English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
No less than half the students failed the test. U کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
old school tie U کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
cbt U استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
c U استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
c U استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
c U استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
straight "A " student U دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
one half of U نیمی از
half U نیمی
half of my time U نیمی ازوقت من
one is half of two U یکی نیمی است از دو
foibles U نیمی از شمشیر از وسط تانوک
solgel U نیمی مایع ونیمی ژلاتینی
foible U نیمی از شمشیر از وسط تانوک
ichthyocentaur U جانورافسانهای که نیمی ادم ونیمی ماهی
fortes U نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
forte U نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
theriaanthropism U پرستش موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانورباشند
half U حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
mutton chop U دنده و نیمی از مهره که باهم سرخ کنند
reversals U نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
therianthropic U وابست به موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانور بودند
en U واحد اندازه گیری که معادل نیمی از یک ein است
half U دیسک درایویی که مقابل آن نیمی از حالت استاندارد باشد.
haploid U دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی
reversal U نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
pandean U نام رب النوع چراگاه هاوجنگلها که نیمی ادم ونیمی بزبود
minotaur U جانوری که نیمی از بدنش گاو ونیم دیگرش انسان بودن
to halve two timbers U دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
pyxidium U کپسول گیاهی که نیمی از ان در اثر شکفتن بازواز نیم پایینش جدا میگردد مجری
half U مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
gramarey U دانش
gramary U دانش
sciences U دانش
kenning U دانش
gramarye U دانش
know how U دانش
cognisance [British] U دانش
cognition U دانش
knowledge U دانش
realising [British] U دانش
realizing U دانش
wisdom U دانش
know-how U دانش
understanding U دانش
scholarships U دانش
scholarship U دانش
knowledge U دانش
science U دانش
knowlege representation U نمایش دانش
learning U دانش یادگیری
knowledge domain U قلمرو دانش
knowledge base U پایگاه دانش
knowing faculty U قوه دانش
maieutic U دانش مامایی
knowledge engineer U مهندسی دانش
scholars U دانش پژوه
educate U دانش اموختن
pupils U دانش اموز
scholar U دانش پژوه
letter U معرفت دانش
educates U دانش اموختن
educating U دانش اموختن
erudition U فضل و دانش
kith U دانش و معرفت
letters U معرفت دانش
schoolboys U دانش اموز
pansophism U دانش مطلق
academy U انجمن دانش
alumnus U دانش اموخته
an encourouges of science U دانش پرور
students U دانش اموز
academies U انجمن دانش
computer awarness U دانش کامپیوتر
computer literacy U دانش کامپیوتر
grader U دانش اموز
student U دانش اموز
pupil U دانش اموز
smattering U دانش سطحی
aeronautics U دانش هوانوردی
in ken U د رحدود دانش
schoolboy U دانش اموز
normal school U دانش سرا
physical science U دانش مادی
treatise U دانش نویسه
schooling U کسب دانش
architectonic U دانش معماری
thermodynamics U دانش دماپویایی
schoolfellow U کسب دانش
technical know how U دانش فنی
to a knowledge U دانش اندوختن
life sciences U دانش زیستی
life science U دانش زیستی
to reach for knowledge U دانش کوشیدن
postgraduate U دانش اموخته
postgraduates U دانش اموخته
treatises U دانش نویسه
witting U معلومات دانش
knowledge representation U نمایش دانش
striker U دانش اموز
onomastics U دانش نام
philomath U دانش پرست
strikers U دانش اموز
photology U دانش روشنایی
omniscience U دانش بی پایان
organum U وسیله دانش
patrons of learning U دانش پروران
knowledge representation U بازنمود دانش
teacher's college U دانش سرا
ominscience U دانش بی پایان
polymathy U دانش زیاد
polyhistor U دانش بسیار
geology U دانش زمین شناسی
superficiality U دانش سطحی بیمایگی
technologies U دانش فنی تکنولوژی
aeronautical U مربوط به دانش هوانوردی
logic U دانش تفکرات و دلایل
technology U دانش فنی تکنولوژی
knowledge U نرم افزاری که دانش
geogeny U دانش زمین پیدایی
To acquire knowledge. U دانش فرا گرفتن
metaphsics U نسبت بهشتی و دانش
liturgiology U دانش ایین نمازliturgist
paleology U دانش چیزهای کهنه
domain knowledge U دانش محیط کاربرد
gynecology U دانش امراض زنانه
savoir vivre U دانش اداب ومعاشرت
he is a prodigy of learning U اعجوبه ایست در دانش
rudimentary knowledge U دانش مقدماتی یا نخستین
reservoir of knowledge U مخزن یا گنج دانش
relativity of knowledge U نسبی بودن دانش
psychologt U دانش قواوکارهای ذهنی
geogony U دانش زمین پیدایی
equivalent knowledge credit U تصدیق دانش علمی
old boys U دانش آموز پیشین
old boy U دانش آموز پیشین
academician U عضو انجمن دانش
metaphsics U دانش ماورای طبیعت
aeronautic U مربوط به دانش هوانوردی
nonrated man U دانش اموز دریایی
cardiology U دانش قلب شناسی
summa U اثار دانش بشری
statics U دانش پایداری نیروها
phonics U دانش صدا وپژواک
phonology U دانش دگرگونی صدا در زبان
macrobiotics U دانش طولانی کردن عمر
podiatry U دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
psychics U دانش قوا وکارهای ذهنی
seaman recruit U دانش اموز ملوانی دریایی
sophy U پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
encyclopaedias U دایره العلوم دانش جنگ
acadmist U عضو انجمن دانش یافرهنگستان
His knowledge has no limits. U دانش اوحد واندازه ای ندارد
encyclopedia U دایره العلوم دانش جنگ
encyclopedias U دایره العلوم دانش جنگ
academical U ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
acodemian U عضوانجمن دانش عضوفرهنگستان عضودانشگاه یادانشکده
technologies U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
extracurricular U فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
technology U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
Ekistics U [دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
women students U زنان دانش اموز محصلین اناث
informatics U دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
There is no royal road to learning . <proverb> U مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
lore U دانش مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد
actinochemistry U مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
learning curve U نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
misology U بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
caddied U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddies U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddie U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddying U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
matricular U وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
to make a p of one's learing U دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
academically U چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
computer literacy U دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
knowledge U دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
opto electronics U تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
acceptances U قبول
acceptance U قبول
acknowledgment U قبول
reception U قبول
receptions U قبول
imprimatur U قبول
intromission U قبول
adoption U قبول
compliance U قبول
admission U قبول
admissions U قبول
the g. or refusal of anything U قبول یا ردچیزی
honoring U قبول کردن
intolerancy U عدم قبول
pass U قبول کردن
acceptability U قبول شدگی
incompliance U عدم قبول
conceding U قبول شکست
honored U قبول کردن
received U مورد قبول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com