English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i went past the house U از پهلوی ان خانه رد شدم
jailŠetc U کسیکه زندان خانه اوشده است
prison bird U کسیکه زندان خانه او شده است
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
range U یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb U خانه خانه کردن
my neighbour at dinner U کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
materfamilias U زن خانه
domiciles U خانه
honeycomb U خانه خانه
domicile U خانه
her house U خانه ان زن
double-fronted U خانه دو در
honeycombs U خانه خانه
her house U خانه اش
housing U خانه ها
furnace house U خانه
pigeon-holes U خانه
pigeon-hole U خانه
pigeon hole U خانه
shacks U خانه
cellulated U خانه خانه
tersellated U خانه خانه
quarterage U خانه
cloisonne U خانه خانه
cell U خانه
shack U خانه
pieds-a-terre U خانه
pied-a-terre U خانه
houseroom U جا در خانه
rooms U خانه
alveolate U خانه خانه
room U خانه
cells U خانه
within doors U در خانه
cellular U خانه خانه
socket خانه
i was under his roof U در خانه
roommates U هم خانه
roommate U هم خانه
house U خانه
lodges U خانه
housed U خانه
lodged U خانه
door to door U خانه به خانه
door-to-door U خانه به خانه
home U خانه
houseless U بی خانه
homes U خانه
lodge U خانه
unsheltered <adj.> U بی خانه
sockets U خانه
dwelling U خانه
dwellings U خانه
lares U خانه
lar U خانه
checkered U خانه خانه
houses U خانه
dacha U خانه ییلاقی
frater U سفره خانه
grummet U شاگرد خانه
gynaeceum U خانه اندرونی
domicil U مقر خانه
disorderly house U فاحشه خانه
domatophobia U خانه هراسی
delivery to the home U تحویل در خانه
homemaker U خانه دار
dishouse U بی خانه کردن
homebred U خانه پرورده
earth house U خانه زیرزمینی
disorderly house U خانه بدنام
custom house U گمرک خانه
goodwife U کدبانوی خانه
house top U بام خانه
fuse block U خانه فیوز
house work U خانه داری
dwelling house U خانه مسکونی
gambling house U قمار خانه
gaming house U قمار خانه
dwelling construction U خانه سازی
door lock U کلید خانه
home born U خانه زاد
domiciliate U خانه مسکن
house to let U خانه اجارهای
house to get U خانه اجارهای
domiciliary U مربوط به خانه
house agent U دلال خانه
freemasons hall U فراموش خانه
coach house U کالسکه خانه
farmhouses U خانه رعیتی
mobile home U خانه متحرک
mobile homes U خانه متحرک
domestic U خانه دار
boy U خانه شاگرد
boys U خانه شاگرد
furniture U اثاث خانه
cottage U خانه روستایی
cottages U خانه روستایی
houseboat U خانه قایقی
houseboats U خانه قایقی
refineries U تصفیه خانه
refinery U تصفیه خانه
schoolhouse U خانه مدیراموزشگاه
farmhouse U خانه رعیتی
farm house U خانه رعیتی
homework U تکلیف خانه
armouries U اسلحه خانه
armoury U اسلحه خانه
pantries U ابدار خانه
pantry U ابدار خانه
eye socket [خانه چشم]
housemother U زن صاحب خانه
housemothers U زن صاحب خانه
laundries U رختشوی خانه
laundry U رختشوی خانه
matron U زن خانه دار
matrons U زن خانه دار
economical U خانه دار
thrift U خانه داری
statehouse U خانه ملت
statehouses U خانه ملت
schoolhouses U خانه مدیراموزشگاه
canteen U سفره خانه
bookbindery U صحاف خانه
bordel U فاحشه خانه
brick yard U اجرپز خانه
butler pantry U ابدار خانه
cabana U خانه کوچک
camera obscura U تاریک خانه
caserne U سرباز خانه
chancery U دفتر خانه
chequer U خانه شطرنج
chop house U خوراک خانه
pesthouse U خسته خانه
coach house U درشکه خانه
coffee house U قهوه خانه
coffee room U خوارک خانه
coffee shop U قهوه خانه
coffeehouse U قهوه خانه
bindery U صحاف خانه
bawdy house U فاحشه خانه
canteens U سفره خانه
observatories U رصد خانه
observatory U رصد خانه
menage U خانه داری
builder U خانه ساز
builders U خانه ساز
department U وزارت خانه
departments U وزارت خانه
active cell U خانه کاری
alveolus U شش خانه حبابچه
armory U اسلحه خانه
baby house U عروسک خانه
bawdy house U جنده خانه
convalescent home U نقاهت خانه
boathouses U قایق خانه
bastel U خانه مستحکم
bastle U خانه مستحکم
bell-cote U ناقوس خانه
bell-gable U ناقوس خانه
bangaloid growth U خانه ییلاقی
checker U خانه شطرنج
colombarium U کبوتر خانه
double-pile house U خانه دو خوابه
English cottage U خانه ویلایی
farm-house U خانه رعیتی
hermitage U خانه زاهد
out <adv.> U بیرون از خانه
almshouse U یتیم خانه
The house burned down . U خانه سوخت
home-grown U محصول خانه
homeowner U صاحب خانه
homeowners U صاحب خانه
house arrest U بازداشت در خانه
houseboy U خانه شاگرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com