English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
line abreast کشتی هایی که پهلو به پهلو می روند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To toss and turn. To roll over. U از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
They were walking three abreast. سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
To dock . To berth. U پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
side by side columns U ستونهای پهلو به پهلو
collateral U پهلو به پهلو متوازی
galncing collision U برخورد پهلو به پهلو
nip and tuck U پهلو به پهلو
two-edged U دو پهلو
hand U پهلو
abreast U پهلو به پهلو
handing U پهلو
three sided U سه پهلو
along side U در پهلو
sideways U از پهلو
two edged U دو پهلو
yoko U پهلو
triangles U سه پهلو سه بر
triangle U سه پهلو سه بر
one-sided U یک پهلو
hexagons U شش پهلو
decagon U ده پهلو
flanked U پهلو
flank U پهلو
broadsides U به پهلو
broadside U به پهلو
flanking U پهلو
sidewards U از پهلو
sideward U از پهلو
sideling U از پهلو
side view U از پهلو
side by side U پهلو به پهلو
side arm U از پهلو
ship side U پهلو
laterally U از پهلو
sexangle U شش پهلو
side U پهلو
sidling U از پهلو
sides U پهلو
by U از پهلو
hexagon U شش پهلو
one sided U یک پهلو
side U پهلو کناره
sidestroke U شنای پهلو
prevarication U حرف دو پهلو
sideway U فرعی از پهلو
quindec agon U پانزده پهلو
quinquelat eral U پنج پهلو
heptagonal U هفت پهلو
slab sided U پهن پهلو
multilateral U چند پهلو
double-entendres U حرف دو پهلو
multivocal U چند پهلو
septilateral U هفت پهلو
goosewing U دو پهلو بادبان
polygonal U بسیار پهلو
broadside U ناو به پهلو
it has sides U سه پهلو دارد
broadsides U ناو به پهلو
lateral flexion U خم شدن به پهلو
skids U به پهلو سریدن
skidding U به پهلو سریدن
skidded U به پهلو سریدن
side blown converter U مبدل پهلو دم
polygon U بسیار پهلو
scalene U نابرابر پهلو
polygons U بسیار پهلو
sides U پهلو کناره
peripeneumony U سینه پهلو
double talk U جمله دو پهلو
pitch diameter U قطر پهلو
list U یک پهلو شدن
equilateral U دو پهلو برابر
yoko geri U ضربه به پهلو
octagon U هشت پهلو
pulmonitis U سینه پهلو
pentagons U پنج پهلو
pentagon U پنج پهلو
transfers U پهلو- رفت
octangular U هشت پهلو
skid U به پهلو سریدن
octagons U هشت پهلو
slide U حرکت از پهلو
slides U حرکت از پهلو
sideswipes U پهلو زدن به
pneumonia U سینه پهلو
double entendre U حرف دو پهلو
double entendres U حرف دو پهلو
sideswipe U پهلو زدن به
many sided U چند پهلو
transfer U پهلو- رفت
along side U پهلو به پهلوی
many-sided U چند پهلو
pentangular U پنج پهلو
transferring U پهلو- رفت
sidestepping U صعود پلهای از پهلو
yoma tsuki U ضربه با دو دست به پهلو
pinwheel U چرخش از پهلو بدوربارفیکس
pneumococcus U میکرب سینه پهلو
sidesteps U صعود پلهای از پهلو
crabs U به پهلو حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
harbourage U پهلو گرفتن در بندر
palter U دو پهلو سخن گفتن
companionship U مصاحبت پهلو نشینی
sidestepped U صعود پلهای از پهلو
sidestep U صعود پلهای از پهلو
To sleep on ones side. U روی پهلو خوابیدن
sidewinder U ضربت سنگین از پهلو
equiangular triangle U سه پهلو برابر [ریاضی]
equilateral triangle U سه پهلو برابر [ریاضی]
equivocal U دارای ابهام دو پهلو
lateralrelationship U نسبت در خط افقی از پهلو
quadrilateral U چهار پهلو چهارضلعی
quadrilaterals U چهار پهلو چهارضلعی
emulated U برابری جستن با پهلو زدن
emulating U برابری جستن با پهلو زدن
chinese landing U پهلو گرفتن به سبک چینی
emulate U برابری جستن با پهلو زدن
emulates U برابری جستن با پهلو زدن
scissor kick U پای قیچی در شنای پهلو
scotch verdict U حکم غیرقطعی ودو پهلو
lateral pass U پاس توپ فوتبال از پهلو
yawed U پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
yaw U پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
pleuropneumonia U ذات الجنب توام با سینه پهلو
isosceles triangles U مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
isosceles triangle U مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
bacon U گوشت نمک زدهء پهلو و پشت خوک
He lost control of the car and swerved towards a tree. U او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
prevarication U ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
stockli U حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
code level U تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
assembly U نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
line ahead U کشتی هایی که پشت سر هم میروند
hendecagon U یازده پهلو یازده ضلعی
rollover U غلطیدن روی یا غلطیدن به پهلو
lee board U تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
lisping U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisp U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisps U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisped U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
flowed U روند
procedure U روند
flows U روند
flow U روند
proceeding U روند
trends U روند
trepan U روند
trend U روند
process U روند
trend line U خط روند
processes U روند
flowcharter U روند نما
pernicious trend U روند قهقرایی
program flow U روند برنامه
control flow U روند کنترل
stream routing U روند رود
upward trend U روند صعودی
trend U روند کار
trends U روند کار
trend analysis U تحلیل روند
process U فراشد روند
process U روند طریقه
processes U فراشد روند
processes U روند طریقه
stream routing U روند روانه
timetrend U روند زمانی
bidirectional flow U روند دوسویه
production process U روند ساخت
fission process U روند انشقاق
data flow U روند داده ها
developmental trend U روند تکوینی
secular trend U روند قرنی
process of negotiations U روند مذاکرات
rate of rise of water level U روند بالاامدن اب
economic trend U روند اقتصادی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com