English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I know the area more or less . U کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
some U کم وبیش
more or less <idiom> U کم وبیش
longhair U علاقمندی وافر وبیش ازاندازه
long haired U علاقمندی وافر وبیش ازاندازه
drop zone U منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
debt limit U حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
damage area U منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens U منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuaries U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
acquainted آشنا
area of military significant fallout U منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
airspace reservation U منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
run up area U منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
au fait U آشنا به واقعیات
to get to know U آشنا شدن [با]
to become acquainted [with] U آشنا شدن [با]
affiliate U آشنا کردن
home ground U آشنا بهمحیط
old hat U آشنا و مکرر
accustom آشنا شدن
accustom آشنا کردن
acquaint آشنا کردن
acquaintance آشنا آشنایان
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
haven submarine U منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
polynia U منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
grid zone U منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
pre acquaint از پیش آشنا کردن
concentration area U منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
skid row <idiom> U منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented U بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
A firend last year and an aquaintance this year!. <proverb> U پارسال دوست امسال آشنا.
Loge time no see ! Hello Stranger ! U پارسال دوست امسال آشنا
That's old hat! <idiom> U این که آشنا و مکرر [پیش پا افتاده ] است!
My sister says she's looking forward to meeting you. U خواهر من می گوید که مشتاق است با شما آشنا شود.
zone of fire U منطقه اتش منطقه تیراندازی
sector U منطقه عمل منطقه مسئولیت
combat zone U منطقه رزمی منطقه نبرد
sectors U منطقه عمل منطقه مسئولیت
remotest U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
crossing area U منطقه گذار منطقه پایاب
remoter U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
kill area U منطقه خطر منطقه تلفات
remote U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
holding area U منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging U تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
axial route U مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
comparative cover U پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
line crosser U فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
demilitarization U تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
defense coastal area U منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
am U هستم
i am pushed for money U هستم
I'm U من هستم
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
i have not a dry t. on me U سر تا پا خیس هستم
I'm your age. U من هم سن شما هستم.
i am under obligation to him U من ممنون او هستم
I'm thirsty. من تشنه هستم.
I'm hungry. من گرسنه هستم.
i feel U گرسنه هستم
we owe him for his services U خدمات او هستم
iam d. to go U ارزومندرفتن هستم
i feel sleepy U خواب الود هستم
iam in bad U خیلی در تنگی هستم
Join the club! U من هم درشرایطی مشابه هستم !
Next to you I'm slim. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
i own that house U من صاحب ان خانه هستم
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
i await you U منتظر شما هستم
own a house U دارای خانهای هستم
i am bend on going U مصمم هستم بروم
i am at your service U در خدمت شما هستم
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
i a with you on that matter U من در ان موضوع با شماموافق هستم
i am under obligation to him U زیر بارمنت او هستم
I am at your disposal. U من دراختیار تان هستم
feet dry U روی هدف هستم
islands U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
convention U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
conventions U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
iam a for his life U برای جانش دل واپس هستم
i am about that U من در این خصوص دلواپس هستم
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
i owe him & U پنج لیره به او بدهکار هستم
I come from Iran . I am Iranian. U من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
I am on intimate terms with one of the ministers . U با یکی از وزراء نزدیک هستم
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
I am the bread winner of the family . U نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
i am not made of salt U مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I'm full. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . U همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I am very orderly and systematic in my work . U درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I am your humble servant . I defer to you . U من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I agree with you completely. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I have done my homework. I know how to cope . U من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
intersectional service U قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
I am prepared for any eventuality. U برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
iam so tired that i cannot eat U چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
steadied U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
steadying U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadies U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
salvos U در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
area assessment U ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air defense action area U منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
Can you show me on the map where I am? U آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
air surface zone U منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
popeye U در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
spitting U در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
holding U در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
how much do i owe you U چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
I´m as hungry as a horse. U آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
feet wet U من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
i suffer from headache U سردرد دارم دچار سردرد هستم
sector U منطقه
block U منطقه
sectors U منطقه
districts U منطقه
separation zone U منطقه حد
zone U منطقه
regional <adj.> U منطقه ای
zones U منطقه
district U منطقه
blocks U منطقه
blocked U منطقه
local <adj.> U منطقه ای
region U منطقه
locale U منطقه
belt U منطقه
area U منطقه
areas U منطقه
shingles U منطقه
belted U منطقه
locales U منطقه
regions U منطقه
belts U منطقه
territory U منطقه
territories U منطقه
defended area U منطقه زیرپدافند
defense sector U منطقه پدافندی
defense zone U منطقه پدافند
defiladed area U منطقه پوشیده
regional address نشانی منطقه ای
prohibited zone U منطقه ممنوعه
destruction site U منطقه تخریب
rear area U منطقه عقب
homogeneous area U منطقه یکدست
sector U منطقه واگذاری
demilitarized zone U منطقه غیرنظامی
demilitarized zone U منطقه بی طرف
rendezvous area U منطقه تجمع
zone U منطقه ناحیه
residental quarter U منطقه مسکونی
industrial area U منطقه صنعتی
safe area U منطقه بی خطر
inner zone U منطقه داخلی
critical region U منطقه بحرانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com