English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5570 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disguised underemployment U کم کاری پنهان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
crypianalysis U پنهان کاری
To do something on the sly (in secret). U کاری را پنهان انجام دادن
cover one's tracks <idiom> U پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
Other Matches
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
cryptical U پنهان
jackes U پنهان
benined the curtain U پنهان
hidden line U خط پنهان
latent U پنهان
occult U پنهان
perdu U پنهان
perdu or due U پنهان
perdue U پنهان
delitescent U پنهان
abstruse U پنهان
ram cache U RA پنهان
backdoor U پنهان
hugger mugger U پنهان
cryptic U پنهان
veiled U پنهان
cryptically U پنهان
shadow U پنهان کردن
to absent oneself U پنهان شدن
concealment U پنهان بودن
disguise U پنهان کردن
caches U پنهان کردن
shadowed U پنهان کردن
disguises U پنهان کردن
shadowing U پنهان کردن
shadows U پنهان کردن
cache U پنهان کردن
disguising U پنهان کردن
by end U قصد پنهان
disguised U پنهان کردن
hidden codes U کدهای پنهان
hickok belt U پنهان شدن
Just between you and me. . . U از شما چه پنهان …
mask U پنهان کردن
masks U پنهان کردن
cover up <idiom> U پنهان کاربدواشتباه
under cover <idiom> U پنهان شدن
eloign U پنهان کردن
sweep under the rug <idiom> U پنهان کردن
conceal U پنهان کردن
lay low <idiom> U پنهان کردن
furtive U پنهان نهانی
cover U پنهان کردن
coverings U پنهان کردن
covers U پنهان کردن
to be in hiding U پنهان بودن
to be in hiding U پنهان ماندن
cryptography U پنهان شناسی
to keep dark U پنهان ماندن
to lie hid U پنهان ماندن
disguised unemployment U بیکاری پنهان
encrypt U پنهان کردن
secretion U پنهان سازی
conceals U پنهان کردن
cloaking U پنهان کردن
cloaks U پنهان کردن
memory cache U حافظه پنهان
latescent U پنهان شونده
booby-traps U پنهان تله
codes U رمزهای پنهان
concealed U پنهان شده
booby-trapping U پنهان تله
booby-trapped U پنهان تله
booby-trap U پنهان تله
booby trap U پنهان تله
insconce U پنهان شدن
obreption U پنهان روی
secreting U پنهان کردن
secretes U پنهان کردن
secrete U پنهان کردن
cloaked U پنهان کردن
cloak U پنهان کردن
fudges U پنهان شدن
surreptitious U پنهان محرمانه
fudged U پنهان شدن
fudge U پنهان شدن
abscond U پنهان شدن
absconded U پنهان شدن
absconding U پنهان شدن
closet U پنهان کردن
closeted U پنهان کردن
closeting U پنهان کردن
closets U پنهان کردن
burrow U پنهان شدن
burrowed U پنهان شدن
burrowing U پنهان شدن
burrows U پنهان شدن
absconds U پنهان شدن
hidden line removal U حذف خط پنهان
hidden objects U اشیاء پنهان
i hid my self U را پنهان کردم
hidden surface U سطح پنهان
inapparent U ناپیدا پنهان
hidden unemployment U بیکاری پنهان
hidden U پنهان کرده
hideousness U پنهان بودن
dissimulating U پنهان کردن
dissimulates U پنهان کردن
dissimulated U پنهان کردن
dissimulate U پنهان کردن
hidden inflation U تورم پنهان
fudging U پنهان شدن
secreted U پنهان کردن
hides U پنهان شدن
hides U پنهان کردن
hide U پنهان شدن
hidden file U فایل پنهان
hide U پنهان کردن
concealable U پنهان کردنی
let it all hang out <idiom> U پنهان نکردن چیزی
booby trap U با پنهان تله مجهزکردن
the criminals' lair U پنهان گاه جنایتکاران
keep under one's hat <idiom> U پنهان نگاه داشتن
they took refuge in a cave U در غاری پنهان شدند
murder will out U خون نا حق پنهان نمینماند
pocket U درجیب پنهان کردن
booby-trap U با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapped U با پنهان تله مجهزکردن
veils U مستوریا پنهان کردن
veil U مستوریا پنهان کردن
obstructor U پوشاننده پنهان کننده
booby-trapping U با پنهان تله مجهزکردن
occultly U بطور پوشیده یا پنهان
booby-traps U با پنهان تله مجهزکردن
latent electronic image U تصویر الکتریکی پنهان
inconcealable U غیرقابل پنهان کردن
embeds U درزمین پنهان کردن
embed U درزمین پنهان کردن
to lie or keep close U پنهان بردن یاماندن
to keep secret U پنهان داشتن راز
darkle U در تاریکی پنهان شدن
secretive U سری پنهان کار
pockets U درجیب پنهان کردن
concealment U پنهان کردن پوشاندن
ironies U مسخره پنهان سازی
occult U از نظر پنهان کردن
hidden information U اطلاعات پنهان کرده
irony U مسخره پنهان سازی
becloud U زیر ابر پنهان کردن
camouflaging U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U پنهان کردن وسایل جنگی
hidden U پنهان کرده شده پوشیده
to ballot for U بارای پنهان انتخاب کردن
hickok belt U مخفی شدن پنهان کردن
camouflage U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged U پنهان کردن وسایل جنگی
mask U ماسک زدن پنهان کردن
masks U ماسک زدن پنهان کردن
software encryption U پنهان کردن نرم افزاری
to go underground U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to go into hiding U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to hide one's head U ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
He tried to conceal the facts. U سعی داشت حقیقت را پنهان کند
ensconces U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
gloss over <idiom> U پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
ensconced U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
right out <idiom> U به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
ensconce U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconcing U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
cache U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
stalking horse U اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
conceals U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
There is more to it than meets the eye. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
hidden U فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
oubiette U زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
conceal U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
reveal U نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
revealed U نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
stoaway U کسیکه خودرادرکشتی پنهان میکندکه پول از او نگیرندتاکشتی راه بیفتد
retention U زمانی که تصویرتلویزیون پس ازنمایش دادن پنهان میشود,.به علت فسفرمقاوم
reveals U نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
pompeian U وابسته به شهر ایتالیایی که زیر خاکسترهای اتش نشانی پنهان است
bran pie U فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
synchronous U سیستم پنهان ثانویه سریع در بسیاری از کامپیوترها که از نقط ه پردازنده pentium استفاده میکند
scratchpad U حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
mosaics U موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery U سرب کاری کارخانه سرب کاری
What soberness conceals drunkenness reveals. <proverb> U آنچه هشیار پنهان مى کند,بوقت مستى همه بر ملا کند .
pipeline U حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
pipelines U حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
mum's the word U این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
Recent search history Forum search
1incentive
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1This student is stupid ,close the book on him.
3midas touch
1Jack Attac
1کنایه از چیست
1to take a spell at whell
1Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com