Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I dont have an earthly chance.
U
کمترین شانس راروی زمین ندارم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
not to have a prayer of achieving something
U
کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
i have no knowledge of it
U
هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
it has escaped my remembrance
U
در یاد ندارم بخاطر ندارم
tressel
U
ستون راروی پایه قرار دادن
f. pile or pyre
U
توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
trestles
U
ستون راروی پایه قرار دادن
trestle
U
ستون راروی پایه قرار دادن
bread-boards
U
لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
suttee
U
زن هندو که خود راروی جنازه شوهرش میسوزاند
Hang out the washing on the line to dry.
U
لباسها راروی بند آویزان کن که خشک شوند
bread-board
U
لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
atlases
U
قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
atlas
U
قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
hatchment
U
صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
distaff
U
التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
brushes
U
وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند
brush
U
وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند
chancing
U
شانس
chances
U
شانس
chanced
U
شانس
luck
U
شانس
handsel
U
شانس
odds
U
شانس
fortunes
U
شانس
fortune
U
شانس
chance
U
شانس
jinxes
U
شانس نیاوردن
fall on feet
<idiom>
U
شانس آوردن
jinxes
U
ادم بد شانس
jinx
U
شانس نیاوردن
jinx
U
ادم بد شانس
unlucky girl
U
آدم بد شانس
unlucky fellow
U
آدم بد شانس
fortunate
U
خوش شانس
(not a) snowball's chance in hell
<idiom>
U
بد شانس مطلق
press (push) one's luck
<idiom>
U
به شانس بستگی داد
(not a) ghost of a chance
<idiom>
U
حتی یک شانس کوچکی
fortuity
U
قضا وقدر شانس
speeds
U
حالت شانس خوب داشتن
Fortunately I wasnt hurt.
U
شانس آوردم . طوریم نشد
To hit a wining streak.
U
شانس آوردن ( درقمار وغیره )
casualism
U
اعتقاد به شانس و تصادف تصادفا"
speeding
U
حالت شانس خوب داشتن
cook one's goose
<idiom>
U
شانس کسی رااز اوگرفتن
speed
U
حالت شانس خوب داشتن
caculated risk
<idiom>
U
شانس زیاد برای موفقیت
multiplex
U
دستگاه پرژکتوری که چند عکس راروی هم مخلوط میکندوسیله چند چانلی
lose touch with
<idiom>
U
از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
the least amount
U
کمترین
least
U
کمترین
minimum
U
کمترین
low tide
U
کمترین حد
green thumbed
U
کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
new deal
<idiom>
U
تغییر کامل ،شروع تازه ،شانس دیگر
help any one .
U
برایم خوش قدم بود ( شانس آورد )
veronica
U
ابزاری که با Gopher کار میکند تا به کاربر کمک کند تا اطلاعات یا فایل راروی WWW پیدا کند
i have nothing
U
ندارم
neap tide
U
کمترین جذر و مد
minim
U
ذره کمترین
minims
U
ذره کمترین
bottom price
U
کمترین قیمت
the least amount
U
کمترین کار
minimum price
U
کمترین قیمت
to the very least
U
تا کمترین
[دست کم ]
price cut to the bone
U
کمترین قیمت
rock-bottom price
U
کمترین قیمت
ground state
U
کمترین نیرو
I don't have a spoon.
من قاشق ندارم.
i cannot bear him
U
حوصله او را ندارم
I don't have a knife.
من چاقو ندارم.
Are there any letters for me?
U
من نامه ای ندارم؟
Are there any messages for me?
U
من پیغامی ندارم؟
I am dead broke . I am penniless.
U
یک غاز هم ندارم
i am not a with him
U
با او اشنایی ندارم
I don't have a fork.
من چنگال ندارم.
i dont meant it
U
مقصودی ندارم
i have no objection to that
U
به ان اعتراضی ندارم
i am not in
U
حالش را ندارم
minimal audible sound
U
کمترین صوت شنودپذیر
minimal changes method
U
روش کمترین تغییرات
hurdle rate of return
U
کمترین نرخ بازده
last but not least
U
اخرین ولی نه کمترین
lsc
U
کاراکتر با کمترین ارزش
it shall not be scathed
U
) کمترین اسیبی به ان نخواهدرسید
neap season
U
فصل کمترین جزر و مد
Without the least regard .
U
بدون کمترین ملاحظه یی
least squares method
U
روش کمترین مجذورات
least significant digit
U
رقم با کمترین ارزش
just noticeable difference
U
کمترین تفاوت محسوس
My salary is too small for me .
U
کمترین توجهی نکرد
method of least squares
U
روش کمترین مجذورات
jnd
U
کمترین تفاوت محسوس
huffman tree
U
درختی با کمترین مقادیر
spoiler
U
تیم بدون شانس دستگاه منحرف کننده هوا در اتومبیل
My pain has gone.
U
دیگر درد ندارم.
I don't like this.
من این را دوست ندارم.
I'm fine with it.
<idiom>
U
من باهاش مشکلی ندارم.
I'm up to my ears
<idiom>
U
فرصت سر خاراندن ندارم
i do not feel like working
U
کار کردن ندارم
i am reluctant to go
U
میل ندارم بروم
i am out of p with it
U
دیگرحوصله انرا ندارم
I have no place (nowhere) to go.
U
جایی ندارم بروم
i do not have the courage
U
جرات انرا ندارم
I have no small change.
U
من پول خرد ندارم.
i have no work today
U
امروز کاری ندارم
I'm not worth it.
U
من ارزش اونو ندارم.
I cant do any crystal – gazing .
U
علم غیب که ندارم
I have nothing against you .
U
با شما مخالفتی ندارم
i reck not of danger
U
من باکی از خطر ندارم
I have nothing to do with him .
U
با اوسر وکاری ندارم
I am sore at her. Iam bitter about her.
U
ازاودل خوشی ندارم
No harm meant!
U
قصد اهانت ندارم!
I am not in the mood.
U
حال وحوصله ندارم
No offence!
U
قصد اهانت ندارم!
I have nothing to do with politics.
U
کاری به سیاست ندارم
minimal brain damage
U
کمترین اسیب مغزی موثر
upset price
U
کمترین بهای مقطوع درهراج
normalization
U
را در محل با کمترین ارزش می افزاید
powering
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
powered
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
powers
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
device media control language
U
نوعی زبان که توسط مدیرپایگاه داده استفاده میشودتا شرح فیزیمی پایگاه داده راروی یک دستگاه ذخیره دیسک ایجاد کند
I dont wish ( want ) to malign anyone .
U
میل ندارم بد کسی را بگویم
i have no other place to go
U
جای دیگری ندارم که بروم
i have no money about me
U
با خود هیچ پولی ندارم
She is not concerned with all that .
U
با این کارها کاری ندارم
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
I dislike dull colors .
U
رنگهای مات را دوست ندارم
I am minding my own business.
U
کاری بکار کسی ندارم
I am tied up ( engaged ) on Saturday .
U
شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
I have nothing more to say .
U
دیگر عرضی نیست ( ندارم )
i cannot a to buy that
U
استطاعت خرید انرا ندارم
i have nothing else
U
هیچ چیز دیگر ندارم
I havent heard of her for a long time.
U
مدتها است از او خبری ندارم
I don't have it in my power to help you.
U
من توانایی کمک به شما را ندارم.
That is fine by me if you agree.
U
اگر موافقی من هم حرفی ندارم
I cant take (stand) it any longer.
U
بیش از این تاب ندارم
I have no doubt that you wI'll succeed.
U
تردیدی ندارم که موفق می شوید
ranged
U
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
LSD
U
Digit Significant Least رقم با کمترین ارزش
range
U
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
ranges
U
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
I am
[will be]
busy this afternoon .
امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
You must be joking (kidding).
U
شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
U
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
It is of no interest to me at all.
U
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
To regain consciousness. to come to.
U
امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll .
U
با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
ido not feel my legs
U
نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
I'll get there when I get there.
<proverb>
U
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
I have no claim to this house.
U
نسبت به این خانه ادعایی ندارم
rock-bottom
U
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
spanned
U
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spans
U
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
rock bottom
U
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
span
U
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spanning
U
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
long shot
U
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
Consider yourself lucky
[fortunate]
(that) you weren't on the train at that time.
U
شما باید خودتان را خوش شانس
[خوشبخت]
در نظر بگیرید
[که]
در آن زمان در قطار نبودید.
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
limen
U
کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
major cycle
U
کمترین زمان دستیابی به وسیله ذخیره سازی مکانیکی
machines
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machined
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
compacts
U
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compact
U
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compacted
U
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compacting
U
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
machine
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
I dont mean to intrude .
U
قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
i have no idea of that
U
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
U
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
I don't socialize much these days.
U
این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
crest clearing graph
U
نمودار تعیین کمترین درجه مربوط به حاشیه امنیت مانع
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com