Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
couch potato
U
کسی که همیشه در خانه بیکار می نشیند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
absolute address
U
مرجع صفحه گسترده که همیشه به یک خانه اشاره میکند حتی اگر به محل دیگر کپی شود
everblooming
U
همیشه بهار همیشه شکوفا
evergreens
U
همیشه سبز همیشه بهار
evergreen
U
همیشه سبز همیشه بهار
bencher
U
کسی که بر مسند قضاوت می نشیند
sitters
U
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
That which cometh from the heart will go to the he.
<proverb>
U
سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
sitter
U
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
outside passenger
U
مسافری که بیرون یا بالای دلیجان می نشیند
lady help
U
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
U
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
U
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
U
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
U
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
unemployment
U
بیکار
deedless
U
بیکار
actionless
U
بیکار
idlest
U
بیکار
idles
U
بیکار
unemployed
U
بیکار
idled
U
بیکار
idle
U
بیکار
at a loose end
U
بیکار
disengaged
U
بیکار
vacant
U
بیکار
workless
U
بیکار
at leisure
U
بیکار
out of work
U
بیکار
jobless
U
بیکار
out of employment
U
بیکار
out of employ
U
بیکار
hen and chickens
U
همیشه بهار همیشه بهار باغی
toft
U
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
tricotine
U
پارچه زبر لباسی خانه خانه
homebody
U
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
honeycombs
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
houndstooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycomb
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door
U
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
hound's tooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
layoff
U
بیکار سازی
bummer
U
ادم بیکار
an idel capital
U
سرمایه بیکار
idlest
U
بیکار شدن
idless
U
بیکار ایستادگی
layoffs
U
بیکار سازی
idle cash
U
پول بیکار
idle balance
U
مانده بیکار
gentleman at large
U
قای بیکار
clearance
U
فضای بیکار
idle reserves
U
ذخائر بیکار
idle capacity
U
فرفیت بیکار
to lie d.
U
بیکار ماندن
idled
U
بیکار شدن
idles
U
بیکار شدن
unused resources
U
منابع بیکار
idle
U
بیکار شدن
Honey comb design
U
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
idlers
U
ادم بیکار و تنبل
idler
U
ادم بیکار و تنبل
blellum
U
ادم بیکار وتنبل
without a job
<adj.>
U
بیکار
[بدون کار]
demurrage
U
خسارت بیکار ماندگی
unemployed
<adj.>
U
بیکار
[بدون کار]
an idle pupil
U
شاگرد بیکار یا تنبل
cellular
U
لانه زنبوری خانه خانه
bagnio
U
فاحشه خانه جنده خانه
garde manger
U
سرد خانه اشپز خانه
weigh house
U
قپاندار خانه ترازودار خانه
dead stock
U
موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
i do not know your house
U
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cell
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formula
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranges
U
یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb
U
خانه خانه کردن
ranged
U
یک خانه یا تعدادی خانه
range
U
یک خانه یا تعدادی خانه
ever-
U
همیشه
year in year out
U
همیشه
ever
U
همیشه
frequenter
U
همیشه رو
for evermore
U
همیشه
for ever and aday
U
همیشه
evermore
U
همیشه
eer
U
همیشه
always
U
همیشه
sempre
U
همیشه
any time
<adv.>
U
همیشه
at any time
<adv.>
U
همیشه
incessantly
U
همیشه
anytime
<adv.>
U
همیشه
at all hours
<adv.>
U
همیشه
at all times
U
همیشه
ay
U
همیشه
alway
U
همیشه
everywhen
U
همیشه
ayŠaye
U
همیشه
foreverness
U
برای همیشه
marigold
U
گل همیشه بهار
marigolds
U
گل همیشه بهار
infinite time
U
برای همیشه
aeon
U
برای همیشه
forever
U
برای همیشه
evermore
U
برای همیشه
still
U
راکد همیشه
sinedie
U
برای همیشه
once and for all
<idiom>
U
برای همیشه
forever and a day
<idiom>
U
برای همیشه
tipple
U
همیشه نوشیدن
tippled
U
همیشه نوشیدن
tipples
U
همیشه نوشیدن
tippling
U
همیشه نوشیدن
resident
U
که همیشه درکامپیوتراست
residents
U
که همیشه درکامپیوتراست
ad infinitum
U
برای همیشه
stills
U
راکد همیشه
stillest
U
راکد همیشه
stiller
U
راکد همیشه
permafrost
U
همیشه یخبسته
immortality
U
برای همیشه
eternality
U
برای همیشه
dead load
U
همیشه بار
ay
U
برای همیشه
as usual
U
مانند همیشه
amaranth
U
همیشه بهار
calendula
U
گل همیشه بهار
love lies bleeding
U
گل همیشه بهار
immortally
U
تا جاودان همیشه
on tap
<adj.>
U
همیشه در دسترس
adinfinitum
U
برای همیشه
eternity
U
برای همیشه
perpetuity
U
برای همیشه
sempiternity
U
برای همیشه
forever
U
برای همیشه
for good
U
برای همیشه
as ever
U
مانند همیشه
insenescible
U
همیشه جوان
demurrage
U
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
the house is in my possession
U
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
for good
<idiom>
U
برای همیشه ،پایدار
for keeps
<idiom>
U
تا ابد ،برای همیشه
evergreen trees
U
درختان همیشه سبز
chucker
U
پرتابگر همیشه خطازن
japanese andromeda
U
بوته همیشه سبزاسیایی
positive definite matrix
U
ماتریس همیشه مثبت
at someone's beck and call
<idiom>
U
همیشه آماده پذیرایی
i always photograph badly
U
عکس من همیشه بد در می اید
i have got him on my brain
U
همیشه به اوفکر میکنم
I always stick to my word.
U
من همیشه سر حرفم می ایستم
as ... as ever
<adv.>
U
آنطور ... مثل همیشه
[سابق]
abjures
U
برای همیشه ترک گفتن
abjured
U
برای همیشه ترک گفتن
to get straight A's
U
همه درسها را
[همیشه]
۲۰ گرفتن
she always had her way
U
همیشه موافق میل اوعمل می شد
He always gives in to his wife.
U
همیشه تسلیم زنش است
temporarily
U
برای زمان مشخص یا نه همیشه
I always fulfil my promises .
U
من همیشه به قولم عمل می کنم
to always look for things to find fault with
U
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
cast the first stone
<idiom>
U
همیشه آماده جنگیدن است
go steady
<idiom>
U
همیشه بایک نفر قرارگذاشتن
exceptional
U
متفاوت ونه مثل همیشه
The shell does not always contain a pearl.
<proverb>
U
همیشه در صدف گوهر نباشد .
abjuring
U
برای همیشه ترک گفتن
abjure
U
برای همیشه ترک گفتن
to pledge one's troth
U
قول همیشه وفادار را دادن
never to be at a loss for an answer
U
همیشه حاضر جواب بودن
jitterbug
U
آدم همیشه نگران و دلواپس
panicky person
U
آدم همیشه نگران و دلواپس
Sara always wanted a puppy.
U
سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
non scrollable
U
که همیشه نمایش داده میشود.
perennially
U
بطور ماندگاریا دائمی همیشه
nervous Nelly
U
آدم همیشه نگران و دلواپس
in a rut
<idiom>
U
همیشه کار مشابه انجام دادن
He has always lived there.
U
او همیشه آنجا زندگی کرده است.
give someone the benefit of the doubt
<idiom>
U
همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
I am always ready to help my friends.
U
همیشه حاضرم بدوستانم کمک کنم
eager beaver
<idiom>
U
شخص همیشه داوطلب کار اضافه
I always make a point of being on time . I always try to be punctual .
U
همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
She is always making trouble for her friends.
U
همیشه برای دوستانش درد سر بوده
A bad workman always blames his tools.
<proverb>
U
کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
It is yours for keeps .
U
این برای همیشه پیش خودت باشد
date
U
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
A constant guest is never welcome .
<proverb>
U
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
on tap
<adj.>
U
همیشه آماده
[برای ریختن از شیره بشکه]
dates
U
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
warm up
U
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
solid
U
خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
danger warning level
U
مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
man a bout town
U
ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
permanently
U
انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
He is trying to prove himself all the time.
U
او
[مرد]
همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
to always find something to gripe about
U
همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
he is always a little peculiar
U
او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
solids
U
خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
suspend
U
معلق کردن موقتا بیکار کردن
suspending
U
معلق کردن موقتا بیکار کردن
suspends
U
معلق کردن موقتا بیکار کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com