Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 35 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the fallen
U
کشته شدگان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Memorial Day
U
روز یادبود کشته شدگان جنگی
Other Matches
expellee
U
افراد اخراجی از مملکت اخراج شدگان یا تبعید شدگان سیاسی تبعیدی
straggler line
U
خط گم شدگان و فراریان
natimortality
U
امار مرده زاییده شدگان
killed in action
U
کشته
killed
U
کشته
he was killed
U
او کشته شد
fallen
U
کشته
to die in ones shoes
U
کشته شدن
to kiss the dust
U
کشته شدن
He was kI'lled on the spot.
U
جابجا کشته شد
slack lime
U
اهک کشته
to go west
U
کشته شدن
massicot
U
کشته سرب
gruel
U
کشته شدن
slain
U
کشته شده
food for powder
U
کشته شدنی
he will be killed
U
کشته خواهدشد
immolate
U
کشته شده
killed in action
U
کشته جنگی
killed steel
U
فولاد کشته
plastring trowel
U
ماله کشته کشی
To be crazy about agirl .
U
کشته مرده دختری بودن
The kI'lled and the wounded.
U
کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
It ilanded him in trouble .
U
آدم کار کشته ای است
Strange to say he was not kI'lled.
U
عجب آنکه کشته نشد
to have ones gruel
U
شکست خوردن کشته شدن
They were all either kI'lled ou taken prisoners .
U
همگی آنها کشته یا گرفتا رشدند
I was literally ( nearly , almost ) kI'lled . I was within an ace of being kI'lled.
U
چیزی نمانده بود کشته بشوم
hydra
U
مار 9 سری که بدست هرکول کشته شده
to spray a tree
U
داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
He was killed when his parachute malfunctioned.
U
بخاطر اینکه چترش کار نکرد
[عیب فنی داشت]
او
[مرد]
کشته شد.
oldster
U
ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
to be assassinated
U
ترور شدن
[کشته شدن]
[به قتل رسانده شدن]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com