Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
deficiencies
U
کسری ایراد
deficiency
U
کسری ایراد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shortages
U
کسری
leakage
U
کسری
shortage
U
کسری
shortcoming
U
کسری
shortcomings
U
کسری
shortfalls
U
کسری
inadequate
U
کسری
shortsage
U
کسری
fractionary
U
کسری
leakage or breakage
U
کسری
fraction
U
کسری از
fractions
U
کسری از
fractional part
U
جز کسری
fraction line
U
خط کسری
leakages
U
کسری
deficit
U
کسری
deficits
U
کسری
fractional
U
کسری
shortfall
U
کسری
aliquot
U
کسری
budget deficit
U
کسری بودجه
lack
U
فقدان کسری
fixed point part
U
جزء کسری
lacked
U
فقدان کسری
leakage
U
کمبود و کسری
lacks
U
فقدان کسری
fractional pitch
U
گام کسری
basic deficit
U
کسری اساسی
basic deficit
U
کسری کلی
leakages
U
کمبود و کسری
under-
U
کسری دار
fractional turn
U
چرخش کسری
fractional size
U
اندازه کسری
fractional rotation
U
گردش کسری
fractionation method
U
روش کسری
under
U
کسری دار
shortest
U
تک تیر کسری
two thousand odd
U
0002 و کسری
trade gap
U
کسری تجارتی
trade deficit
U
کسری بازرگانی
trade deficit
U
کسری تجارت
shortest
U
کسری داشتن
mantissa
U
جزء کسری
short
U
تک تیر کسری
shorter
U
کسری داشتن
shorter
U
تک تیر کسری
short
U
کسری داشتن
root
U
توان کسری یک عدد
roots
U
توان کسری یک عدد
mantissa
U
بخش کسری عدد
reds
U
کسری داشتن حساب
reddest
U
کسری داشتن حساب
make up a deficit
U
تامین کردن کسری
red
U
کسری داشتن حساب
make up a deficit
U
جبران کردن کسری
lag rate
U
میزان کسری پرسنل
redder
U
کسری داشتن حساب
trade balance deficit
U
کسری تراز تجاری
protested
U
ایراد
protest
U
ایراد
protests
U
ایراد
protesting
U
ایراد
adductor
U
ایراد
infliction
U
ایراد
citation
U
ایراد
objections
U
ایراد
quotations
U
ایراد
inductions
U
ایراد
querying
U
ایراد
induction
U
ایراد
queried
U
ایراد
queries
U
ایراد
quotation
U
ایراد
query
U
ایراد
citations
U
ایراد
objection
U
ایراد
lag rate
U
نسبت کسری نیروی انسانی
objcetionable
U
مورد ایراد
fussiest
U
ایراد گیر
niggling
U
ایراد گیر
citing
U
ایراد کردن
fuddy-duddy
U
ایراد گیر
inductility
U
ایراد سراغاز
adduces
U
ایراد کردن
fussy
U
ایراد گیر
to make difficulties
U
ایراد گرفتن
find fault with
<idiom>
U
ایراد گرفتن
fuddy-duddies
U
ایراد گیر
fussier
U
ایراد گیر
delivers
U
ایراد کردن
cite
U
ایراد کردن
flawlessly
<adv.>
U
بطور بی ایراد
adduce
U
ایراد کردن
adduced
U
ایراد کردن
adducing
U
ایراد کردن
deliver
U
ایراد کردن
cited
U
ایراد کردن
spotlessly
<adv.>
U
بطور بی ایراد
stainlessly
<adv.>
U
بطور بی ایراد
cites
U
ایراد کردن
real number
U
عددی که با بخش کسری همراه است .
proportional parts
U
بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول
improper fraction
U
کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
to invert a fraction
U
برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
battery
U
ایراد ضرب و جرح
sea lawyer
U
ملوان ایراد گیر
fussiness
U
ایراد گیری کردن
inviolacy motive
U
انگیزه ایراد گریزی
batteries
U
ایراد ضرب و جرح
attempting to inflict injury
U
شروع به ایراد جرح
leakages
U
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakage
U
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
run down
<idiom>
U
انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
To refuse a criticism. To brush aside an objection.
U
ایراد واعتراضی رارد کردن
He delivered a historic speech.
U
نطق تاریخی یی ایراد کرد
quoted
U
ایراد کردن مظنه دادن
quote
U
ایراد کردن مظنه دادن
demurrer
U
ایراد عدم کفایت ادله
the objection will not lie
U
ان ایراد وارد نخواهد بود
quotes
U
ایراد کردن مظنه دادن
point
U
که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
demurring
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
fuss
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
demurred
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
fusses
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussing
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussed
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
demurs
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
Any objections ?
U
فرمایشی بود ؟ ( ایراد یا اعتراضی دارید )
Upon his arrival , he delinered a speech .
U
به محض ورود نطقی ایراد کرد
demur
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
to spotlessly perform something
U
اجرا کردن چیزی بطور بی ایراد
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
salutatorian
U
دانشجوی ایراد کننده نطق افتتاحیه جشن فارغ التحصیلی
to go easy on somebody
[something]
U
خیلی ایراد نگرفتن
[انتقادی نبودن]
از کسی
[در مورد چیزی]
integers
U
گونه سریع تر BASIC که فقط از ریاضیات صحیح استفاده میکند و عدد کسری نمیپذیرد
integer
U
گونه سریع تر BASIC که فقط از ریاضیات صحیح استفاده میکند و عدد کسری نمیپذیرد
fractional reserve banking
U
روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
decimal
U
نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
decimals
U
نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
demurrer
U
ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
point
U
نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
to jump on somebody
U
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
floating
U
علامت عددی در عدد کسری که با یک نقط ه پس از اولین رقم و بعد توان نشان داده میشود. تا همه اعداد به حالت استاندارد نمایش داده شوند
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
demurring
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com