English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
batch quantity U کمیت گروهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
batch U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
quantity U کمیت
scalar U کمیت
shagreen U کمیت
quantities U کمیت
quantum U کمیت
quant U کمیت
physical quantity U کمیت فیزیکی
scalar quantity U کمیت اسکالر
alternating quantity U کمیت متناوب
sinusoidal quantity U کمیت سینوسی
scalar quantity U کمیت عددی
certificate of quantity U گواهی کمیت
certificating of quantity U گواهی کمیت
oscillating quantity U کمیت نوسانی
peridic quantity U کمیت تناوبی
pulsating quantity U کمیت ضربانی
quantifier U کمیت سنج
quantity control U کنترل کمیت
vector quantity U کمیت برداری
scalar quantity U کمیت نردهای
evaluates U محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluated U محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluate U محاسبه یک مقدار یا کمیت
quantification U کمیت پذیر کردن
conserved quantity U کمیت ثابت [فیزیک]
damped sinusoidal quantity U کمیت سینوسی میرنده
pseudoscalar quantity U کمیت شبه عددی
phase of a sinusoidal quantity U فاز کمیت سینوسی
mean value of periodic quantity U میانگین کمیت دورهای
quantity surveyor U ارزیاب کمیت مواد
evaluating U محاسبه یک مقدار یا کمیت
conserved quantity U کمیت پایسته [فیزیک]
quantity surveyors U ارزیاب کمیت مواد
quantifying U کمیت را تعیین کردن
scalar quantity U کمیت غیر برداری
quantify U کمیت را تعیین کردن
quantifies U کمیت را تعیین کردن
quantified U کمیت را تعیین کردن
observable quantity U کمیت مشاهده پذیر
time constant of an exponential quantity U ثابت زمانی یک کمیت نمایی
evaluations U عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluation U عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
even U کمیت یا عدد که ضریب دو است
scalar U کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی]
measure U روش محاسبه اندازه یا کمیت
symmetrical alternating quantity U کمیت متناوب متقارن نامتوازن
telemetry U اندازه گیری یک کمیت یا کیفیت
scalar quantity U کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی]
quota U کمیت تعیین شده توسط دولت
quotas U کمیت تعیین شده توسط دولت
dimensionless quantity U کمیت بدون بعد [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
charge U 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
level U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
leveled U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levelled U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levels U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
charges U 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
instantaneous readout U سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
stakhnovism U افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
relocation U کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
communal U گروهی
trimerous U سه گروهی
tripled U سه گروهی
group atmosphere U جو گروهی
congregational U گروهی
communally U گروهی
gregarious U گروهی
triple U سه گروهی
tripling U سه گروهی
triples U سه گروهی
group norms U هنجارهای گروهی
group membership U عضویت گروهی
group interview U مصاحبه گروهی
group frequency U بسامد گروهی
group dynamics U پویش گروهی
group drive U محرکه گروهی
group discussion U بحث گروهی
group contagion U سرایت گروهی
group consciousness U اگاهی گروهی
group acceptance U پذیرش گروهی
gang switch U کلید گروهی
group pressure U فشار گروهی
group printing U چاپ گروهی
proximate analysis U تجزیه گروهی
one shot lubrication U روغنکاری گروهی
sociogram U نگاره گروهی
mameluke U عضو گروهی
intergroup U میان گروهی
syntality U شخصیت گروهی
groupware U ابزار گروهی
team game U بازی گروهی
group velocity U سرعت گروهی
group theory U نظریه گروهی
group test U ازمون گروهی
team teaching U تدریس گروهی
group structure U ساخت گروهی
group selector U سلکتور گروهی
gang punch U منگنه گروهی
espirit de corps U روحیه گروهی
Republicans U جمهوری گروهی
group factors U عاملهای گروهی
corporation U گروهی از مردم
quadrille U رقص گروهی
mass media U رسانههای گروهی
clustered devices U دستگاههای گروهی
collective protection U حفافت گروهی
bulk properties U خواص گروهی
esprit de corps U روح گروهی
quadrilles U رقص گروهی
media U رسانههای گروهی
corporations U گروهی از مردم
Republican U جمهوری گروهی
deck switch U کلید گروهی
radiation shield U وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
ring [algebraic structure] U حلقه گروهی [ریاضی]
synecology U بوم شناسی گروهی
marathons U جلسه گروهی طولانی
bursts U گروهی از خطاهای پیاپی .
particular baptists U گروهی از تعمید کنندگان
marathon U جلسه گروهی طولانی
activity group therapy U درمان با فعالیت گروهی
burst U گروهی از خطاهای پیاپی .
cluster controller U کنترل کننده گروهی
group identification U همانند سازی گروهی
group occulating light U چراغ ناپیوسته گروهی
broadside messing U ناهار خوری گروهی
within group variance U پراکنش درون گروهی
between group variance U پراکنش میان گروهی
directive group therapy U درمان رهنمودی گروهی
group teaming U ریخته گری گروهی
group casting U ریخته گری گروهی
gang milling cutter U دستگاه فرز گروهی
bytes U گروهی از بیتها یا ارقام باینری
storage pool U گروهی از دستگاههای ذخیره مشابه
to be the odd one out <idiom> U نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
cursor U گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
retreat U انزوا [گروهی برای مدتی]
gulps U گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulp U گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulping U گروهی از کلمات معمولا دو بایت
synecologic U وابسته به بوم شناسی گروهی
tetraspore U گروهی متشکل ازچهار هاگ
band U گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
bands U گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
cursors U گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
gulped U گروهی از کلمات معمولا دو بایت
byte U گروهی از بیتها یا ارقام باینری
ochlocracy U حکومت عامه یا گروهی ازمردم
group teaming plate U صفحه ریخته گری گروهی
group rendezvous U نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
retreat U گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
terman group test of mental ability آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
to wriggle one's way U بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن
lashkar U گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
package U گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
packaged U گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
eminence U پر مقام [بالا رتبه] در گروهی یا پیشه ای
packages U گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
be a fifth wheel <idiom> U آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها]
media circus U تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
fox-hunting U شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
odd man out <idiom> U آدم [چیز] اضافه یا زاید [در گروهی از آدمها]
do one's bit (part) <idiom> U کار گروهی بنا به مقدار وقت واستعداد
batch processing U سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
buzzword U کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
batch U گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
batches U گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
octet U گروهی از هشت بیت که به صورت یک واحد باشند
fox hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
media hype U تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
to handle something U چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
cpu U گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند
gulping U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulps U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
radical economists U منظور گروهی ازاقتصاددانان کلاسیک مانندمالتوس و مارکس میباشد
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
group U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
groups U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
contact party U گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
to call the roll U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
colony U موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
the quantity of a vowel U کوتاهی وبلندی حرف صدایی کمیت حرف مصوت
motor pool U گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
normalizes U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalises U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalised U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalising U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalize U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
enterprises U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
lombards U گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
folders U گروهی از فایل ها که تحت یک نام ذخیره شده اند مانند دایرکتوری در DOS-MS
folder U گروهی از فایل ها که تحت یک نام ذخیره شده اند مانند دایرکتوری در DOS-MS
enterprise U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
worded U بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
secure electronic transactions U استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
packets U گروه بیت داده که به صورت گروهی از یک گره به دیگری روی شبکه ارسال می شوند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com