Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gatecrasher
U
کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
gatecrashers
U
کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
uninvited
U
دعوت نشده
unbidden
U
دعوت نشده
night walker
U
کسیکه در خواب راه میرود
nightwalker
U
کسیکه شب در خواب راه میرود
somnambulistic
U
کسیکه درخواب راه میرود
weekender
U
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
remittance man
U
کسیکه بامید دریافت پول ازکسان خود بغربت میرود
somnambulist
U
کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
unpremediated
U
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unbaoked
U
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unbroke
U
رام نشده سوقان گیری نشده
unborn
U
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
uncommitted
U
غیر متعهد نشده تعهد نشده
undisciplined
U
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unobligated
U
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unresolved
U
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unpicked
U
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unsought
U
جستجو نشده کشف نشده
undirected
U
رهبری نشده راهنمایی نشده
uncharged
U
محسوب نشده رسمامتهم نشده
unredeemed
U
جبران نشده سبک نشده
irredenta
U
انجام نشده جبران نشده
unset
U
جایگزین نشده جاانداخته نشده
inconsummate
U
تکمیل نشده انجام نشده
untried
U
امتحان نشده محاکمه نشده
unsifted
U
الک نشده رسیدگی نشده
unasked
U
خواسته نشده پرسیده نشده
unintended saving
U
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete
U
انجام نشده پر نشده
unintended investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
U
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
summonsing
U
دعوت
calling
U
دعوت
summonsed
U
دعوت
summon
U
دعوت
summonses
U
دعوت
bidding
U
دعوت
summoned
U
دعوت
invitation
U
دعوت
summons
U
دعوت
invitations
U
دعوت
to invite
[to]
U
دعوت کردن
[به]
caller
U
دعوت کننده
callers
U
دعوت کننده
to call in
U
دعوت کردن
invitation to tender
U
دعوت به مناقصه
invitation to tender
U
دعوت به مزایده
invitation to treat
U
دعوت به معامله
invitation to treat
U
دعوت به مذاکره
invitatory
U
متضمن دعوت
convocator
U
دعوت کننده
letter of invitation
U
رقعه دعوت
boarding call
U
دعوت به بازدید
letter of invitation
U
دعوت نامه
invite
U
دعوت کردن
invited
U
دعوت کردن
invites
U
دعوت کردن
asks
U
دعوت کردن
ask
U
دعوت کردن
asked
U
دعوت کردن
asking
U
دعوت کردن
challenge
U
دعوت بجنگ
conference call
U
دعوت به سخنرانی
challenged
U
دعوت بجنگ
challenges
U
دعوت بجنگ
convocate
U
دعوت کردن
I am invited tonight of all nights .
U
دعوت شدم آن هم امشب
to proffer an invitation
U
رسما دعوت کردن
tender notice
U
اگهی دعوت به مناقصه
invitee
U
شخص دعوت شده
defiance
U
دعوت به جنگ بی اعتنایی
gauntlet
U
دستکش اهنی دعوت بمبارزه
gauntlets
U
دستکش اهنی دعوت بمبارزه
rain check
U
نوید یا قول دعوت بعدی
to throw down the glove
U
بجنگ تن بتن دعوت کردن
to fling down the gauntlet
U
بجنگ تن بتن دعوت کردن
to crash in
[to a party]
U
بدون دعوت وارد شدن
invite to tender
U
دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
to barge in
U
بدون دعوت وارد شدن
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque).
U
باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
the train runs without a stop
U
میرود
i had no idea he was going
U
که او میرود
he is going
U
میرود
call a metting
U
تعیین وقت و دعوت برای جلسه
have over
<idiom>
U
شخصی را به خانه خود دعوت کردن
to bechon to a person to come
U
اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
to take a rain check
[ raincheck]
on an offer
[American E]
U
رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
I'd like to ask her out.
U
من دوست داشتم او
[زن]
را به بیرون دعوت کنم.
gantlope
U
باند برای دست دعوت به مارزه
gantelope
U
باند برای دست دعوت به مبارزه
crash the gate
<idiom>
U
بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
to disinvite somebody from an event
U
دعوت
[نامه]
کسی به جشنی را پس گرفتن
to withdraw the invitation to an event
U
دعوت
[نامه]
کسی به جشنی را پس گرفتن
I accept your invitation most gratefully . I accept your invitation and regard it as a favour .
U
دعوت شما را با منت قبول می کنم
treat someone
<idiom>
U
پول کسی را پرداختن ،دعوت کردن
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
the probability is
U
احتمال میرود
presumedly
U
احتمال میرود
if he goes
U
اگر او میرود
it wont wash
U
اگرانرابشویندرنگش میرود
repondez s'il vous plait
[RSVP]
U
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
convoke
U
برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
pax britannica
U
اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
raise a fuss
<idiom>
U
قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
please reply
U
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
in all probability
U
احتمال کلی میرود
neck or nothing
U
یا سر میرود یا کلاه می اید
bleeders
U
کسی که خونش میرود
bleeder
U
کسی که خونش میرود
saltigrade
U
کارتنهای که باجست وخیزراه میرود
apostrophe
U
که درموارد زیر بکار میرود
it promisews to be easy
U
امید میرود اسان باشد
the scale preponderates
U
کفه ترازو پایین میرود
apostrophes
U
که درموارد زیر بکار میرود
such goods will sell very high
U
اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
moviegoer
U
کسی که اغلب به سینما میرود
grifter
U
فروشندهای که بهمراه سیرک میرود
Does this train go to ... ?
آیا این قطار به ... میرود؟
where does this road lead to
U
این راه بکجا میرود
cat burglar
<idiom>
U
دزدی که از دیوار بالا میرود
moviegoers
U
کسی که اغلب به سینما میرود
indiaman
U
کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
churchgoer
U
کسی که مرتب به کلیسا میرود
churchgoers
U
کسی که مرتب به کلیسا میرود
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Where does this road lead to?
U
این جاده به کجا میرود؟
he made a show of goung
U
چنان وانمودکردکه گویی میرود
master tournament
U
مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
I fiddled afew invitation cards.
U
باهر کلکی بود چند تا کارت دعوت گیر آوردم
chaperones
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
pneumatometer
U
الت سنجش هوایی که در یک دم به شش فرو میرود
playgoer
U
ادمی که قالبا بنمایش میرود نمایشرو
She will only date you if you ...
U
او
[زن]
فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
lapboard
U
تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
day-tripper
U
کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
lampron
U
چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
companion ladder
U
نردبانی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
day-trippers
U
کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
studs
U
زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
companion hatchway
U
راهی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
lakh
U
سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
chaperon
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
fuller's earth
U
خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
Which bus goes to the town centre?
U
کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
When is the bus to Pimlico?
U
چه وقت اتوبوس به شهر پیملیکو میرود؟
chaperone
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
it may be presumed that
U
احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
chaperons
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
crosse
U
چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
bathometer
U
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
he walks as if he were drunk
U
چنان راه میرود که گویی مست است
bay leaf
U
برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
sneaker
U
کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
parotid duct
U
لولهای که از غده بنا گوشی بدهان میرود
fucus
U
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
dacoit
U
راهزن سلاحدارهندی یابرمهای که بادسته راهزنان میرود
blacktop
U
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
boring tubes
U
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
sneakers
U
کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
toddy
U
شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
baby siphon
U
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
toddies
U
شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
shirt-tail
U
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
breaking point
U
سرحدی که پس از آن شخص اختیاراز دست میدهد و یا از جا در میرود
shirt-tails
U
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
wisha
U
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
deliver the goods
<idiom>
U
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
to ask somebody out for dinner
U
کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن
[بیشتر دوست دختر و پسر]
nuggar
U
بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
inoculum
U
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
jacana
U
پرنده پا دراز و پنجه بزرگ مکزیکی که در اب راه میرود
gasogene
U
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
man a bout town
U
ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
property master
U
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
hypodermic syringe
U
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
mudflat
U
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
balbriggan
U
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
baseboard
U
چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
propety man
U
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
aniseed
U
تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
aquaplane
U
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
mudflats
U
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
flag stones
U
تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
windlasses
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
in flagrante delicto
U
شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود
[قانون]
stop bath
U
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
kelvin tube
U
لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
dental floss
U
نخی که برای پاک کردن فواصل بین دندانهابکار میرود
manrope
U
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
mashy
U
نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
windlass
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
roller bandage
U
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
poetaster is pejorative word
U
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
Molotov cocktail
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
down
U
پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
drier
U
ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com