Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lip read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-reads
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lipreading
U
فهم کلمات از راه حرکات لب لب خوانی
speech
U
بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
speeches
U
بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
semantics
U
1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2-
slice
U
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slices
U
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
spellchecker
U
لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
spelling checker
U
لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
misapprehend
U
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehends
U
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehended
U
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehending
U
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
dictionary
U
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionaries
U
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
gripe
U
فهمیدن
tell
U
فهمیدن
understands
U
فهمیدن
see
U
فهمیدن
sees
U
فهمیدن
twigs
U
: فهمیدن
twig
U
: فهمیدن
grasp
U
فهمیدن
grasped
U
فهمیدن
grasps
U
فهمیدن
tells
U
فهمیدن
catch on
<idiom>
U
فهمیدن
skill
U
فهمیدن
make out
<idiom>
U
فهمیدن
comprehended
U
فهمیدن
comprehending
U
فهمیدن
comprehend
U
فهمیدن
comprehends
U
فهمیدن
have in mind
<idiom>
U
فهمیدن
catch
U
فهمیدن
misconceive
U
بد فهمیدن
understand
U
فهمیدن
to get on to
U
فهمیدن
to have a gust of
U
فهمیدن
to make out
U
فهمیدن
twing
U
فهمیدن
induct
U
فهمیدن
inducted
U
فهمیدن
telling-off
U
فهمیدن
inducting
U
فهمیدن
to catch on
U
فهمیدن
inducts
U
فهمیدن
misconstrue
U
در فهمیدن مقصود
put across
<idiom>
کاملا فهمیدن
savvy
U
فهم فهمیدن
misconstrues
U
در فهمیدن مقصود
get it through one's head
<idiom>
U
فهمیدن ،باورداشتن
savvey
U
فهم فهمیدن
find out
<idiom>
U
فهمیدن ،یادگرفتن
savviest
U
فهم فهمیدن
savvier
U
فهم فهمیدن
malentendu
U
اشتباه فهمیدن
misconstruing
U
در فهمیدن مقصود
misconstrued
U
در فهمیدن مقصود
movements
U
حرکات
comprehending
U
فهمیدن فرا گرفتن
wise up to
<idiom>
U
بالاخره فهمیدن واقعیت
learn
U
خبر گرفتن فهمیدن
get
U
تهیه کردن فهمیدن
getting
U
تهیه کردن فهمیدن
gets
U
تهیه کردن فهمیدن
to find out
U
ملتفت شدن فهمیدن
to fish out
U
بیرون اوردن فهمیدن
savor
U
فهمیدن دوست داشتن
follow
U
تعقیب کردن فهمیدن
followed
U
تعقیب کردن فهمیدن
follows
U
تعقیب کردن فهمیدن
compass
U
محدود کردن فهمیدن
comprehends
U
فهمیدن فرا گرفتن
learns
U
خبر گرفتن فهمیدن
realises
U
درک کردن فهمیدن
realised
U
درک کردن فهمیدن
intending
U
خیال داشتن فهمیدن
intend
U
خیال داشتن فهمیدن
savours
U
فهمیدن دوست داشتن
get to the bottom of
<idiom>
U
دلیل اصلی را فهمیدن
intends
U
خیال داشتن فهمیدن
get the message
<idiom>
U
به واضحی فهمیدن مفهوم
realising
U
درک کردن فهمیدن
realized
U
درک کردن فهمیدن
realizes
U
درک کردن فهمیدن
realizing
U
درک کردن فهمیدن
savouring
U
فهمیدن دوست داشتن
savour
U
فهمیدن دوست داشتن
comprehend
U
فهمیدن فرا گرفتن
savoured
U
فهمیدن دوست داشتن
comprehended
U
فهمیدن فرا گرفتن
realize
U
درک کردن فهمیدن
voluntary exercise
U
حرکات اختیاری
gestures
U
حرکات بیانگر
tactical movement
U
حرکات تاکتیکی
cadence
U
موزونی حرکات
cadences
U
موزونی حرکات
school figures
U
حرکات اسب
optional
U
حرکات اختیاری
pumps
U
حرکات فریبنده
pumped
U
حرکات فریبنده
pump
U
حرکات فریبنده
calisthenics
U
حرکات نرمشی
play marking
U
حرکات تهاجمی
eurythmics
U
تناسب حرکات
motion analysis
U
تحلیل حرکات
compulsory freestyle
U
حرکات اجباری
puerilism
U
حرکات کودکانه
air movements
U
حرکات هوایی
retrograde movement
U
حرکات به عقب
rings
U
حرکات دارحلقه
eye movements
U
حرکات چشم
prescribed exercise
U
حرکات اجباری
calisthenics
U
حرکات سوئدی
peristalsis
U
حرکات حلقوی
movements
U
حرکات یکانها
compulsory
U
حرکات اجباری
master
U
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
literacy
U
فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
(can't) make head nor tail of something
<idiom>
U
فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
to talk the same language
<idiom>
U
همدیگر را فهمیدن
[اصطلاح مجازی]
To sound someone out . To feel someones pulse .
U
مزه دهان کسی را فهمیدن
to be on the same page
<idiom>
U
همدیگر را فهمیدن
[اصطلاح مجازی]
get the goods on someone
<idiom>
U
فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
masters
U
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
mastered
U
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
misconsture
U
بد تفسیر کردن دیر فهمیدن
to get the run of a metre
U
وزن شعری را فهمیدن یا پیداکردن
get wise to something/somebody
<idiom>
U
درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
get through to
<idiom>
U
باعث فهمیدن کسی شود
to get a general idea of something
U
فهمیدن موقعیتی
[موضوعی]
به طور کلی
complicated
U
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
complexes
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
piaffe
U
نمایش حرکات یورتمهای
maneuvering board
U
تابلوی حرکات ناوها
mass of maneuver
U
سنگینی حرکات یکان
notation
U
ثبت حرکات شطرنج
adiadokinesis
U
زوال حرکات تناوبی
notations
U
ثبت حرکات شطرنج
composite attack
U
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
lateral and sway bracing
U
حرکات جانبی و نوسانی
lip key
[دستگاه ثبت حرکات لب]
appeasement gestures
U
حرکات صلح جویانه
compound attack
U
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
air register
U
تنظیم حرکات هوایی
air movement section
U
قسمت حرکات هوایی
circulation control
U
مدار کنترل حرکات
lunes
U
حرکات جنون امیز
by-play
U
حرکات یا مکالمات فرعی
aerobatic
U
حرکات آکروباتی با هواپیما
girlishness
U
حرکات یا حالات دخترانه
rapid eye movements
U
حرکات سریع چشم
surge
U
حرکات افقی اب دریا
disport
U
حرکات نشاط انگیزکردن
surges
U
حرکات افقی اب دریا
disported
U
حرکات نشاط انگیزکردن
disporting
U
حرکات نشاط انگیزکردن
transposition
U
تبدیل حرکات شطرنج
position of attention
U
حرکات و احترامات نظامی
disports
U
حرکات نشاط انگیزکردن
floor exercise
U
حرکات زمینی ژیمناستیک
eurhythmics
U
حرکات بدنی موزون
eurythmics
U
حرکات بدنی موزون
road movement
U
حرکات روی جاده
music of the spheres
U
اهنگ حرکات افلاک
gestural
U
متضمن حرکات واشارات
surged
U
حرکات افقی اب دریا
take a stand on something
<idiom>
U
فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
theatrical gestures
U
حرکات واداهایی که در خورتماشاخانه باشد
kinesiology
U
تشریح حرکات بدنی انسان
cardiography
U
ثبت حرکات وضربان قلب
screwing
U
حرکات دورانی یخهای دریایی
tics
U
حرکات غیر ارادی اندامها
combatdrill
U
تمرین حرکات و ارایشهای رزمی
percentages
U
نسبت حرکات موفقیت امیز
percentage
U
نسبت حرکات موفقیت امیز
air control ship
U
ناو کنترل حرکات هوایی
pattern
U
گامها و حرکات دو اسکیت بازبا هم
patterns
U
گامها و حرکات دو اسکیت بازبا هم
by-play
U
حرکات یا مکالمات کنار صحنه
figure skate
U
اسکیت با انجام حرکات مختلف
tic
U
حرکات غیر ارادی اندامها
reads
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
scored
U
گرم کردن اسب ثبت حرکات
scores
U
گرم کردن اسب ثبت حرکات
free skating
U
قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
degree of difficulty
U
درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
figurine algebraic notation
U
ثبت جبری و شکلی حرکات شطرنج
movement control
U
کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
pinning combination
U
مجموع حرکات منجر به ضربه فنی
progressive attack
U
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
score
U
گرم کردن اسب ثبت حرکات
myocardiograph
U
اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
paragraph three
U
هرکدام از حرکات روی یک پاتوام با چرخش
streaked
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaks
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streak
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
entrucking table
U
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com