English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
laker U کشتی دریاچه پیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ocean vessel U کشتی اقیانوس پیما
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
lochs U دریاچه
ponds U دریاچه
pond U دریاچه
water reservoir U دریاچه
slew U دریاچه
lakes U دریاچه
loch U دریاچه
lagune U دریاچه
lake U دریاچه
tarn U دریاچه کوهستانی
the transit of a lake U عبورازیک دریاچه
bottom ice U یخ کف دریاچه یا رودخانه
laky U دریاچه دار
laker U ماهی دریاچه
lakelet U دریاچه کوچک
salt lake U دریاچه شور
lough U دریاچه استخر
artificial lake U دریاچه مصنوعی
linn U دریاچه کوچک
salina U دریاچه نمک
lin U دریاچه کوچک
limnology U دریاچه شناسی
measurer U پیما
trinidad lake asphalt U قیر دریاچه ترینیداد
router U راه پیما
dendrometer U درخت پیما
oceangoing U اقیانوس پیما
land measurer U زمین پیما
trochometer U مسافت پیما
stereometer U حجم پیما
goniometer U گوشه پیما
trudger U راه پیما
micrometer U ریز پیما
gradiometer U شیب پیما
mountaineers U کوه پیما
leadsman U ژرف پیما
viameter U مسافت پیما
trochometer U راه پیما
plumb U :ژرف پیما
surveyor U زمین پیما
craniometer U جمجمه پیما
mountaineer U کوه پیما
planimeter U رویه پیما
stereometer U گنج پیما
cragsman U کوه پیما
viameter U راه پیما
walked U راه پیما
walks U راه پیما
seafarer U بحر پیما
surveyors U زمین پیما
seafarers U بحر پیما
hypsometer U ارتفاع پیما
intercontinental U قاره پیما
marcher U راه پیما
walk U راه پیما
spacecraft U فضا پیما
pelvimeter U لگن پیما
gradometer U شیب پیما
space vehicle U فضا پیما
seagoing U دریا پیما
laguna U دریاچه جای کم عمق دریا
crannog U جزیره کوچک میان دریاچه
tarn U دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
plummeted U ژرف پیما سرازیرشدن
plummet U ژرف پیما سرازیرشدن
transoceanic U در سراسراقیانوس اقیانوس پیما
geometer U کرم زمین پیما
callipers U پرگار قطر پیما
plummets U ژرف پیما سرازیرشدن
measuring worm U گرم زمین پیما
ocean convoy U کاروان اقیانوس پیما
plummeting U ژرف پیما سرازیرشدن
ice mining U انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
lacustrine animals U دورهای که روی دریاچه هاخانه می ساختند
planimeter U سطح پیما پهنه سنج
intercontinental U بین قارهای قاره پیما
rocket ship U موشک یا پرتابه فضا پیما
icekhana U اتومبیل رانی روی سطح یخ بسته دریاچه
holm U جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
beach balls U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
beach ball U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
atole U جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
retro rocket U موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
water sky U لکههای دریاچهای شکل درداخل ابرها شکل انعکاس تصویر دریاچه ها روی ابر
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow U کشتی عرشه کشتی
prows U کشتی عرشه کشتی
Brontide U نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
decked U پل کشتی
decks U پل کشتی
afloat U در کشتی
carinae U کشتی
puppis U کشتی دم
deck U پل کشتی
ship haven U یک کش کشتی
on board a ship U در کشتی
wrestling U کشتی
bilge U اب ته کشتی
on shipboard U در کشتی
by water U با کشتی
foreship U سر کشتی
ark U کشتی
argo U کشتی
aft U در پس کشتی
collier U کشتی
on the water U در کشتی
ship کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
bottoms U کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
bottom U کشتی
catch U کشتی کج
vessel U کشتی
on the sea U در کشتی
hulks U کشتی
board U کشتی
flattest U پل کشتی
ships U کشتی
boarded U کشتی
hulk U کشتی
flat U پل کشتی
vessels U کشتی
carina U کشتی
bulkhead U تیغه در کشتی
tricks U فن و بندهای کشتی
wresthing match U مسابقه کشتی
pilotage U راهنمایی کشتی
flag ship U کشتی پیشرو
bulkheads U تیغه در کشتی
bo's'n U افسر کشتی
bos'n U افسر کشتی
bosun U افسر کشتی
fire ship U کشتی اتش زن
bosuns U افسر کشتی
fob U تحویل کشتی
wrecked U کشتی شکسته
shipbuilding U کشتی سازی
tonnage U فرفیت کشتی
docks U تعمیرگاه کشتی
berth U خوابگاه کشتی
shipmaster U رئیس کشتی
berthing U خوابگاه کشتی
exs U تحویل از کشتی
berths U خوابگاه کشتی
double-decker U کشتی دوعرشهای
double-deckers U کشتی دوعرشهای
troopship U کشتی سرباز بر
pleasure boat U کشتی تفرجی
strand U به گل نشستن کشتی
dressing ship U تزیین کشتی
strands U به گل نشستن کشتی
predial or prae U کشتی روستایی
docked U تعمیرگاه کشتی
dock U تعمیرگاه کشتی
cargoes U محموله کشتی
wrech U کشتی شکستگی
privateer U کشتی مسلح
wrech U کشتی شکسته
topsldes U بادخوربدنه کشتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com