English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
combination carrier U کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
job lot U کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
job lots U کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
bulk carriers U کشتی که کالای فله حمل مینماید
bulk carrier U کشتی که کالای فله حمل مینماید
salvor U نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
consolidation container U کانتینر کالاهای عمومی جعبه حمل کالاهای مشترک
branded goods U کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
producer's goods U کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
collective goods U کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
perishable goods U کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
me seems U مینماید
he looks brave U او دلیر مینماید
cash dispensers U پرداخت مینماید
he seems to be tired U خسته مینماید
methinks U چنین مینماید
cash dispenser U پرداخت مینماید
it look as if U چنین مینماید که گویی
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
it promisews to be easy U چنین مینماید که اسان است
discount house U موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
factoring agent U فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
liquid consonants U حروف گنگی که صدای انها روان و نرم مینماید
constant speed unit U گاورنری که توسط موتور کارمیکند و ملخ را کنترل مینماید
awarded U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
portal to portal U وابسته بمدتی که کارگر از درورودی تا شروع بکار صرف مینماید
award U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awards U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
losing game U بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
photochemistry U رشتهای از علم شیمی که درباره اثر نور در موادشیمیایی بحث مینماید
acanthosisnigricans U بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
power function U این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
fellow traveler U کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
variegated U گوناگون
miscellaneous U گوناگون
multiple U گوناگون
multifarious U گوناگون
variate U گوناگون
various U گوناگون
sundry U گوناگون
odd and ends U گوناگون
varied U گوناگون
heterochromous U گوناگون
sundries U گوناگون
protean U گوناگون
pied U گوناگون
diverse U گوناگون
varicolored U گوناگون
mixtilineal U گوناگون خط
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
undervarious U بعناوین گوناگون
varia U مطالب گوناگون
variant U گوناگون مختلف
varia U اشیا گوناگون
under various titles U به عناوین گوناگون
here and there <idiom> U درمکانهای گوناگون
wide-ranging U متنوع - گوناگون
multiple U چندلا گوناگون
variegated colours U رنگهای گوناگون
diversifying U گوناگون ساختن
oddments U مواد گوناگون
diversify U گوناگون ساختن
diversifies U گوناگون ساختن
varietal U گوناگون پر از تنوعات
diversified U گوناگون ساختن
versicolor U برنگهای گوناگون
miscellaneously U بطور گوناگون
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
various books U کتابهای گوناگون یا مختلف
sundry U اقلام متفرقه گوناگون
variform U گوناگون مختلف الشکل
miscellanies U مجموعهای از مطالب گوناگون
miscellany U مجموعهای از مطالب گوناگون
manifoldly U بطور متعدد یا گوناگون
heterochromous U دارای رنگهای گوناگون
polyphagia U خورنده غذاهای گوناگون
humoursomeness U حالات ویژه گوناگون
catchall U فرف یامخزن اشیاء گوناگون
to compare apples and oranges <idiom> U چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
symposia U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
symposium U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
polyvalent U دارای پادگن ها یا پادتنهای گوناگون
varied U دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
symposiums U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
the story is probale U این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
omnibus bill U لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
redundancy U تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
multi purpose vehicle U وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
redundancies U تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
Reforms are needed in various directions. U تغییراتی ؟ رجهات گوناگون لازم است
moto scramble U مسابقه چند بخشی درمسیرهای گوناگون
progressive attack U پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
knocked down U کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
universal provider U سوداگری که در همه چیزیادرکالاهای گوناگون معامله میکند
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
varriform U دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
input output table U بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند
heteromorphic U جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
hexapla U کتاب شش متنی که متنهای گوناگون رادرستونهای موازی نشان دهد
to ring the changes U کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
social good U کالاهای عمومی
social good U کالاهای اجتماعی
intermediate goods U کالاهای واسطهای
intermediate goods U کالاهای واسطه
soft goods U کالاهای بی دوام
spot goods U کالاهای موجود
supporting goods U کالاهای حمایتی
goods in transit U کالاهای عبوری
substitute goods U کالاهای جانشین
heavy goods U کالاهای سنگین
investment goods U کالاهای سرمایهای
inwards goods U کالاهای وارداتی
visibles U کالاهای مرئی
mixed goods U کالاهای مختلط
luxury goods U کالاهای تجملی
luxury goods U کالاهای تشریفاتی
merit goods U کالاهای ایده ال
capital goods U کالاهای سرمایهای
merit goods U کالاهای مطلوب
available goods U کالاهای موجود
purpose made U کالاهای خاص
labor intensive goods U کالاهای کاربر
public goods U کالاهای عمومی
consumer goods U کالاهای مصرفی
nondurable goods U کالاهای بی دوام
producer goods U کالاهای تولیدی
producer goods U کالاهای سرمایهای
producer's goods U کالاهای مولد
prohibited goods U کالاهای ممنوعه
attractive goods U کالاهای جذاب
goods intake U کالاهای دریافتی
expendable supplies U کالاهای مصرفی
complementary goods U کالاهای مکمل
consumption goods U کالاهای مصرفی
goods receiving U کالاهای دریافتی
proprietary goods U کالاهای اختصاصی
Consumer ( consrmers ) goods . U کالاهای مصرفی
goods inwards U کالاهای دریافتی
fancy goods U کالاهای تجملی
necessities U کالاهای ضروری
consumables U کالاهای مصرفی
differentiated products U کالاهای متفاوت
differentiated products U کالاهای ناهمگن
durables U کالاهای بادوام
collective goods U کالاهای جمعی
goods on consignment U کالاهای امانی
commercial items U کالاهای تجارتی
imports U کالاهای وارداتی
hazardous goods U کالاهای خطرناک
exports U کالاهای صادراتی
durable goods U کالاهای بادوام
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
panopticon U نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
finished goods U کالاهای اماده فروش
stock markets U بورس کالاهای مختلف
overdue goods U کالاهای تحویل نشده
semi durable goods U کالاهای نیمه بادوام
secondhand goods U کالاهای دست دوم
service stock U اماد و کالاهای جنگی
stock market U بورس کالاهای مختلف
consumer durable goods U کالاهای مصرفی بادوام
consumer nondurables U کالاهای مصرفی بی دوام
finished goods U کالاهای ساخته شده
damaged shipments U کالاهای اسیب دیده
perishable goods U کالاهای فاسد شدنی
principle of exclusion U در مورد کالاهای خصوصی
prohibited goods U کالاهای منع شده
consumer durables U کالاهای مصرفی پر دوام
semi finished goods U کالاهای نیمه ساخته
nonessential goods U کالاهای غیر اساسی
nondurable consumer goods U کالاهای مصرفی بی دوام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com