Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 50 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
holding company
U
کمپانی مسلط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
company
U
کمپانی
companies
U
کمپانی
entrepreneur
U
مقدم کمپانی
entrepreneurs
U
مقدم کمپانی
microsoft
U
کمپانی میکروسافت
standard oil company
U
استاندارد اویل کمپانی
vendors
U
کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
vendor
U
کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
interlocking directorate
U
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
dominant
U
مسلط
commanding
U
مسلط
prevail
U
مسلط
prevailed
U
مسلط
prevails
U
مسلط
hegemonic
U
مسلط
overruling
U
مسلط
predominant
U
مسلط
preponderant
U
مسلط
hagride
U
مسلط شدن بر
predominating
U
مسلط بودن
thalassocrat
U
مسلط بردریا
regnant
U
حکمفرما مسلط
over rule
U
مسلط شدن
come over
U
مسلط شدن بر
predominates
U
مسلط بودن
predominated
U
مسلط بودن
sovereigns
U
حاکم مسلط
overrule
U
مسلط شدن بر
overruled
U
مسلط شدن بر
overrules
U
مسلط شدن بر
sovereign
U
حاکم مسلط
predominate
U
مسلط بودن
dominant firm
U
واحد تجارتی مسلط
He is fluent in Mandarin.
U
او به زبان چینی مسلط است.
He is fluent in Chinese.
U
او به زبان چینی مسلط است.
to wear breeches
U
بر شوهر خود مسلط بودن
overlooks
U
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overshadows
U
مسلط شدن بر تحت الشعاع قرار دادن
overshadowing
U
مسلط شدن بر تحت الشعاع قرار دادن
overshadowed
U
مسلط شدن بر تحت الشعاع قرار دادن
overshadow
U
مسلط شدن بر تحت الشعاع قرار دادن
overlooking
U
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlook
U
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooked
U
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
tacit collusion
U
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
ride
U
مسلط شدن سوار شدن بر
rides
U
مسلط شدن سوار شدن بر
take over
U
مسلط شدن غلبه کردن جانشین کردن جانشین شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com