English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intellectualist U کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polyhistor U دانش بسیار
it is very important U بسیار اهمیت دارد
cubes U بقوه سه رسیدن
cube U بقوه سه رسیدن
straight "A " student U دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
imponderable U بی تعقل
intellectualization U تعقل
imponderables U بی تعقل
intellection U تعقل
wits U قوه تعقل
wit U قوه تعقل
unreasoning U ناقادر به تعقل
secondary U در درجه دوم اهمیت یا کم اهمیت تر از اولین
self contemplation U تعقل در نفس خود
non compos mentis U فاقدقوه تعقل و ادراک
disjunctive U حرف عطفی که بظاهر پیوند میدهدو در معنی جدا میسازد
goodness U میداند
all the world knows U همه کس میداند
nitrobenzene U ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
gospeller U خودراتنهاصاحب انجیل میداند
he proved to know the secret U معلوم شد راز را میداند
he has small greek U کمی یونانی میداند
vlsi U مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- U کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
wittol U مردی که میداند زن او خراب وفاحشه است
peter pence U زکات سالیانه که پیشتربه پاپ میداند
hylotheist U کسیکه خدا و ماده را یکی میداند
peter penny U زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
humoralist U کسیکه ناخوشیهای تن رانتیجه فسادخلطهای چهارگانه میداند
humanitarian U کسی که نوع پرستی را کیش خود میداند
pragamatist U کسیکه عملی بودن هر چیز راضر ر میداند
prehistorian U مورخی که اثار ما قبل تاریخ را خوب میداند
structuralism U بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
of secondary importance U از حیث اهمیت د ردرجه دوم دردرجه دوم اهمیت
inspirationist U کسیکه کتاب مقدس را الهام خدابا وحی میداند
voices U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
printnow letter.doc U DOS یا 2/OS به جای علامت 1% نام فایلی را که تایپ شده است قرار میدهدو DOC.LETTER را روی چاپگر چاپ میکند
voicing U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
pantheism U فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
systematic theology U بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
u.h.f. U بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency U بسامد بسیار بسیار زیاد
atomic theory U فرضیهء اتمی که تمام مواد راترکیبی از ذرات اتم میداند تئوری انفصال ماده
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
framing U یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
polemarch U سرکرده سوم از نه تن سرکرده که خدمات لشگری انجام میداند
neither he nor she know U نه ان مرد میداند نه ان زن این دو تن مرد وزن هیچکدام نمیدانند
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art U بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
sciences U دانش
science U دانش
know how U دانش
cognisance [British] U دانش
knowledge U دانش
understanding U دانش
kenning U دانش
scholarships U دانش
realizing U دانش
realising [British] U دانش
cognition U دانش
wisdom U دانش
knowledge U دانش
scholarship U دانش
gramarey U دانش
gramary U دانش
gramarye U دانش
know-how U دانش
to a knowledge U دانش اندوختن
thermodynamics U دانش دماپویایی
an encourouges of science U دانش پرور
life sciences U دانش زیستی
alumnus U دانش اموخته
scholar U دانش پژوه
scholars U دانش پژوه
to reach for knowledge U دانش کوشیدن
schoolboys U دانش اموز
computer awarness U دانش کامپیوتر
grader U دانش اموز
postgraduate U دانش اموخته
postgraduates U دانش اموخته
schoolfellow U کسب دانش
educating U دانش اموختن
educates U دانش اموختن
in ken U د رحدود دانش
educate U دانش اموختن
erudition U فضل و دانش
schoolboy U دانش اموز
technical know how U دانش فنی
computer literacy U دانش کامپیوتر
polymathy U دانش زیاد
knowledge representation U بازنمود دانش
pansophism U دانش مطلق
learning U دانش یادگیری
patrons of learning U دانش پروران
pupil U دانش اموز
maieutic U دانش مامایی
smattering U دانش سطحی
pupils U دانش اموز
philomath U دانش پرست
life science U دانش زیستی
organum U وسیله دانش
knowledge representation U نمایش دانش
striker U دانش اموز
strikers U دانش اموز
teacher's college U دانش سرا
normal school U دانش سرا
aeronautics U دانش هوانوردی
schooling U کسب دانش
physical science U دانش مادی
ominscience U دانش بی پایان
omniscience U دانش بی پایان
onomastics U دانش نام
knowledge base U پایگاه دانش
academies U انجمن دانش
students U دانش اموز
knowlege representation U نمایش دانش
kith U دانش و معرفت
knowing faculty U قوه دانش
letters U معرفت دانش
knowledge domain U قلمرو دانش
knowledge engineer U مهندسی دانش
photology U دانش روشنایی
academy U انجمن دانش
letter U معرفت دانش
student U دانش اموز
architectonic U دانش معماری
witting U معلومات دانش
treatise U دانش نویسه
treatises U دانش نویسه
To acquire knowledge. U دانش فرا گرفتن
statics U دانش پایداری نیروها
summa U اثار دانش بشری
paleology U دانش چیزهای کهنه
academician U عضو انجمن دانش
old boy U دانش آموز پیشین
aeronautical U مربوط به دانش هوانوردی
nonrated man U دانش اموز دریایی
old boys U دانش آموز پیشین
cardiology U دانش قلب شناسی
metaphsics U نسبت بهشتی و دانش
logic U دانش تفکرات و دلایل
gynecology U دانش امراض زنانه
equivalent knowledge credit U تصدیق دانش علمی
psychologt U دانش قواوکارهای ذهنی
savoir vivre U دانش اداب ومعاشرت
rudimentary knowledge U دانش مقدماتی یا نخستین
reservoir of knowledge U مخزن یا گنج دانش
relativity of knowledge U نسبی بودن دانش
technology U دانش فنی تکنولوژی
he is a prodigy of learning U اعجوبه ایست در دانش
geogony U دانش زمین پیدایی
geogeny U دانش زمین پیدایی
liturgiology U دانش ایین نمازliturgist
phonics U دانش صدا وپژواک
geology U دانش زمین شناسی
metaphsics U دانش ماورای طبیعت
technologies U دانش فنی تکنولوژی
aeronautic U مربوط به دانش هوانوردی
superficiality U دانش سطحی بیمایگی
knowledge U نرم افزاری که دانش
domain knowledge U دانش محیط کاربرد
sophy U پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
acadmist U عضو انجمن دانش یافرهنگستان
podiatry U دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
psychics U دانش قوا وکارهای ذهنی
phonology U دانش دگرگونی صدا در زبان
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
encyclopedias U دایره العلوم دانش جنگ
macrobiotics U دانش طولانی کردن عمر
seaman recruit U دانش اموز ملوانی دریایی
encyclopaedias U دایره العلوم دانش جنگ
His knowledge has no limits. U دانش اوحد واندازه ای ندارد
encyclopedia U دایره العلوم دانش جنگ
matters U اهمیت
worthful U پر اهمیت
weensy U بی اهمیت
negligible U بی اهمیت
weightiness U اهمیت
small change U کم اهمیت
mattering U اهمیت
mattered U اهمیت
technical U کم اهمیت
matter U اهمیت
unmeaning U بی اهمیت
trifler U بی اهمیت
significance U اهمیت
small time U بی اهمیت
weeny U بی اهمیت
weeniest U بی اهمیت
weenier U بی اهمیت
momentous U با اهمیت
self importance U اهمیت
seriousness U اهمیت
small-time U بی اهمیت
worthless U بی اهمیت
immaterial U بی اهمیت
two-bit U بی اهمیت
inconseqential U بی اهمیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com