English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shoo in U کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
the probability is U احتمال دارد
likelihood U احتمال کلی دارد
in all like U احتمال کلی دارد
the odds are that he will doit U احتمال دارد که انکار را بکند
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
long shot U شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
gigman U کسیکه درشکه تک اسبه دارد
liveryman U کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
jawsmith U کسیکه با محبت زیاد مردم فریبی میکند
color bearer U کسیکه پرچم را درجایگاه نگه می دارد
towhead U کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
bookworm U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
laboratorian U کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
bookworms U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
dipsomaniac U کسیکه میل مفرط بنوشابههای الکلی دارد
weisenheimer U کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
abstainer U پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
wisenheimer U کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
green thumbed U کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
hereditarian U کسیکه عقیده بتوارث تمایلات طبیعی وروحی دارد
natural philosopher U فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
advantaged U کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
negationist U کسیکه عادت دارد همه چیز راانکار یا تکذیب کند
interloper U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
monophysite U کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
interlopers U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
usufructuary U کسیکه از عین ونماات ملک دیگری حق دارد استفاده کند
advowee U کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
nympholept U کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
metaphrast U کسیکه در تبدیل عبارات ادبی یادرتبدیل نظم به نثریانثربه نظم دست دارد
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
ambivert U شخصی که نه زیاد بعالم باطنی توجه دارد نه بعالم خارجی
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
expectancy U احتمال
eventuality U احتمال
likelihood U احتمال
liabilities U احتمال
liability U احتمال
probability U احتمال
expectance U احتمال
possibilities U احتمال
likelihoood U احتمال
like lihood U احتمال
contingencies U احتمال
aptness U احتمال
contingency U احتمال
supposition U احتمال
chancing U احتمال
chances U احتمال
suppositions U احتمال
verisimilitude U احتمال
chanced U احتمال
presumption U احتمال
presumptions U احتمال
chance U احتمال
possibility U احتمال
eventualities U احتمال
probability function U تابع احتمال
transition probability U احتمال انتقال
experimental probability U احتمال تجربی
experimental probability U احتمال ازمایشی
moral certainty U احتمال قوی
transition probability U احتمال جهش
probability of detection U احتمال اکتشاف
probability of detection U احتمال کشف
probability of ionization U احتمال یونش
conditional probability U احتمال مشروط
probability of collision U احتمال برخورد
kill probability U احتمال کشندگی
probability ratio U بهر احتمال
presumption of fraud U احتمال تقلب
probability theory U نظریه احتمال
presumedly U احتمال میرود
There is a 50-50 chance. U احتمال 50-50است
risking U احتمال زیان
contingency U احتمال وقوع
improbability U عدم احتمال
contingencies U احتمال وقوع
on the chance of U نظر به احتمال
risks U احتمال زیان
compound probability U احتمال مرکب
probability of kill U احتمال انهدام
inverisimilitude U عدم احتمال
probability factor U ضریب احتمال
stand a chance <idiom> U احتمال داشتن
risk U احتمال زیان
statistical weight U احتمال ترمودینامیکی
probability distribution U توزیع احتمال
probability curve U منحنی احتمال
probability analysis U احتمال کاوی
unlikelihood U عدم احتمال
probabilism U احتمال گرایی
the probability is U احتمال میرود
odds U احتمال ووقوع
mathematical probability U احتمال ریاضی
risked U احتمال زیان
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
It is quite likely that …. U خیلی احتمال می رود که …
kill probability U احتمال واردکردن تلفات
normal probability curve U منحنی بهنجار احتمال
risked U احتمال زیان یاخطر
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
risk U احتمال زیان و ضرر
radial probability distribution U توزیع احتمال شعاعی
risk U احتمال زیان یاخطر
probability density function U تابع چگالی احتمال
risking U احتمال زیان یاخطر
risked U احتمال زیان و ضرر
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
look for <idiom> U با احتمال فکر کردن
damage threat U احتمال تولید خسارت
worst-case U بدترین وضع یا احتمال
in all probability U احتمال کلی میرود
probability of kill U احتمال از بین رفتن
balances U احتمال رویداد خطا
risks U احتمال زیان و ضرر
probability density U چگالی احتمال [ریاضی]
risking U احتمال زیان و ضرر
balance U احتمال رویداد خطا
risks U احتمال زیان یاخطر
angular probability distribution U توزیع زاویهای احتمال
portative U برنده
cutter U برنده
deferent U برنده
incisive U برنده
foretooth U برنده
winnings U برنده
incisor tooth U برنده
scissile U برنده
incisory U برنده
cutters U برنده
winners U برنده
heuristic U پی برنده
winner U برنده
high proof U برنده
conductive U برنده
discoverer U پی برنده
vehicle U برنده
mutilator U برنده
cutting U برنده
discoverers U پی برنده
trenchant U برنده
winning U برنده
vehicles U برنده
damage threat U منطقه احتمال تولید خسارت
risking U احتمال خطر ریسک کردن
risks U احتمال خطر ریسک کردن
odds-on U دارای احتمال بیش از 5 درصد
single shot hit probability U احتمال اصابت یک گلوله به هدف
risked U احتمال خطر ریسک کردن
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
risk U احتمال خطر ریسک کردن
it is p that he did not go U احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
propulsive U جلو برنده
users U بکار برنده
cutting head U نوک برنده
impeller U پیش برنده
matrolinous U بارث برنده
impellor U پیش برنده
lacerative U برنده یا درنده
promoter U پیش برنده
promoters U پیش برنده
dark horses U برنده غیرمترقبه
shoo-in <idiom> U برنده مطلق
victor U برنده مسابقه
victors U برنده مسابقه
medalist U برنده مدال
dark horse U برنده غیرمترقبه
heiresses U ارث برنده زن
heiress U ارث برنده زن
resolutive U تحلیل برنده
uptake U بالا برنده
deferent U بیرون برنده
user U بکار برنده
incisively U بطور برنده
wearing U تحلیل برنده
medalists U برنده مدال
perseus U برنده سر دیو
contender U برنده احتمالی
prizewinner U برنده جایزه
prizer U برنده جایزه
contenders U برنده احتمالی
outpoint U برنده با امتیاز
decision U برنده با امتیاز
uplifter U بالا برنده
gonfalonier U برنده پرچم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com