English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To leave someone in the lurch . U کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hard hyphen U خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
mismatch U ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
LUT U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
lay off <idiom> U به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
To leave behinde. U جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch U کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
demands U نیاز
self sufficing U بی نیاز
needless U بی نیاز
need U نیاز
want U نیاز
need U نیاز
requirement U نیاز
demand U نیاز
demand U نیاز
needed U نیاز
self-sufficient U بی نیاز
demanded U نیاز
needing U نیاز
requirement U نیاز
at dark U هنگام شب
timed U هنگام
oestrum U هنگام
at nightfall U شب هنگام
at night U شب هنگام
times U هنگام
during U هنگام
nightfall U شب هنگام
night season U هنگام شب
nighttide U شب هنگام
gamut U هنگام
night season U شب هنگام
night tide U هنگام شب
time U هنگام
terming U هنگام
seasoned U هنگام
night-time U هنگام شب
season U هنگام
night time U هنگام شب
at the same moment U در آن هنگام
termed U هنگام
term U هنگام
seasons U هنگام
moment U هنگام
moments U هنگام
social need U نیاز اجتماعی
self-explanatory U بی نیاز از توصیف
necessity U نیاز نیازمندی
sweet nothings U راز و نیاز
capital requirement U نیاز سرمایه
wanted U نقصان نیاز
demanded U نیاز احتیاج
succorance need U نیاز مهرطلبی
self contained U برون بی نیاز
self explaining U بی نیاز از توصیف
structural requirement U نیاز استاتیکی
self explanatory U بی نیاز از توصیف
demand U نیاز احتیاج
demands U نیاز احتیاج
nurturance need U نیاز مهرورزی
quasi need U شبه نیاز
n affiliation U نیاز پیوندجویی
prerequisite U پیش نیاز
prerequisites U پیش نیاز
affiliation need U نیاز پیوندجویی
self-evident U بی نیاز از اثبات
n achievement U نیاز پیشرفت
construction need U نیاز سازندگی
achievement need U نیاز پیشرفت
urgency of need U ضرورت نیاز
cognizance need U نیاز شناخت
need gratification U ارضای نیاز
manifest need U نیاز اشکار
requirement U مورد نیاز
felt need U نیاز هشیار
agamic U بی نیاز ازتخم نر
want U نقصان نیاز
teatime U هنگام چای
to die in harness U هنگام کار
here's to you U هنگام نوشیدن
playtime U هنگام بازی
translate time U هنگام ترجمه
dusk U هنگام غروب
hard times U هنگام تنگدستی
wintertime U هنگام زمستان
summertime U هنگام تابستان
on seeing him U هنگام دیدن او
binding time U هنگام انقیاد
meal time U هنگام غذاخوری
execution time U هنگام اجرا
on occasion U هنگام لزوم
updates U به هنگام دراوردن
updated U به هنگام دراوردن
update U به هنگام دراوردن
on arrival U هنگام ورود
when entering U هنگام ورود
daytide U هنگام روز
daytime U هنگام روز
in case of emergency U هنگام اضطرار
at mess U هنگام خوردن
inprocess U هنگام کار
at noon U هنگام فهر
compile time U هنگام همگردانی
at one's leisure U هنگام فراغت
spring time U هنگام بهار
hexachord U هنگام شش بردهای
in U درفرف هنگام
in- U درفرف هنگام
custom ROM U مین نیاز مشتری
criminal court U راز و نیاز کردن
lime requirement U اهک مورد نیاز
defendance need U نیاز خویشتن پایی
dominance need U نیاز سلطه گری
c.o.d U نیاز شیمیایی به اکسیژن
self sufficient U مستغنی بی نیاز از غیر
reserve requirements U ذخائر مورد نیاز
chemical oxygen demand U نیاز شیمیایی اکسیژن
need press theory U نظریه نیاز- فشار
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
deference need U نیاز دنباله روی
floor space occupied U فضای مورد نیاز
obviated U رفع نیاز کردن
obviate U رفع نیاز کردن
obviates U رفع نیاز کردن
obviating U رفع نیاز کردن
chevy U فریاد هنگام شکار
hard-bitten U سخت هنگام جنگ
ortive U وابسته به هنگام طلوع
red handed U هنگام ارتکاب جنایت
parthian glance U نگاه هنگام جدایی
it puckered up in sewing U هنگام دوختن جمع شد
dewfall U هنگام ریزش شبنم
cash on delivery U پرداخت هنگام تحویل
to brush over U هنگام عبورپوز زدن
therewith U دران هنگام بدانوسیله
night U شب هنگام برنامه شبانه
then U انگاه دران هنگام
batfowl U هنگام شب مرغ را شکارکردن
when it came to a push U چون هنگام کوشش
d. wish U خواهش هنگام مردن
landing weight U وزن با هنگام تخلیه
nooning U هنگام فهر ناهار
nights U شب هنگام برنامه شبانه
damage in transit U خسارت در هنگام ترانزیت
in the case of traffic jam [congestion] U هنگام راهبندان سنگین
postfix U و نیاز به کروشه را از بین می برد.
notations U و دیگر نیاز به کروشه نیست
notation U و دیگر نیاز به کروشه نیست
requiring U نیاز داشتن لازم بودن
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
required supply rate U نواخت مهمات مورد نیاز
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
requires U نیاز داشتن لازم بودن
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
required U نیاز داشتن لازم بودن
bank capital requirement U سرمایه مورد نیاز بانک
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
iam in bad U بسیار نیاز مند هشتم
requirements U آنچه مورد نیاز است
overproduce U بیش ازفرفیت یا نیاز تولیدکردن
addressing U بدون نیاز به موارد خاص
combat essential U مورد نیاز حتمی رزمی
post free U بدون نیاز به تمبر زدن
netblock U ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
common goods U کالای مورد نیاز عموم
require U نیاز داشتن لازم بودن
damaged in transit U صدمه دیده هنگام ترانزیت
invigilated U شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilating U شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
natural form U وضع بدن هنگام تیراندازی
coronation oath U سوگند هنگام تاج گذاری
opens U وضع زه هنگام کشیده شدن
chanty U سرود ملوانان هنگام کار
open U وضع زه هنگام کشیده شدن
opened U وضع زه هنگام کشیده شدن
chantey U سرود ملوانان هنگام کار
milter U ماهی نر هنگام تخم ریزی
harvests U هنگام درو وقت خرمن
invigilates U شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
smack U ضربه محکم در هنگام ابشار
harvest festival U جشن سپاسگزاری هنگام درو)
demand report U گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
high time U هنگام خوشی وعیش ونوش
landed weight U وزن کالا هنگام تخلیه
harvested U هنگام درو وقت خرمن
to take counsel of one'spillow U شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
smacked U ضربه محکم در هنگام ابشار
strikers U توپ زن هنگام دفاع از میله
escaped water U تلفات اب هنگام بهره برداری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com