Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
short-change
U
کمتر پول دادن
short-changed
U
کمتر پول دادن
short-changes
U
کمتر پول دادن
short-changing
U
کمتر پول دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lessen
U
کمتر کردن تقلیل دادن
lessened
U
کمتر کردن تقلیل دادن
lessening
U
کمتر کردن تقلیل دادن
lessens
U
کمتر کردن تقلیل دادن
choke bore
U
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
underlet
U
کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
underquote
U
کمتر مظنه دادن
Other Matches
less
U
کمتر
infrequently
U
کمتر
minus
U
کمتر
less than
U
کمتر از
lesser
U
کمتر
minor
U
کمتر
in a less degree
U
کمتر
short
U
کمتر
shorter
U
کمتر
shortest
U
کمتر
much less
U
کمتر
Lt
U
کمتر از
A smaller number . Fewer .
U
تعداد کمتر
low price
U
قیمت کمتر
minorities
U
بخش کمتر
minority
U
بخش کمتر
inside of a week
U
در یک هفته کمتر
inside of a week
U
کمتر از یک هفته
cut back
<idiom>
U
استفاده کمتر
he would not accept less
U
دو روز کمتر
sub-
U
در معنای کمتر
stroking
U
راندن کمتر از فرفیت
strokes
U
راندن کمتر از فرفیت
stroked
U
راندن کمتر از فرفیت
stroke
U
راندن کمتر از فرفیت
under-
U
پایین تراز کمتر از
underexpose
U
کمتر از حد لزوم در معرض
under
U
پایین تراز کمتر از
ammo minus
U
مهمات کمتر از نصف
hypotrophy
U
رشد کمتر ازمعمول
shoat
U
خوک کمتر از یک سال
shorthanded
U
ادامه با بازیگر کمتر
le
U
to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
less than container load
U
کمتر از فرفیت کانتینر
underprice
U
قیمت کمتر از رقیب
below par
U
کمتر از ارزش اسمی
below par
U
کمتر از بهای اسمی
reduced charge
U
خرج کمتر یا پایین تر توپ
infant
U
بچه کمتر ازهفت سال
infants
U
بچه کمتر ازهفت سال
he is well preserved
U
کمتر نشان پیری در او پیداست
embryos
U
جنین کمتر از هشت هفته
embryo
U
جنین کمتر از هشت هفته
less developed countries
U
کشورهای کمتر توسعه یافته
weanling
U
کره اسب کمتر از یک سال
lessening
U
کمتر شدن تخفیف یافتن
lessens
U
کمتر شدن تخفیف یافتن
lessened
U
کمتر شدن تخفیف یافتن
lessen
U
کمتر شدن تخفیف یافتن
factorial
U
حاصل همه اعداد کمتر از یک عدد
undervaluation
U
تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
Is there a road with little traffic?
U
آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
undervalues
U
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
nursery schools
U
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
low speed communications
U
ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
nursery school
U
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
undervalue
U
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
ultralight aircraft
U
هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
eagles
U
زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
undervaluing
U
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
fasts
U
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
Is there a road with little traffic?
U
آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
multipass overlap
U
بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
undercool
U
خیلی کمتر از میزان لازم سردکردن
eagle
U
زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
fasted
U
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
undersexed
U
دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
undermanned
U
دارای نفرات کمتر از میزان لازم
fast
U
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fastest
U
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
bench jockey
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
anticlimax
U
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
underrate
U
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
to put somebody in a backwater
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
anticlimaxes
U
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
to put somebody on the back burner
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
dry year
U
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
underrating
U
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
larceny petty
U
بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
underrated
U
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
round
U
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
bench warmer
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
roundest
U
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
underrates
U
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
infants
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
run
U
اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
hoods
U
پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
hood
U
پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
round
U
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
By
[In]
comparison with the French, the British eat far less fish.
U
در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
runs
U
اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
roundest
U
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
diminished radix complement
U
نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
fewest
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
few
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
small claim
U
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
man down
U
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
refan
U
جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
hypoventilation
U
تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
fewer
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bravo, pattern
U
شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
complementing
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complements
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
to sugar-coat the pill
[American E]
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
underdistance
U
روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
complemented
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complement
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
bell 0
U
فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
percentile
U
یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
cam ground piston
U
پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
wrought
U
اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
delayed penalty
U
چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
to sugar the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
lightening hole
U
سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
absolute advantage
برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
broad arrow engine
U
موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
data diddling
U
روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
large model
U
مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
hyperventilation
U
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
accelerated depreciation
U
استهلاک زودرس
[روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
output bound
U
وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را باسرعتی کمتر از ورود داده هاانجام بدهد
beam attack
U
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
longitudinal dihedral
U
اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
minimim wage law
U
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
pullets
U
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullet
U
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
dumping
U
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
overlaps
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
Kufic border
U
حاشیه کوفی
[این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
under lease
U
وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
conversion
U
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversions
U
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
quads
U
درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
quad
U
درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
subsonic
U
با سرعت کمتر از سرعت صوت
his age is less than mine
U
سال او کمتر از سال من است
trellis coding
U
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
virtual level
U
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
channeling
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
trojan horse
U
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
his severity relaxed
U
از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to sue for damages
U
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
expands
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
formation
U
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
expanding
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televised
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expand
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
shift
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televise
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televising
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifts
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televises
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shifted
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
developments
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
shifting
U
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
outdo
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
adjudged
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudging
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdoing
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
natural rate hypothesis
U
فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
indemnify
U
غرامت دادن به تامین مالی دادن به
allowance
U
جیره دادن فوق العاده دادن
square away
U
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
organisations
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organization
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com