Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
aid
U
کمک وسایل کمکی
aided
U
کمک وسایل کمکی
aiding
U
کمک وسایل کمکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
artificial aids
U
وسایل کمکی
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
Other Matches
auxiliary storage
U
حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation
U
عملیات کمکی عملکرد کمکی
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
auxiliary machinery
U
دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
auxiliary
U
کمکی
supplementary
U
کمکی
subsidiaries
U
کمکی
subsidiary
U
کمکی
ancillary
U
کمکی
secondary
U
کمکی
auxiliaries
U
کمکی
interpoles
U
قطبهای کمکی
interpole
U
قطب کمکی
coprocessor
U
پردازنده کمکی
communicating pole
U
قطب کمکی
auxiliaries
U
امدادی کمکی
commutating pole
U
قطب کمکی
intermediate grid
U
شبکه کمکی
auxiliary
U
امدادی کمکی
booster pump
U
پمپ کمکی
by pass valve
U
شیر کمکی
auxiliary operatich
U
عمل کمکی
dummy antenna
U
انتن کمکی
auxiliary memory
U
حافظه کمکی
auxiliary memory
U
حافظ کمکی
auxiliary landing field
U
فرودگاه کمکی
auxiliary forces
U
نیروی کمکی
auxiliary forces
U
قوای کمکی
auxiliary base line
U
باز کمکی
auxiliary equipment
U
تجهیزات کمکی
auxiliary electrode
U
الکترود کمکی
auxiliary ego
U
خود کمکی
artificial antenna
U
انتن کمکی
auxiliary operation
U
عمل کمکی
accessory
U
لوازم کمکی
boostes transformer
U
ترانسفورماتور کمکی
boostes pump
U
پمپ کمکی
auxiliary equipment
U
وسائل کمکی
booster magneto
U
دینام کمکی
back up frequency
U
فرکانس کمکی
auxiliary view
U
نمای کمکی
auxiliary target
U
نقطه کمکی
auxiliary target
U
هدف کمکی
auxiliary storage
U
انباره کمکی
auxiliary storage
U
انبار کمکی
auxiliary rotor
U
رتور کمکی
accommodator
U
کارگر کمکی
auxiliary charger
U
شارژکننده کمکی
operating supplies
U
مواد کمکی
user interface
U
میانجی کمکی
utilitu program
U
برنامه کمکی
sabot
U
خرج کمکی
split pole motor
U
موتور کمکی
prony motor
U
موتور کمکی
relieving tackle
U
تاکل کمکی
slack variable
U
متغیر کمکی
reserve accumulator
U
انباره کمکی
remedial measure
U
اندازه کمکی
relieving arch
U
طاق کمکی
sabot
U
خرج موشکی کمکی
commutating pole converter
U
تبدیل گر قطب کمکی
willed
U
فعل کمکی "خواهم "
accessory cells
یاخته های کمکی
norton utilities
U
برنامههای کمکی نورتن
navigational grid
U
شبکه کمکی ناوبری
backup utility
U
برنامه کمکی پشتیبان
guiding
U
عضلات کمکی مجاور
auxiliary power unit
U
واحد قدرت کمکی
undelete utility
U
برنامه کمکی احیاء
wills
U
فعل کمکی "خواهم "
will
U
فعل کمکی "خواهم "
table utility
U
برنامه کمکی جدولی
pitman
U
عضو گروه کمکی
back end processor
U
پردازنده کمکی تک منظوره
interpole motor
U
موتور با قطب کمکی
I can't help it.
<idiom>
U
من نمیتونم کمکی کنم.
layshaft
U
محور دندانه کمکی
lee helm
U
سکان کمکی ناو
auxiliary control surfaces
U
سطوح فرامین کمکی
afforce
U
نیروی کمکی فرستادن به
astrocyteo
U
نوعی یاخته کمکی
igniter pad
U
کیسه خرج کمکی
kedge anchor
U
لنگر کمکی ناو
dozzle
U
مخزن کمکی تغذیه
downloading utility
U
برنامه کمکی استقرار
mace utilities
U
برنامه کمکی میس
auxiliary flight surfaces
U
سطوح پرواز کمکی
visual aids
U
ابزارهای کمکی دیداری
document comparison utility
U
برنامه کمکی مقایسه مدارک
I'm really not responsible for it.
<idiom>
U
من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
communicating pole winding
U
سیم پیچی قطب کمکی
boot
U
پوشش کمکی روی سم اسب
build-up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
ingot feeder head
U
مخزن کمکی تغذیه شمش
outline utility
U
برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
frapping lines
U
طناب تعادل کمکی ناو
audiovisual aids
U
ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
build-ups
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
build up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
I'm glad I could help.
U
خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
file conversion utility
U
برنامه کمکی تبدیل فایل
file transfer utility
U
برنامه کمکی انتقال فایل
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
banderillero
U
عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
My hands are tied.
<idiom>
U
نمی توانم
[کاری]
کمکی بکنم.
screen saver utility
U
برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
bowsight
U
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
file compression utility
U
برنامه کمکی فشرده کردن فایل
commented
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commenting
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
drum sorting
U
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
pickup man
U
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
helped
U
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helps
U
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
comment
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helped
U
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helps
U
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
baby siphon
U
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
help
U
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
air traffic control radar system
U
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
help
U
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
blitzed
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
context sensitive help key
U
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
blitzes
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
commonest
U
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commoners
U
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
common
U
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitz
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
heading select feature
U
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
augmentation
U
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
stick bridge
U
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
compound helicopter
U
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
U
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
pit board
U
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
transaction trailing
U
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
blue key
U
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
find
U
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
admixtures
U
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
finds
U
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
escape character
U
ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
f key
U
برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
plants
U
وسایل
accouterment
U
وسایل
facilities
U
وسایل
plant
U
وسایل
media
U
وسایل
means
U
وسایل
assets
U
وسایل
furniture
U
وسایل
font da/mover
U
یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
paradrag drop
U
سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
utensil
U
وسایل اسباب
installs
U
از کارانداختن وسایل
bedding
U
وسایل خواب
installing
U
از کارانداختن وسایل
accessory equipment
U
وسایل یدکی
utensils
U
وسایل اسباب
salvaging
U
وسایل اسقاطی
install
U
از کارانداختن وسایل
salvages
U
وسایل اسقاطی
salvage
U
وسایل اسقاطی
salvaged
U
وسایل اسقاطی
tentage
U
وسایل چادرها
push botton
U
وسایل خودکار
pool equipment
U
وسایل تعمیرگاه
captured material
U
وسایل اغتنامی
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear
U
وسایل ضد سایش
check out equipment
U
وسایل ازمایشگاهی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com