زیست شناختی
biodegraability U قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
ecological equilibrum U همترازی بووم شناختی تعادل بوم شناختی
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
cascade control U چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
eco-branch U شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
technological U فن شناختی
cognitive U شناختی
technologically U فن شناختی
epistemological U معرفت شناختی
aesthetically U زیبایی شناختی
neurological U عصب شناختی
mythological U اسطوره شناختی
ecological U بوم شناختی
sociological U جامعه شناختی
acoustic U صوت شناختی
philologically U زبان شناختی
aesthetic U زیبایی شناختی
geological U زمین شناختی
phonetic U اوا شناختی
pathological U اسیب شناختی
ecologically U بوم شناختی
phenomenological U پدیدار شناختی
cognitive dissonance U ناهماهنگی شناختی
ecological change U تغییربوم شناختی
esthetic U زیبایی شناختی
methodological U روش شناختی
morphological U ریخت شناختی
cognitive system U نظام شناختی
ecological factor U همگربوم شناختی
cognitive style U سبک شناختی
cognitive schema U طرحواره شناختی
cognitive map U نقشه شناختی
petrological U سنگ شناختی
criminological U جرم شناختی
cognitive consonance U هماهنگی شناختی
ecological realized natality U زه و زاد بوم شناختی
ecological backlash U وازنش بوم شناختی
ecological change U دگرگونی بوم شناختی
acoustic investigation U جستار صوت شناختی
ecological constallation U برج بوم شناختی
ecological equivalent U هم ارزی بوم شناختی
ecological process U فرایند بوم شناختی
ecological factor U سازه بوم شناختی
graphopathology U اسیب شناسی خط شناختی
ecological unit U یگان بوم شناختی
cosmological model U مدل کیهان شناختی
ecological nich U زیستخوان بوم شناختی
ethnopsychology U روانشناسی قوم شناختی
cosmological principal U اصل کیهان شناختی
preferred cognitive mode U شیوه شناختی مرجح
neuropsychology U روانشناسی عصب شناختی
ecological architecture U معماری بوم شناختی
ecological distance U فاصله بوم شناختی
genetic engineering U مهندسی زاد شناختی
cosmological constant U ثابت کیهان شناختی
ecological mortality U مرگ و میر بوم شناختی
kinesiological principle U اصول حرکت شناختی بدن
kinesiological analysis U تحلیل حرکت شناختی بدن
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tokens U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
token U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
apt U زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor U پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel U صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
loops U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executives U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
looped U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
executive U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control U کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
Industrial Aesthetic U [سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible U کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ U سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
inventory control U کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controlling U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
ctrl U کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement U حکم کنترل دستور کنترل
control sheet U صفحه کنترل چارت کنترل
block plot U صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine U تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
symbion U هم زیست
subsistence U زیست
performance of the dam U زیست سد
bio- U زیست -
biogen U زیست زا
remote control U کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
control officer U افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
climb mode U روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
subsisting U زیست کردن
subsisted U زیست کردن
subsist U زیست کردن
eco- U زیست بوم
biological clock U زیست گشت
livability U زیست پذیری
joie de vivre U زیست شادی
biogenetic U زیست زادی
homeland U زیست بوم
biogas U زیست گاز
liveware U زیست افزار
biogenesis U زیست زاد
colony U زیست گاه
biogases U زیست گاز
homelands U زیست بوم
bioluminescence U زیست تابی
worked U زیست عمل
work U زیست عمل
biometry U زیست سنجی
biochemist U زیست شیمیدان
modus vivendi U شیوه زیست
biopolymer U زیست بسپار
biospher U زیست کره
biotype U زیست گروه
biochemists U زیست شیمیدان
biometrics U زیست سنجش
existences U زیست موجودیت
biomass U زیست توده
subsists U زیست کردن
biome U اقلیم زیست
biology U زیست شناسی
settlements U زیست گاه
settlement U زیست گاه
biome U زیست بوم
biomechanics U زیست مکانیک
biologist U زیست شناس
biometrics U زیست سنجی
existence U زیست موجودیت
biotechnology U زیست فناوری
biogenosphere U زیست کره
biosphere U فضای زیست
biosphere U زیست کره
subsistence U وسایل زیست
subsistence U مربوط به زیست
viability U زیست پذیری
biophysics U زیست- فیزیک
biological chemistry U زیست شیمی
biosphere U زیست سپهر
biochemistry U زیست- شیمی
biogenosphere U زیست سپهر
biogeographic U زیست جغرافیایی
biogeography U زیست جغرافی
exvia U برون زیست
biogenic U زیست زاییده
biochemistry U زیست شیمی
biologism U زیست شناسی
life space U فضای زیست
libidinal U زیست مایهای
life force U زیست نیرو
inhabitant U زیست کننده در
libido U زیست مایه
environments U محیط زیست
libidos U زیست مایه
environment U محیط زیست
simple network management protocol U سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
limnetic U زیست کننده در اب شیرین
limicoline U زیست کننده درساحل
proclimax U منطقه زیست جانوریاگیاهی
environmental costs U مضار زیست محیطی
environmentalism U محیط زیست گرایی
phenology U زیست پدیده شناسی
environmentalism U محیط زیست شناسی
environmental impact U نشانزد زیست محیطی
coexistent U باهم زیست کننده
fluvial U زیست کننده در رودخانه
human biometric U زیست سنجی انسانی
biological chemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
biochemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
limnic U زیست کننده در اب شیرین
lacustrine U زیست کننده دردریاچه
geobiology U زمین زیست شناسی
environmentalist U محیط زیست شناس
environmentalist U محیط زیست گرا
environmentalists U محیط زیست شناس
environmentalists U محیط زیست گرا
environmental conservation U حفافت محیط زیست
environmental protection U حفاظت محیط زیست
environmental benefit U فواید زیست محیطی
life zone U منطقه زیست شناسی
biodegradable U زیست تجزیه پذیر
amylum U نشاسته [زیست شیمی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com