English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
undervalue U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalues U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervaluing U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
underlet U کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
overrates U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrate U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
undervaluation U تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
underrate U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrated U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrating U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrates U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
below par U کمتر از ارزش اسمی
objective value U ارزش واقعی
real value U ارزش واقعی
no par U بدون ارزش واقعی
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
rug condition U [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
estimably U بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
cambridge equation U نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
architecture proper U معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
Lt U کمتر از
lesser U کمتر
minor U کمتر
short U کمتر
shorter U کمتر
infrequently U کمتر
minus U کمتر
shortest U کمتر
less U کمتر
in a less degree U کمتر
less than U کمتر از
much less U کمتر
assessment U تخمین
estimation U تخمین
estimations U تخمین
assessments U تخمین
estimated U تخمین
estimate U تخمین
surmising U تخمین
surmises U تخمین
surmised U تخمین
estimates U تخمین
estimating U تخمین
underestimate U تخمین کم
underestimated U تخمین کم
underestimates U تخمین کم
underestimating U تخمین کم
surmise U تخمین
approximations U تخمین
approximation U تخمین
inside of a week U در یک هفته کمتر
sub- U در معنای کمتر
cut back <idiom> U استفاده کمتر
A smaller number . Fewer . U تعداد کمتر
minorities U بخش کمتر
minority U بخش کمتر
he would not accept less U دو روز کمتر
inside of a week U کمتر از یک هفته
low price U قیمت کمتر
give or take U تخمین تقریبی
guessed U تخمین فرض
guess U تخمین زدن
guesstimated U تخمین زدن
range sensing U تخمین مسافت
range determination U تخمین مسافت
guess U تخمین فرض
guessed U تخمین زدن
guesstimates U تخمین زدن
guesstimating U تخمین زدن
guestimated U تخمین زدن
guestimates U تخمین زدن
guesstimate U تخمین زدن
guesses U تخمین فرض
estimable U تخمین پذیر
guesses U تخمین زدن
guestimating U تخمین زدن
estimate U تخمین تقویم
estimate U ارزیابی تخمین
parametric estimate U تخمین تقریبی
measurement of demand U تخمین تقاضا
estimating U ارزیابی تخمین
parameter estimation U تخمین پارامترها
overestimation U تخمین حدبالا
over estimation U تخمین بیش از حد
estimation U تخمین زدن
estimations U تخمین زدن
inestimable U تخمین ناپذیر
estimating U تخمین تقویم
estimate U تخمین زدن
estimated U تخمین تقویم
point estimation U تخمین نقطهای
estimated U ارزیابی تخمین
estimated U تخمین زدن
estimates U تخمین تقویم
estimates U ارزیابی تخمین
estimates U تخمین زدن
invaluable U غیرقابل تخمین
estimator U تخمین کننده
rough guess <idiom> U تخمین تقریبی
estimator U تخمین زننده
conjecturable U قابل تخمین
cost estimate U تخمین مخارج
regression estimate U تخمین رگرسیون
estimate of costs U تخمین مخارج
estimating U تخمین زدن
short-changing U کمتر پول دادن
short-changes U کمتر پول دادن
underprice U قیمت کمتر از رقیب
under- U پایین تراز کمتر از
short-change U کمتر پول دادن
underquote U کمتر مظنه دادن
shorthanded U ادامه با بازیگر کمتر
less than container load U کمتر از فرفیت کانتینر
below par U کمتر از بهای اسمی
short-changed U کمتر پول دادن
shoat U خوک کمتر از یک سال
underexpose U کمتر از حد لزوم در معرض
stroke U راندن کمتر از فرفیت
le U to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
hypotrophy U رشد کمتر ازمعمول
strokes U راندن کمتر از فرفیت
stroked U راندن کمتر از فرفیت
stroking U راندن کمتر از فرفیت
ammo minus U مهمات کمتر از نصف
under U پایین تراز کمتر از
presumable <adj.> U تخمین زده شده
estimates U براوردکردن تخمین زدن
account U تخمین زدن دانستن
anticipated <adj.> U تخمین زده شده
probable <adj.> U تخمین زده شده
range finding U تخمین مسافت کردن
to estimate something [at] U تخمین زدن چیزی [به]
estimate U براوردکردن تخمین زدن
estimate [quote] U براورد [تخمین] [اقتصاد]
estimated U براوردکردن تخمین زدن
expected <adj.> U تخمین زده شده
estimated <adj.> U تخمین زده شده
constructive total loss U تخمین خسارت کل وارده
estimating U براوردکردن تخمین زدن
to take the gauge of U براوردکردن تخمین زدن
incalculable U غیر قابل تخمین
unbiased estimate U تخمین بدون تورش
rater U نرخ بند تخمین زن
to quantify something [at] U تخمین زدن چیزی [به]
inappreciable U غیر قابل تخمین
range spotting U تخمین مسافت کردن
conjecture U تخمین حدس زدن
conjecture U حدس و تخمین زدن
reduced charge U خرج کمتر یا پایین تر توپ
infants U بچه کمتر ازهفت سال
he is well preserved U کمتر نشان پیری در او پیداست
infant U بچه کمتر ازهفت سال
weanling U کره اسب کمتر از یک سال
less developed countries U کشورهای کمتر توسعه یافته
embryos U جنین کمتر از هشت هفته
lessened U کمتر کردن تقلیل دادن
lessen U کمتر شدن تخفیف یافتن
lessen U کمتر کردن تقلیل دادن
lessens U کمتر کردن تقلیل دادن
lessens U کمتر شدن تخفیف یافتن
lessening U کمتر کردن تقلیل دادن
lessening U کمتر شدن تخفیف یافتن
embryo U جنین کمتر از هشت هفته
lessened U کمتر شدن تخفیف یافتن
estimated U تخمین زدن ارزیابی کردن
compute U حساب کردن تخمین زدن
appraises U تقویم کردن تخمین زدن
appraised U تقویم کردن تخمین زدن
appraise U تقویم کردن تخمین زدن
estimates U تخمین زدن ارزیابی کردن
unbiased estimators U تخمین زنندههای بدون تورش
computed U حساب کردن تخمین زدن
appraising U تقویم کردن تخمین زدن
estimating U تخمین زدن ارزیابی کردن
incalculably U بطور غیر قابل تخمین
two stage least squares method U برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
estimate U تخمین زدن ارزیابی کردن
computes U حساب کردن تخمین زدن
multipass overlap U بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
Is there a road with little traffic? U آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
nursery school U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
factorial U حاصل همه اعداد کمتر از یک عدد
eagle U زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com