Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
snag boat
U
کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
river beds
U
بستر رودخانه
riverbed
U
بستر رودخانه
river bed
U
بستر رودخانه
excavation in river bed
U
خاکبرداری در بستر رودخانه
river bed level
U
تراز بستر رودخانه
summer bed of a river
U
بستر تابستانی رودخانه مسیل
strath
U
بستر پهن مسیر رودخانه
caisson
U
اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
live lining
U
ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
steamship
U
کشتی بخاری
inland navigation
U
کشتی رانی در رودخانه ها
navigation river
U
رودخانه قابل کشتی رانی
eyot
U
جزیره کوچک در رودخانه
ferrybridge
U
کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
bed factor
U
ضریب بستر که بستگی به وضعیت مواد رسوبی متحرک در کف بستر دارد
boat
U
کشتی کوچک
boats
U
کشتی کوچک
barrier inspection
U
بازدید ازموانع
workgroup
U
گروه کوچک کاربران که روی یک پروژه کار می کنند یا به یک شبکه محل وصل هستند
small ship
U
کشتی کوچک یا با طول کم
pinnace
U
کشتی کوچک پارویی
shallop
U
کشتی کوچک دودگله
vedette
U
کشتی اکتشافی کوچک
lighter
U
کشتی باری کوچک
lighters
U
کشتی باری کوچک
afflux
U
خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
lugger
U
کشتی کوچک با بادبان چارگوش
poop deck
U
عرشه کوچک فوقانی کشتی
to cut ones way
U
راه خودرا ازموانع بازکردن
up the river
U
سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
affluent
رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
pole plate
U
حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
cabin cruiser
U
کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
carvel
U
کشتی کوچک سریع السیر کرجی
zebec
U
یکجور کشتی سه دکله کوچک در مدیترانه
cabin cruisers
U
کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
liman
U
خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
flag day
U
هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
departmental LAN
U
شبکه محلی کوچک برای اتصال گروه افرادی که در سازمان یا اداره یکسان کار می کنند و اجازه میدهد به کاربران تا از فایلها
trust company
U
شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
plastic bubble keyboard
U
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
thermal
U
نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
fragmentation
U
حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
U
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessor
U
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessing system
U
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility
U
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
U
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
on board
<idiom>
U
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
barrier forces
U
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
modes
U
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode
U
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
collision detection
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
CSMA CD
U
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU
U
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
bedfellows
U
هم بستر
head stock
U
بستر
floors
U
بستر
bedfellow
U
هم بستر
bed
U
بستر
sacks
U
بستر
floor
U
بستر
nacelle
U
بستر
sack
U
بستر
sacked
U
بستر
abed
U
در بستر
doss
U
بستر
floored
U
بستر
headstock
U
بستر
beds
U
بستر
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
companding
U
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
kipping
U
در بستر رفتن
kipped
U
در بستر رفتن
kipped
U
خوابیدن بستر
bed ripples
U
موج بستر
bedrock
U
بستر سنگ
bed and breakfast
U
بستر و صبحانه
seabed
U
بستر دریا
seabed
U
بستر اقیانوس
lie up
U
در بستر ماندن
sub base
U
زیر بستر
bedrock
U
سنگ بستر
bedside
U
کنار بستر
childbed
U
بستر زایمان
ocean floor
U
بستر اقیانوس
astir
U
بیرون از بستر
deathbed
U
بستر مرگ
bed material
U
رسوبات بستر
raod bed
U
بستر جاده
death bed
U
بستر مرگ
hot bed
U
بستر گرم
bed waves
U
موج بستر
beds
U
بستر پشته
sand cushion
U
بستر ماسهای
stationary bed
U
بستر ساکن
bed width
U
عرض بستر
card bed
U
بستر کارتها
decumbent
U
در بستر خوابیده
arroyo
U
بستر نهر
bed
U
بستر پشته
the bed of a river
U
بستر یک رود
bed materials
U
رسوبات بستر
kip
U
خوابیدن بستر
bottom profile
U
نمایه بستر
stream bed
U
بستر ابراهه
bedder
U
سنگ بستر
bed factor
U
ضریب بستر
sea bed
U
بستر دریا
sick bed
U
بستر بیماری
natural bed
U
بستر طبیعی
kip
U
در بستر رفتن
kipping
U
خوابیدن بستر
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
subgrade
U
قشر بستر جاده
bed load
U
بار متحرک بستر
bituminuos gravel base
U
بستر شنی قیردار
cuddling
U
در بستر راحت غنودن
cuddle
U
در بستر راحت غنودن
cuddled
U
در بستر راحت غنودن
cuddles
U
در بستر راحت غنودن
bed
U
بستر زیر کار
iceman
U
یخی بستر دوران یخ
beds
U
بستر زیر کار
fluid bed polymerization
U
بسپارش در بستر سیال
fixed bed polymerization
U
بسپارش در بستر ثابت
fluid bed vulcanization
U
وولکانش در بستر سیال
bed rock ledge
U
لایه سنگی کف بستر
he fell ill
U
به بستر بیماری افتاد
gemmule
U
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
heater
U
بخاری
stoves
U
بخاری
radiators
U
بخاری
gaseous
U
بخاری
radiator
U
بخاری
halituous
U
بخاری
heaters
U
بخاری
chimneys
U
بخاری
chimney
U
بخاری
stove
U
بخاری
steam lance
U
یخ اب کن بخاری
lie-in
U
در بستر زایمان بودن ارزیدن
flat bed plotter
U
رسام با بستر تخت مسطح
lying in
U
در بستر خوابی دوره نفاس
lie in
U
در بستر زایمان بودن ارزیدن
widget
U
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
interior heater
U
بخاری اتومبیل
stovepipe
U
لوله بخاری
mantelpieces
U
نمای بخاری
turn cap
U
خفه کن بخاری
mantelpiece
U
نمای بخاری
electric heater
U
بخاری برقی
stoker
U
سیخ بخاری
fireside
U
پای بخاری
radiators
U
خنک کن بخاری
tun
U
لوله بخاری
fire place
U
بخاری دیواری
radiator
U
خنک کن بخاری
chimneypiece
U
گچ بری بخاری
mantlepieces
U
نمای بخاری
chimney breast
U
سینه بخاری
steam pile driver
U
دنگ بخاری
fireplace
U
بخاری منقل
fireplaces
U
بخاری منقل
steam pile driver
U
شمعکوب بخاری
andiron
U
پیش بخاری
chimney
U
بخاری دیواری
chimneys
U
بخاری دیواری
poker
U
سیخ بخاری
pokers
U
سیخ بخاری
fender
U
پیش بخاری
chimney breasts
U
سینه بخاری
steam hammer
U
چکش بخاری
vapoury
U
بخاری بخارمانند
fire screen
U
پنجره بخاری
grated
U
بخاری تو دیواری
grate
U
بخاری پنجرهای
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com