English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (561 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
drawl U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawled U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
elongate U کشیده کردن
elongating U کشیده کردن
elongates U کشیده کردن
conduct U اداره کردن کشیده شدن
conducts U اداره کردن کشیده شدن
conducted U اداره کردن کشیده شدن
conducting U اداره کردن کشیده شدن
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
drawlingly U کشیده
tense U کشیده
tensed U کشیده
long U کشیده
long- U کشیده
tenser U کشیده
oblongated U کشیده
longest U کشیده
drawn U کشیده
longs U کشیده
posttensioning U پس کشیده
longed U کشیده
longer U کشیده
tenses U کشیده
oblonated U کشیده
drew U کشیده شد
tensing U کشیده
tensest U کشیده
leptosome U کشیده تن
indrawn U تو کشیده
leptokurtic U کشیده
threaded U نخ کشیده
ectomorph U کشیده تن
deep drawn U از ته دل کشیده
ectomorphy U کشیده تنی
tensive U کشیده شدنی
in tow <idiom> U کشیده شده
linear U باریک کشیده
threaded U بند کشیده
flare U زبانه کشیده
flares U زبانه کشیده
saps U شیره کشیده از
flat trajectory U خط سیر کشیده
leptomorph U کشیده ریخت
intractile U کشیده نشدنی
flat fire U تیر کشیده
sapped U شیره کشیده از
vellum paper U کاغذمهره کشیده
extensive U بسیط کشیده
drag U کشیده شدن
sap U شیره کشیده از
indrawn U بداخل کشیده
deprived U محرومیت کشیده
ectomorphic type U سنخ کشیده تن
at full length U دراز کشیده
prolate U کشیده شده
chock-a-block U کاملا کشیده
couchant U دراز کشیده
tractile U کشیده شدنی
dragged U کشیده شدن
touse U کشیده شدن
deer neck U گردن کشیده
deep fetched U از ته دل کشیده شده
chock-a-block U بالا کشیده
drags U کشیده شدن
drawable U کشیده شدنی
pinxit U کشیده است
low angle fire U تیر کشیده
low angle U مسیر کشیده
long robe U صورت کشیده
chant U اهنگ ساده و کشیده
pulled muscle U عضله کشیده شده
chanting U اهنگ ساده و کشیده
chanted U اهنگ ساده و کشیده
chants U اهنگ ساده و کشیده
underdraw U کشیده نشدن زه تا اخر
pencilled U با مداد کشیده شده
deep fetched U از ته سینه کشیده شده
oblongs U دوک مانند کشیده
oblong U دوک مانند کشیده
taut U محکم کشیدن کشیده
drawn on U کشیده شدن عهده
hell bent U به بیراهه کشیده شده
draws U کشیده شدن عهده
draw U کشیده شدن عهده
hell-bent U به بیراهه کشیده شده
lanternjaws U صورت لاغر و کشیده
if you please U بیزحمت زحمت کشیده
extendible U کشیده شدنی امتدادپذیر
satined paper U گاغذ مهره کشیده
hard drawn copper wire U سیم مسی کشیده شده
open U وضع زه هنگام کشیده شدن
He has suffered a great deal at the hands of his wife . U از دست زنش خیلی کشیده
opened U وضع زه هنگام کشیده شدن
opens U وضع زه هنگام کشیده شدن
wired U سیم کشیده مفتول دار
prone float U روی شکم با دستهای کشیده
come home U کشیده شدن لنگر به طرف ناو
infill U نقاط کشیده شده روی نقشه
flat trajectory U سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
wirespun U زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
in perspective U کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
dragged U چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drag U چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
capriole U پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
drags U چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
She has long and shapely legs . U ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
to be at full stretch U تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
he is at the end of his tether U چنته اش خالی شده یا قوایش ته کشیده است
hauled U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
stillage U چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
jinrikisha U درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
jinriki U درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
phantom section U خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
hauls U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
perspective grid U خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
dragrope U طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
shoot the duck U حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
sliver U فتیله نخ [الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
autoscore U در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
y scale U در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
paleozoic U وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
point designation U شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
x scale U در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
over stretched wrap U نخ چله بیش از حد کشیده شده [این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
bar automatic U میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
nap side U خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
karadja medallion U ترنج کرجی [این طرح مربوط به منطقه ای بین اهر و تبریز می باشد که در آن ترنج حالت کشیده داشته و هشت وجه آنرا با حالتی از قلاب می پوشانند.]
graphic U نوشته شده کشیده شده
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
source U در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
stews U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stew U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewed U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewing U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
tap U ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapping U ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapped U ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
slackened U اهسته کردن
slacken U اهسته کردن
slackens U اهسته کردن
slackening U اهسته کردن
trickle charge U پر کردن اهسته
to slack up U کم کم اهسته کردن
anneal U نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
decanting U اهسته خالی کردن
slowed U اهسته کردن یاشدن
decelerates U کندکردن اهسته کردن
decelerated U کندکردن اهسته کردن
decelerate U کندکردن اهسته کردن
gentle U اهسته ملایم کردن
gentler U اهسته ملایم کردن
slow U اهسته کردن یاشدن
decant U اهسته خالی کردن
gentlest U اهسته ملایم کردن
decants U اهسته خالی کردن
decanted U اهسته خالی کردن
decelerating U کندکردن اهسته کردن
slower U اهسته کردن یاشدن
elutriate U اهسته خالی کردن
slows U اهسته کردن یاشدن
slowing U اهسته کردن یاشدن
slowest U اهسته کردن یاشدن
fudges U فریفتن اهسته حرکت کردن
cooing U اهسته بازمزمه ادا کردن
cooed U اهسته بازمزمه ادا کردن
coo U اهسته بازمزمه ادا کردن
coos U اهسته بازمزمه ادا کردن
fudge U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudged U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudging U فریفتن اهسته حرکت کردن
retard U عقب انداختن اهسته کردن
retards U عقب انداختن اهسته کردن
retarding U عقب انداختن اهسته کردن
plods U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plodding U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plodded U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plod U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
instil U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instill U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilling U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilled U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instils U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instills U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
pace U باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
paced U باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
paces U باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
parade lap U رژه اهسته دور پیست برای گرم کردن
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
paced U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
pace U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paces U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com