English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exponent U کلمهای که حاوی علامت و توان یک عدد باینری است
exponents U کلمهای که حاوی علامت و توان یک عدد باینری است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
status U کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
logogram U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
logograph U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
processor U کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است
thesaurus U فایلی که حاوی کلمات هم معنی با کلمهای است که در متن در صورت دیکته غلط جایگزین شود
thesauruses U فایلی که حاوی کلمات هم معنی با کلمهای است که در متن در صورت دیکته غلط جایگزین شود
fuse U وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
fused U وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
mark U وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
marks U وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
clocks U خط علامت روی دیسک یا نوار که حاوی داده درباره محل نوک خواندن است
clock U خط علامت روی دیسک یا نوار که حاوی داده درباره محل نوک خواندن است
black concept U علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
floating U علامت عددی در عدد کسری که با یک نقط ه پس از اولین رقم و بعد توان نشان داده میشود. تا همه اعداد به حالت استاندارد نمایش داده شوند
macbinary U مک باینری
bytes U گروهی از بیتها یا ارقام باینری
byte U گروهی از بیتها یا ارقام باینری
eight bit system U کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
power meter U دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
slabs U گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
slab U گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
redundant code U یک مقدار دهدهی کدشده به باینری با یک بیت اضافی تست
ratings U توان نامی توان قدرت
rating U توان نامی توان قدرت
lsb U رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot. <proverb> U در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
volt ampere meter U دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini U کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
voters U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
lexical U کلمهای
symbol U اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
ebcdic U کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
envelope U نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
envelopes U نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
etymologize U وجه اشتقاق کلمهای راپیداکردن
look (something) up <idiom> U به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
connexions U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connection U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
doublets U کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
phoneme U که ممکن است کلمهای را ایجاد کند
descriptions U کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
doublet U کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
jaw breaker U سنگ شکن کلمهای که تلفظ ان دشواراست
description U کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
dyad U کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
identifier U کلمهای که معرف بلاک یا فایل است
barytone U کلمهای که اخران بی تکیه است میانه
symbol U علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
buzzword U کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
aspirates U حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirating U حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
input/output U کلمهای که بیتهایش وضعیت رسانه جانبی را شرح میدهد.
overflows U بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
overflowed U بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
aspirate U حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
overflow U بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
operator U حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند
operators U حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند
masters U 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
mastered U 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master U 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
acronym U حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
acronyms U حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
heteronym U کلمهای که املای ان باکلمه دیگریکسان ولی معنی وتلفظ ان دگرگون
introductory word U کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
homonym U کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
homograph U کلمهای که املای ان باکلمه دیگر یکسان ولی معنی ان مختلف باشد
routing identifier U نوعی رمز سه کلمهای که برای شناسایی سیستمهای توزیع و تدارکات به کار می رود
id U کلمه رمز یا کلمهای کاربری را مشخص میکند تا به سیستم دستیابی داشته باشد
bingo U علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
macro U کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
instructions U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
instruction U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
circulars U لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular U لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
logical U حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
dactyl U کلمهای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد
addressed U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addresses U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
hot U کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
hottest U کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
hotter U کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
zone U محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zones U محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
arithmetic U داده یا کلمهای که در ثبات یک بیت به چپ یا راست انتقال داده میشود و بیت انتها را از دست میدهد
keyword U 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
powering U توان
oligotrophic U کم توان
equipotent U هم توان
power U توان
potential U توان
powered U توان
isoelectric U هم توان
throughput U توان
low power U توان کم
capacitance U توان
high-powered U پر توان
ambidextral U دو سو توان
exponent U توان
ambidextrous U دو سو توان
potency U توان
vigour U توان
exponents U توان
vigor U توان
vim U توان
p U توان
powers U توان
electric power U توان برقی
capacity range U حیطه توان
connected load U توان اتصال
compression strength U توان فشاری
complex power U توان مختلط
circuit breaking capacity U توان قطع
purchasing power U توان خرید
dynomometer U توان سنج
constant power U توان ثابت
dispersive power U توان پاشندگی
discriminating power U توان افتراق
valence U توان ارزش
horsepower U توان اسب
cosine meter U توان سنج
micros U کامپیوتر کم توان
constant power U توان دائمی
micro U کامپیوتر کم توان
effective power U توان موثر
vector power U توان برداری
paces U حفظ توان
power U توان نیرو
active power U توان موثر
aerobic power U توان هوازی
albedo U توان بازتاب
apparent power U توان فاهری
biological potential U توان زیستی
brake horsepower U توان مفید
powered U قوه یا توان
powering U توان نیرو
powers U قوه یا توان
powering U توان برقی
rehabilitation U توان بخشی
powering U قوه یا توان
powers U توان برقی
potency U توان جنسی
powered U توان برقی
power U توان برقی
paced U حفظ توان
pace U حفظ توان
complex power U توان موهومی
power U قوه یا توان
rating U سنجش توان
ratings U سنجش توان
recruitment U توان گیری
input U توان ورودی
input U توان اولیه
inputted U توان ورودی
inputted U توان اولیه
omnipotent U همه توان
powered U توان نیرو
powers U توان نیرو
low power U توان کوچک
tensile strength U توان کششی
sounp power U توان صوتی
output power U توان خروجی
physical medicine U طب توان بخشی
resolution power U توان تفکیک
cube U توان سوم
cubes U توان سوم
potential energy U نهان توان
out put U توان دستگاهها
thermal power U توان حرارتی
motor output U توان موتور
throughput U توان عملیاتی
maximum available powere U توان حداکثر
useful power U توان مفید
true power U توان واقعی
true power U توان متوسط
true power U توان حقیقی
microcomputer U کامپیوتر کم توان
perhaps U توان بود
power output U توان خروجی
reactive power U توان واکنشی
power factor U ضریب توان
reactive power U توان هرز
power function U تابع توان
power level U تراز توان
power level indicator U توان نما
puissance U توان قدرت
reactive power U توان راکتیو
power endurance U توان استقامت
reactive volt amperes U توان هرز
received power U توان دریافتی
real power U توان موثر
rated output U توان نامی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com