English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5187 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
underlet U کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
undervaluing U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalue U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalues U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
under lease U وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
undervaluation U تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
underrating U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrate U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrated U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrates U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
pepper corn rent U اجاره غیر واقعی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
below par U کمتر از ارزش اسمی
objective value U ارزش واقعی
real value U ارزش واقعی
no par U بدون ارزش واقعی
farms U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farmed U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farm U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
overrates U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrate U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
letting U اجاره دادن اجاره رفتن
leases U اجاره نامه اجاره دادن
lease U اجاره نامه اجاره دادن
lets U اجاره دادن اجاره رفتن
let U اجاره دادن اجاره رفتن
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
sublease U اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
short-change U کمتر پول دادن
short-changed U کمتر پول دادن
short-changes U کمتر پول دادن
short-changing U کمتر پول دادن
underquote U کمتر مظنه دادن
lessened U کمتر کردن تقلیل دادن
lessen U کمتر کردن تقلیل دادن
lessening U کمتر کردن تقلیل دادن
lessens U کمتر کردن تقلیل دادن
rug condition U [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
pragmatize U واقعی نشان دادن
lends U عاریه دادن اجاره دادن
lend U عاریه دادن اجاره دادن
put out on lease U اجاره دادن
hire U اجاره دادن
farm U اجاره دادن به
to let out U اجاره دادن
let out U اجاره دادن
rent U اجاره دادن
hires U اجاره دادن
letting U اجاره دادن
leases U اجاره دادن
farms U اجاره دادن به
get out U اجاره دادن
hiring U اجاره دادن
stand for <idiom> U اجاره دادن
lets U اجاره دادن
farmed U اجاره دادن به
to put out to lease U اجاره دادن
let U اجاره دادن
lease U اجاره دادن
to underlease U حق اجاره به مستاجرفرعی دادن
to take in lodgers U حق اجاره به مستاجرفرعی دادن
to let a house U خانهای را اجاره دادن
to underlease U اجاره فرعی دادن
to let something [British E] [Real Estate] U اجاره دادن چیزی
to let something on a lease U اجاره دادن چیزی
to underlet U حق اجاره به مستاجرفرعی دادن
to rent out something U اجاره دادن چیزی
to hire out something U اجاره دادن چیزی
to underlet U اجاره فرعی دادن
to take in lodgers U اجاره فرعی دادن
sublets U حق اجاره بمستاجرفرعی دادن
sublets U اجاره فرعی دادن
sublet U اجاره فرعی دادن
sublet U حق اجاره بمستاجرفرعی دادن
charter U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
to put it on U پیش از اندازه واقعی نشان دادن
rent U کرایه اجاره کردن یا دادن
sublease U به مستاجر دیگری اجاره دادن
chartering U دربست اجاره کردن یا دادن
chartered U دربست اجاره کردن یا دادن
farm out U اجاره دادن زمین مزروعی
charters U دربست اجاره کردن یا دادن
charter U دربست اجاره کردن یا دادن
arrendare U اجاره دادن ملک یا زمین به طور سالانه
give one's right arm <idiom> U به کسی ارزش دادن
initialize U ارزش اغازی دادن
devaluation U کاهش دادن ارزش پول
chater party U اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
cambridge equation U نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
Lease (rental) agreement. U اجاره نامه (قرار داد اجاره )
choke bore U روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
duble option U خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
hire U اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
hiring U اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
hires U اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
rental U اجاره بها اجاره
leasing U اجاره کردن اجاره
architecture proper U معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
minor U کمتر
minus U کمتر
Lt U کمتر از
infrequently U کمتر
less than U کمتر از
less U کمتر
much less U کمتر
in a less degree U کمتر
shorter U کمتر
short U کمتر
shortest U کمتر
lesser U کمتر
minority U بخش کمتر
inside of a week U در یک هفته کمتر
inside of a week U کمتر از یک هفته
cut back <idiom> U استفاده کمتر
A smaller number . Fewer . U تعداد کمتر
he would not accept less U دو روز کمتر
minorities U بخش کمتر
low price U قیمت کمتر
sub- U در معنای کمتر
underprice U قیمت کمتر از رقیب
ammo minus U مهمات کمتر از نصف
stroking U راندن کمتر از فرفیت
stroke U راندن کمتر از فرفیت
stroked U راندن کمتر از فرفیت
strokes U راندن کمتر از فرفیت
less than container load U کمتر از فرفیت کانتینر
under U پایین تراز کمتر از
below par U کمتر از بهای اسمی
under- U پایین تراز کمتر از
underexpose U کمتر از حد لزوم در معرض
shorthanded U ادامه با بازیگر کمتر
hypotrophy U رشد کمتر ازمعمول
le U to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
shoat U خوک کمتر از یک سال
reduced charge U خرج کمتر یا پایین تر توپ
embryos U جنین کمتر از هشت هفته
lessened U کمتر شدن تخفیف یافتن
he is well preserved U کمتر نشان پیری در او پیداست
lessens U کمتر شدن تخفیف یافتن
lessening U کمتر شدن تخفیف یافتن
less developed countries U کشورهای کمتر توسعه یافته
embryo U جنین کمتر از هشت هفته
weanling U کره اسب کمتر از یک سال
lessen U کمتر شدن تخفیف یافتن
infants U بچه کمتر ازهفت سال
infant U بچه کمتر ازهفت سال
ultralight aircraft U هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
undersexed U دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
Is there a road with little traffic? U آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
Is there a road with little traffic? U آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
eagles U زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
eagle U زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
low speed communications U ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
undermanned U دارای نفرات کمتر از میزان لازم
factorial U حاصل همه اعداد کمتر از یک عدد
undercool U خیلی کمتر از میزان لازم سردکردن
fast U عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
multipass overlap U بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
fasted U عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
nursery school U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
fastest U عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
nursery schools U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
fasts U عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
roundest U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
to shunt somebody aside U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
bench jockey U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
to put somebody on the back burner U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
round U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
dry year U سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
larceny petty U بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
bench warmer U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
anticlimaxes U بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
anticlimax U بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
ex post U واقعی
very U واقعی
real U واقعی
Recent search history Forum search
1براى خودت ارزش قائل باش
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1time is prceious it has great
1او واقعا ارزش رفاقت رو داره واسه من
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1to take a spell at whell
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com