Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
griper
U
کسیکه مرتب شکایت میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
sort
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
pages
U
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
page
U
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
paged
U
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
regenerator
U
وسیلهای که در ارتباطات استفاده میشود و سیگنال دریافتی را مرتب میکند و ارسال میکند. و برای گشترش محدوده شبکه به کار می روند
wonder worker
U
کسیکه معجزه میکند
watchers
U
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
lobbyer
U
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
waxer
U
کسیکه موم مالی میکند
fruitarian
U
کسیکه با میوه زندگی میکند .
watcher
U
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
sweaters
U
کسیکه عرق میکند پلوور
falconer
U
کسیکه با شاهین شکار میکند
symposiarch
U
کسیکه جلسهای را اداره میکند
speller
U
کسیکه لغت را هجی میکند
symposiast
U
کسیکه در بزم شرکت میکند
falconers
U
کسیکه با شاهین شکار میکند
sweater
U
کسیکه عرق میکند پلوور
lobbyists
U
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyist
U
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
demonstrationist
U
کسیکه درنمایش هاوتظاهرات انبازی میکند
air controlman
U
کسیکه حرکت هواپیما را کنترل میکند
bedder
U
لله کسیکه بچه را خواب میکند
garreteer
U
کسیکه دراطاق زیرشیروانی زندگانی میکند
engrosser
U
کسیکه اسنادرابخط درشت پاکنویس میکند
lumberjacks
U
کسیکه الوار وتیر اره میکند
lumberjack
U
کسیکه الوار وتیر اره میکند
spoilsport
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
dragsman
U
لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
end gatherer
U
کسیکه اشغال پشم راجمع میکند
spoilsports
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
whitener
U
شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
progress chaser
U
کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
colonist
U
کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
knobbler
U
کسیکه سنگ را ازگره صاف میکند
wool stapler
U
کسیکه تجارت پشم خام میکند
colonists
U
کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
arsonist
U
کسیکه عمدا ایجاد حریق میکند
moonlighter
U
کسیکه بطور قاچاقی کار میکند
circumnavigation
U
کسیکه دورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
jawsmith
U
کسیکه با محبت زیاد مردم فریبی میکند
documentarian
U
کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
winnower
U
کسیکه باد افشانی میکند ماشین بوجاری
wine taster
U
کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
disseisor
U
کسیکه دیگری را ازتصرف ملک خودمحروم میکند
wire dancer
U
کسیکه که روی سیم میرقصد و بازی میکند
foundationer
U
کسیکه ازدرامدبنگاه وقف شدهای زندگی میکند
quarterfinalist
U
کسیکه در مسابقه یک چهارم نهایی شرکت میکند
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
inlander
U
کسیکه درون کشور یا دورازمرز زندگی میکند
gauger
U
کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
itemizer
U
کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
wiseacre
U
کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
wise acre
U
کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
paragraphist
U
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
multitudinist
U
کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
rigorist
U
کسیکه در قوانین مذهبی زیادسخت گیری ودقت میکند
swamper
U
ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
occidentalist
U
کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
sort generator
U
برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند
thaumaturge
U
کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
ultraist
U
کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
impulsive
U
کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
private d.
U
کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
barker
U
پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
manager
U
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
microsoft
U
فکس و پیام های شبکه دریافتی و ارسالی به PL را مرتب میکند
queue
U
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queueing
U
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queued
U
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queues
U
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
managers
U
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
back-seat drivers
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
minor sort key
U
یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
international standards organization
U
سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
formatter
U
سخت تافزار یا نرم افزاری که متن را طبق قواعد مشخصی مرتب میکند
groundhopper
[British English]
U
طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور
[از خانه]
تیم خود را دیدار میکند.
planners
U
برنامه نرم افزاری که قرار ملاقاتها و جلسههای مهم را ضبط و مرتب میکند به یک روش مط لوب
planner
U
برنامه نرم افزاری که قرار ملاقاتها و جلسههای مهم را ضبط و مرتب میکند به یک روش مط لوب
lamber
U
کسیکه میش را هنگام زاییدن توجه میکند میشی که درحال زاییدن است
text
U
برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه
texts
U
برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
urbanite
U
کسیکه در شهر زندگی میکند شهر نشین
supervisors
U
ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
supervisor
U
ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
references
U
دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
reference
U
دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
merge sorting algorithm
U
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchanging
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
mail server
U
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
filing
U
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
sorted
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
externals
U
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
U
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
bubble sort
U
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
dump
U
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
grievance
U
شکایت
moan
U
شکایت
complaint
U
شکایت
plaint
U
شکایت
protest
U
شکایت
protesting
U
شکایت
i heard him
U
شکایت
gripe
U
شکایت
moaning
U
شکایت
moans
U
شکایت
groaning
U
شکایت
groans
U
شکایت
groaned
U
شکایت
protests
U
شکایت
moaned
U
شکایت
groan
U
شکایت
plaints
U
شکایت
protested
U
شکایت
sues
U
شکایت کردن
complained
U
شکایت کردن
suing
U
شکایت کردن
murmuring
U
شکایت شایعات
murmured
U
شکایت شایعات
sued
U
شکایت کردن
murmur
U
شکایت شایعات
to lodge a complaint
U
شکایت کردن
sue
U
شکایت کردن
complain
U
شکایت کردن
lodge an a appeal
U
شکایت کردن
lodge a complaint
U
شکایت کردن
bitches
U
شکایت کردن
denunciation
U
اتهام شکایت
discontent
U
گله شکایت
bitched
U
شکایت کردن
complains
U
شکایت کردن
grumblingly
U
شکایت کنان
bitch
U
شکایت کردن
bitching
U
شکایت کردن
complaining against injustice
U
شکایت کردن
denunciations
U
اتهام شکایت
murmurs
U
شکایت شایعات
gravamen
U
اصل شکایت
complaining
U
شکایت کردن
grievance
U
موضوع شکایت
cross bill
U
شکایت متقابل
repeater
U
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
squawk about
<idiom>
U
شکایت درموردچیزی داشتن
gravamen
U
شکایت رسمی شکوائیه
grounded (his complaint was not grounded
U
شکایت او بی اساس بود
repine
U
شکایت کردن شکوه
suing
U
به دادگاه شکایت کردن
there is no ground for his complaint
U
شکایت او بیمورد است
To lodge a complaint .
U
درمقام شکایت بر آمدن
petition
U
شکایت کردن دادخواست
he complained with reason
U
بیخود شکایت نمیکرد
Stop complaining.
U
[اینقدر]
شکایت نکن.
i hear him complain
U
میشنوم که شکایت می کنند
petitioned
U
شکایت کردن دادخواست
petitions
U
شکایت کردن دادخواست
petitioning
U
شکایت کردن دادخواست
sue
U
به دادگاه شکایت کردن
sued
U
به دادگاه شکایت کردن
sues
U
به دادگاه شکایت کردن
format
U
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats
U
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
look a gift horse in the mouth
<idiom>
U
شکایت از هدیهای که کامل نیست
rumbled
U
چیز پرسر و صدا شکایت
rumble
U
چیز پرسر و صدا شکایت
to inform against someone
U
شکایت پیش کسی بردن
inform against someone
U
از دست کسی شکایت کردن
take one's own medicine
<idiom>
U
پذیرش محاکمه بدون شکایت
rumbles
U
چیز پرسر و صدا شکایت
fin de non recevoir
U
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
to redress any one's grievance
U
شکایت ونگرانی کسی رارفع کردن
have a bone to pick
U
بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
to rumble on
[British E]
U
ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
cry over spilt milk
<idiom>
U
شکایت وناله از چیزی که بتازگی اتفاق افتاده
to sue somebody for libel
[slander]
U
از کسی برای افترا
[تهمت]
شکایت کردن
[حقوق]
to report somebody
[to the police]
for breach of the peace
U
از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن
[به پلیس]
شکایت کردن
fault
U
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
edit
U
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
controllers
U
را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
controller
U
را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
edited
U
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
faulted
U
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
scsi
U
بیت ارسال داده را پشتیبانی میکند و وسایل را کنترل میکند
faults
U
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com